در جلسه گذشته اشاره كردیم كه بین اسلام و دموكراسى، در مقام قانونگذارى، آشتى برقرار نخواهد شد. دموكراسى، یعنى مردم سالارى یا حكومت مردم. به عبارت دیگر، یعنى اعتبار دادن به نظر و رأى مردم.حال این اعتبار محدود است یا نامحدود؟ آیا وقتى مىگوییم میزان رأى مردم و اصالت با رأى مردم است، یعنى هرچند برخلاف رأى خدا باشد، یا اعتبار رأى مردم در حدّى است كه تضادى با حكم خدا و اراده خدا نداشته باشد؟ آنچه از این مفهوم و واژه در غرب اراده مىشود این است كه نظر مردم ملاك اصلى است و هیچ نیروى دیگرى در
( صفحه 184 )
آسمان و زمین حق ندارد در سرنوشت مردم و در قانونگذارى براى مردم دخالت كند، قانون همان است كه مردم مىخواهند.
در اینجا این سؤال مطرح مىشود كه ملاك اعتبار قانون اتفاق نظر همه مردم است یا اكثریت كافى است؟ اتّفاق همه مردم كه عملاً حاصل نمىشود؛ و اگر اكثریت مردم كافى است، تكلیف سایر مردم چه مىشود و رأى اكثریت براى آنان چه اعتبارى دارد؟ در حقیقت دموكراسى امروزى تلفیقى از دموكراسى و نخبهگرایى است؛ یعنى، مردم نخبگانى را انتخاب مىكنند تا آنها قانون وضع كنند، حال اگر نظر اكثریّت مردم با نظر نمایندگان اختلاف داشت، نظر كدام یك اعتبار دارد؟ البته معمولا نمایندگان طبق خواست مردم قانون وضع مىكنند؛ زیرا در غیر این صورت دوره بعد انتخاب نخواهند شد. براى این كه خواست مردم را اجابت كنند، آنچه را كه مردم مىخواهند وضع مىكنند؛ ولى در مواردى هم نظر مردم با نظر اكثریّت نمایندگان تفاوت دارد.
كسانى تصریح كردهاند كه هدفشان این است كه به جاى حكومت روحانیّت و ولایت فقیه و به جاى حكومت اسلامى، حكومتى دموكراتیك در ایران برقرار شود. معناى دموكراتیك این است كه غیر از خواست مردم هیچ چیز دیگرى در تعیین قانون دخالت ندارد؛ آیا مسلمانها مىتوانند این را بپذیرند یا نه؟
در مورد كسانى هم كه مدعى شدند كه اسلام با دموكراسى سازگار است، این سؤال مطرح مىشود كه آیا رأى مردم حتى اگر خلاف حكم قطعى خدا باشد باز هم معتبر است یا نه؟ اگر معتبر نباشد كه دموكراسى ایجاد نشده است و اگر ملاك اعتبار رأى مردم است، حتى آنجا كه بر خلاف حكم قطعى خدا باشد، در این صورت دموكراسى با اسلام سازگار نخواهد بود. مگر اسلام جز این است كه ما باید از خدا و رسول اطاعت كنیم؟ آیا اسلام دیگرى هم داریم؟ امروزه گفته مىشود كه قرائتهاى زیادى از اسلام وجود دارد، امّا آن قرائتى كه این انقلاب بر اساس آن به وجود آمده این است كه باید احكام خدا و ارزشهاى الهى در جامعه حكمفرما شود. قرائت آن كسانى كه این انقلاب را ایجاد كردند و تا آخرین قطره خون از آن حمایت كردند و در آینده نیز حمایت خواهند كرد، جز این نیست.
پس اگر دموكراسى در بُعد قانونگذارى به معناى اصالت دادن به رأى انسانهاست، حتى اگر این قوانین بر خلاف حكم خدا هم باشد چنین دموكراسىاى از دیدگاه اسلام و مسلمین مردود
( صفحه 185 )
است. اما اگر دموكراسى معناى دیگرى داشته باشد، بدین صورت كه با حفظ مبانى و اصول و ارزشهاى اسلامى، مردم مىتوانند با انتخاب نماینده در مسائل قانونى و اجتماعى جامعه خود دخالت كنند و با تعیین نمایندگانى قوانین خاصى براى شرایط زمانى و مكانى خاص وضع كنند؛ این چیزى است كه در كشور ما وجود دارد. یعنى مردم نمایندگان مجلس را انتخاب مىكنند، نمایندگان مجلس نیز درباره لایحهاى مشورت و بحث مىكنند و آن را به تصویب مىرسانند؛ ولى اعتبار مصوّبات مجلس مشروط به این است كه مخالف احكام اسلام نباشد.
به هر حال، این كه مردم براى تعیین مقرّرات متغیر، در شرایط خاص زمانى و مكانى، نمایندگانى انتخاب كنند، چیزى است كه در كشور ما جریان دارد و امام همین روش را امضاء فرمودند، قانون اساسى ما نیز همین روش را امضاء كرده است و اگر دموكراسى در قانونگذارى به همین معناست، چنین دموكراسىاى وجود دارد و كسى با آن مخالف نیست.