تربیت
Tarbiat.Org

نظریه سیاسی اسلام جلد اول
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

. 2بهترین قانون در نگرش اسلام و خطر التقاط

در بینش اسلامى، قانونى بهترین و برترین قانون است كه زمینه تكامل مادى و معنوى انسانها را فراهم كند و به گونه‌اى باشد كه در پرتو آن مصالح مادى و مصالح معنوى انسان به نحو احسن و در دامنه و گستره هرچه وسیع‌ترى فراهم شود. تفاوت این نظریه با سایر نظریات این است كه در آن، روى مصالح معنوى تأكید و تكیه زیادى مى‌شود. متأسفانه بعد از رنسانس كه گرایشهاى اومانیستى تقویت شد و توجه به خدا، معنویّت و آخرت رفته رفته از حوزه اندیشه بشر و گرایشهاى علمى خارج شد و سرانجام به فراموشى سپرده شد؛ و گرچه در گوشه و كنار و در سطحى محدود بر مصالح معنوى نیز تكیه مى‌شود، اما تكیه اصلى و گرایش مسلط در محافل فلسفى و حقوقى جهان این است كه قانون باید مصالح مادى و اجتماعى انسانها را تأمین كند و دیگر كارى به مصالح معنوى نداشته باشد. البته از نظر ما كاملاً روشن است كه قانون باید به مصالح معنوى نیز توجه داشته باشد، زیرا مهمترین و اصلى‌ترین بُعد وجودى انسان، بعد روحى و معنوى و الهى است و بر این اساس ما نمى‌توانیم این بعد متعالى و مصالح معنوى مبتنى بر آن را نادیده بگیریم و در قانون پشتوانه‌اى را براى تأمین آن مصالح و حفظ آنها از خطر در نظر نگیریم. حال بحث ما بر سر این است كه آیا قانون باید به مصالح معنوى نیز توجه داشته باشد یا خیر؟
تاكید روى این مطلب و بحث در این زمینه به دلیل انحرافى است كه امروزه بر اثر التقاط فكرى در سطوح مختلف مردم پدید آمده است. توضیح فزونتر این كه به عنوان مثال، در زمینه
( صفحه 157 )
فیزیك دانشمندى به نظریه‌اى دست مى‌یابد، كسانى كه در سطوح عالى آن دانش هستند، نظیر انیشتین ، مى‌توانند در خصوص آن نظریه اظهار نظر كنند. اما همین دانشمند وقتى نظریه‌اى در علمى كه در آن تخصص ندارد مطرح مى‌شود، مثلا نظریه‌اى در روان‌شناسى مطرح مى‌شود، اظهار نظر نمى‌كند و اگر بخواهد آن نظریه را رد یا تأیید كند، از یك دانشمند روان‌شناس مدد مى‌گیرد؛ چون آن دانش در شعاع تخصص او نیست و همین‌طور سایرین كه در فنّى تخصص ندارند بر اساس تأیید صاحب‌نظران، نظریه‌اى را تأیید و تصدیق مى‌كنند. اما گاهى كسى با مطالعه آراى دانشمندان علوم مختلف نظرات و آرایى را بر مى‌گیرد و به آنها گرایش مى‌یابد، با این كه این فرد فرصت ندارد كه این نظرات را با هم بسنجد و دریابد كه آیا با هم سازگارى دارند یا خیر. آیا آن آراء و نظرات مجموعه‌اى منسجم از بینش انسانى را تشكیل مى‌دهند یا خیر؟ او اصلاً بر این كار نه فكرى كرده است و نه انگیزه‌اى دارد، صرفا مى‌گوید عقیده‌ام این است كه فلان روان‌شناس یا جامعه‌شناس یا حقوقدان نظر بهترى دارد و همین امر موجب التقاط فكرى مى‌شود.
اما كسانى كه اهل نظر و تحقیق هستند، مجموعه نظرات را گردآورى مى‌كنند و ملاحظه مى‌كنند كه آنها با هم سازگارى دارند یا خیر. اگر نظریه فلان روان‌شناس را بخواهند قبول كنند، آن را با نظریه دیگرى در جامعه‌شناسى تطبیق مى‌كنند تا ببینند باهم تناسب دارند یا خیر؟ و همین‌طور این تطبیق را در مورد سایر نظرات در حوزه‌ها و موضوعات دیگر اِعمال مى‌كنند.
پس گذشته از اهل نظر و تحقیق، در سطوح پایین‌تر علمى زمینه التقاط بیشترى وجود دارد و افراد وقتى در هر علمى كتابى به دستشان مى‌رسد و مطالعه مى‌كنند، بدون این كه تحقیق كنند كه نویسنده كتاب معتبر هست یا خیر و افكارش با سایر افكار و آراء در موضوعات دیگر تناسب دارد یا ندارد، تحت تأثیر مطالب آن كتاب قرار مى‌گیرند و در نتیجه، دچار التقاط فكرى مى‌گردند. لذا در تحقیق و مطالعه هر كتاب و مجموعه آرایى باید توجه داشت كه آیا نویسنده‌اش معتبر است یا خیر؟ آیا افكار و نظرات او با سایر نظرات در حوزه‌ها و موضوعات دیگر تناسب و انسجام دارد یا ندارد؟