قبل از پاسخ به سؤالات و شبهات و ارائه بحث فلسفه سیاسى اسلام، ضرورت دارد كه بیان كنیم چه شیوه و روشى را باید در تحقیق و بررسى مباحث فوق اتخاذ كنیم و به اصطلاح متدلوژى این بحث چیست؟ در واقع این بحث جنبه مقدماتى دارد و در ابتدا باید به آن رسیدگى شود. آیا روش بحث ما تعقّلى است و ما باید نظریه اسلام را بر اساس مبانى و ادله عقلى تبیین كنیم؟ یا روش بحث تعبّدى و نقلى محض است؟ یعنى ارائه ساختار و اصول و سیاستهاى حكومت بر یك دسته از گزارههاى دینى و آیات و روایات مبتنى مىگردد. یا این كه اساسا سیاست اسلامى نیز یك پدیده تجربه پذیر و آزمون پذیر است كه درستى و نادرستى آن را باید در تجربه عملى بررسى كرد؟ بر این اساس، روش بحث ما روش تجربى خواهد بود و ملاك قضاوت و نظر باید تجربه حكومت اسلامى باشد.
نظر به این كه بحث ما جنبه عقلانى و تعقّلى دارد، ذكر این نكته لازم است كه متد و شیوه بحث تعقّلى دست كم به دو شیوه قابل تقسیم است: 1ـ شیوه جدلى، 2ـ شیوه برهانى. وقتى ما با كسى وارد بحث و گفتگو مىشویم و مىخواهیم موضوعى را از لحاظ عقلى بررسى كنیم، یك وقت ما و رقیبان بر یك سلسله اصول و مقدّماتى اتفاق داریم و بر اساس مقبولات و اصول و مبانى مشترك و مورد پذیرشمان بحث مىكنیم تا به مطلب مجهولى دست یابیم.
( صفحه 29 )
در مقابل، در شیوه برهانى بر همه مقدّمات استدلال مىشود تا این كه نهایتا بحث به قضایاى اولیه و یقینیّات و بدیهیات مىانجامد كه بر اساس و مدار آنها استدلال و برهان یقینى و قطعى انجام مىپذیرد. بىشك گزینش این شیوه موجب طولانى گشتن بحث مىشود: مثلاً اگر ما بخواهیم با اتخاذ شیوه برهانى لزوم رعایت عدالت در حكومت اسلامى را اثبات كنیم، ابتدا باید ماهیّت عدالت را تبیین كنیم، سپس به این سؤال پاسخ دهیم كه عدالت چگونه قابل اجرا مىگردد؟ همچنین سؤال مىشود كه عدالت با آزادى قابل جمع است و یا خیر؟ معیار عدل را چه كسى باید تعیین كند؟ آیا معیار عدل را خداوند تعیین مىكند و یا عقل مردم؟ پس از رسیدگى به سؤالات فوق، سؤال مىشود كه در اینگونه مسائل عقل تا چه میزانى حق قضاوت دارد؟ آیا قضاوتهاى عقل نسبى و یا مطلق است. همین طور دامنه بحث ادامه مىیابد و سرانجام اصول اولیه و مسائل معرفتشناسى مورد سؤال قرار مىگیرند كه باید آنها نیز حل شوند. این كه اصلاً عقل چیست؟ و رهیافت و دلالت آن چگونه است؟ عقل به چه شیوهاى استدلال مىكند و میزان اعتبار عقل و حكم آن تا چه میزان است؟ طبیعى است كه اگر بخواهیم به همه این مسائل و همچنین مسائل اولیه رسیدگى كنیم، باید مجموعهاى از علوم گوناگون را مورد بحث و بررسى قرار دهیم.
گرچه شیوه بحث برهانى مقدّس، متقن و محترم است، اما چنانكه متذكر شدیم براى ارائه آن باید از مسائل بسیارى از علوم مدد جست و گذشته از این كه كمتر كسى بر مجموعه علوم اشراف دارد و متخصصان در هر علمى تنها به مجموعه محدودى از مسائل مىتوانند برسند، كارى است طاقتفرسا و براى بررسى تكتك مسائل با این شیوه سالیانى متمادى باید وقت صرف كرد. ما نیز در بررسى و تبیین مباحثمان اگر بخواهیم شیوه برهانى را در همه موارد پیش گیریم و تكتك مسائل را تا رسیدن به مبانى و اصول بدیهى پیگیرى كنیم، در فرصت محدودى كه داریم قادر نخواهیم بود به بررسى مجموعه مباحثى كه مدّ نظرمان هست برسیم؛ از این جهت تنها در مواردى كه امكان ارائه براهین ساده و غیر پیچیده و كم دامنه وجود دارد، به شیوه برهانى تمسّك مىجوییم و در سایر موارد به شیوه جدلى بحث مىكنیم. چه این كه شیوه جدلى مناسبترین روش و در واقع راه میانبرى است براى رسیدن به هدف و نتیجه و شیوهاى است فراگیر و عمومى براى اقناع دیگران كه خداوند متعال در جاى جاى قرآن از آن در جهت اقناع خصم و ارائه حجّتهاى محكم و استوار خویش بهره گرفته است و ما را نیز
( صفحه 30 )
دعوت كرده است كه با همین شیوه با دیگران بحث و گفتگو كنیم:
«أُدْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَؤْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ ...»(1)
با حكمت و اندرز نیكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنها به روشى كه نیكوتراست، به بحث و جدل بپرداز.
( صفحه 31 )