قبل از بررسى هدف از تشكیل جامعه انسانى، باید این بحث مطرح شود كه آیا انسان ذاتا یك موجود اجتماعى مثل موریانه یا زنبور عسل است؟ یا این كه زندگى اجتماعى چیزى است كه انسان خود برگزیده و انتخاب كرده است؟ در این زمینه نیز بحثهاى زیادى وجود دارد كه نمىخواهیم به تفصیل به آنها بپردازیم و در كل به دو نظر اساسى كه در این زمینه وجود دارد اشاره مىكنیم: یكى این كه براى زندگى اجتماعى مىتوان هدفى انسانى و اختیارى در نظر گرفت، نظر دوم این كه زندگى اجتماعى هدفى ندارد، چنانكه نمىشود گفت كه چرا زنبور عسل زندگى اجتماعى دارد و هدفش از این زندگى اجتماعى چیست. طبعا زنبور عسل یك هدف طبیعى و غریزى دارد و آن این است كه عسلى تهیه كند و عمرى را بگذراند و هدف دیگرى وراى آن براى زندگى اجتماعى زنبور عسل نیست. البته خداى متعال از آفرینش این
( صفحه 266 )
موجودات اهدافى دارد كه از جمله آنها خدمت به انسانهاست، ولى صرف نظر از آن مسأله متافیزیكى و الهى، خود زنبور عسل در زندگى اجتماعىاش هدفى اختیارى را دنبال نمىكند. آیا زندگى اجتماعى انسان هم یك جریان طبیعى است كه براى انسانها، خود به خود، پیش آمده است و هدفى را دنبال نمىكند؟ یا نه، زندگى اجتماعى هدفى دارد و مستلزم روابطى است و این روابط ضوابطى را اقتضاء مىكند؟
از دیدگاه الهى، براى زندگى اجتماعى انسان هدفى وجود دارد و آن این است كه انسانها در سایه زندگى اجتماعى رشد كنند و به هدف انسانى خودشان نزدیكتر شوند. آن وقت سؤال مىشود كه هدف از آفرینش انسان چیست؟ بر اساس بینش الهى و بخصوص با بیاناتى كه حضرت امام (رحمهالله) و علماى دیگر، در آستانه انقلاب و پس از انقلاب، به مردم ارائه كردند و ما را با معارف اسلامى بیشتر آشنا كردند، این مطلب براى جامعه ما روشن شده كه هدف نهایى انسان قرب به خداست و این نهایت كمالِ انسانى است. البته مفهوم این قضیه قدرى ابهام دارد و محتاج به توضیح است كه ما فعلاً در مقام بیانش نیستیم، اما اجمالاً این مسأله مورد پذیرش است و اگر ما پذیرفتیم هدف از آفرینش انسان تكاملى است كه در سایه قرب به خدا حاصل مىشود، زندگى اجتماعى وسیلهاى است براى این كه این هدف هر چه بیشتر و بهتر براى انسان فراهم بشود. یعنى اگر زندگى اجتماعى نباشد، انسانها به معرفتهاى لازم دست نمىیابند و نمىتوانند عبادتهاى لازم را انجام دهند و در نتیجه، به كمالِ نهایى نیز نخواهند رسید. بنابراین، در سایه اجتماع است كه تعلیم و تعلّم انجام مىگیرد و انسانها راه زندگى را بهتر مىشناسند و شرایطى براى پیمودن آن راه فراهم مىشود و در نتیجه بیشتر به كمال انسانى نایل مىشوند. اگر این مقدمات برهانى را ـ كه در جاى خود از آنها بحث شده است و براهینى كافى براى آنها داریم ـ پذیرفتیم، مىتوانیم نتیجه بگیریم كه هدف از زندگى اجتماعى این است كه زمینه رشد و تكامل انسانى نه تنها در بعد مادّى، بلكه در همه ابعاد وجودى انسان فراهم شود.
پس هدف از زندگى اجتماعى تأمین مصالح مادّى و دنیوى و مصالح معنوى و اخروى همه انسانهاست و چون این هدف براى همه انسانهاست، پس همه انسانها در این زندگى حق دارند. پس از آن كه ثابت شد كه هدف از زندگى اجتماعى تنها تأمین مصالح مادّى نیست و هدف از قانون هم تنها نمىتواند تأمین امنیّت باشد، باید فراتر از امینّتْ اهداف دیگرى را نیز تحقق
( صفحه 267 )
بخشید. بنابراین، فراهم كردن زمینههاى امنیّت و آسایش و تأمین رفاه و نیازمندىهاى مادّى مقدمهاى است براى رسیدن به آن هدف نهایى كه تكامل انسان و تقرّب به خداى متعال است.
به هر حال، بر اساس این دیدگاه و بینشْ هدف از آفرینش انسان رسیدن به تكامل و تقرّب به خدا در همه ابعاد وجودىاش مىباشد. انسان موجودى چند بُعدى است كه داراى لایهها و بُعدهاى گوناگون است و این مجموعه انسان را تشكیل مىدهد. بنابراین، تكامل همه ابعادْ تكامل حقیقى انسان را تشكیل مىدهد، نه فقط تكامل مادّى، تكامل صنعتى، تكامل اجتماعى و رفاه اقتصادى. پس با توجه به این كه مجموعه ابعاد مادّى به اضافه ابعاد معنوى و اخروى حقیقت انسان را شكل مىدهد و هدف از زندگى اجتماعى فراهم شدن مقدّمات تكامل انسان در همه این ابعاد است، قانونى بهترین قانون است كه زمینه رشد انسان را در همه این ابعاد فراهم كند و اولویت را به آن هدف نهایى كه تقرّب به خداست بدهد.