كسانى كه با فلسفه حقوق آشنا هستند مىدانند كه یكى از مكاتب فلسفه حقوقْ «مكتب حقوق
( صفحه 189 )
طبیعى» است. از گذشتههاى دور و از وقتى كه تاریخ فلسفه تدوین شد، عدهاى پیرامون این موضوع به بحث پرداختهاند.
برخى از فلاسفه یونان قدیم معتقد بودند: انسانها حقوقى دارند كه طبیعت به آنها داده است و هیچكس نمىتواند آن حقوق را سلب كند، زیرا طبیعت انسانى این حقوق را براى افراد ایجاب كرده است و بر این اساس نتایجى گرفتهاند و خود این نتایج ظاهرا با یكدیگر سازگارى ندارند و از همینجا یكى از مغالطات معروف، در باب فلسفه حقوق و اخلاق، پدید آمده كه به «مغالطه طبیعت گرایانه» معروف است. عدهاى هم گفتهاند كه انسان داراى طبیعتهاى چندگانه است، به عنوان مثال انسانهاى سفیدپوست یك طبیعت و انسانهاى سیاهپوست طبیعت دیگرى دارند. سیاهپوستان از نظر جسمى قوىتر و از نظر فكرى ضعیفتر از سفیدپوستان مىباشند؛ نظیر این نظر از ارسطو هم نقل شده است. (یك وقت اشتباه نشود، بنده این نظرات را نمىپذیرم و فقط نقل مىكنم.) پس چون سیاهپوستها از نظر بدنى قوىتر هستند، باید تنها كار بدنى انجام دهند؟! و سفیدپوستها چون از نظر فكرى قوىتر هستند، باید كارهاى مدیریّتى جامعه به آنها سپرده شود. نتیجه این كه بعضى از آدمها براى خدمت كردن به دیگران آفریده شدهاند، بنابراین، بردگى یك «قانون طبیعى» است. فعلاً ما وارد این بحث نمىشویم كه آیا طبیعت سیاهپوستها چنین اقتضایى دارد، یا خیر؟ این خود بحث مفصلى است و به وقت بیشترى نیاز دارد.
به هر حال، عاقلانهترین، معتدلترین و سالمترین مطلبى كه در باب حقوق طبیعى در طول تاریخ گفته شده است، این است كه اگر چیزى مقتضاى طبیعت كلّى انسانها بود، باید تحقق یابد. نباید انسان را از آنچه مقتضاى كلّى طبیعتش مىباشد، محروم كرد. تا اینجا مطلب قابل قبول است، ولى اثبات قطعى آن احتیاج به استدلال دارد كه چرا باید نیازى را كه مقتضاى طبیعت انسان است برآورده كرد و نباید انسان را از آن محروم ساخت؟ به هر حال، اصل این مطلب قابل قبول و به عنوان یك اصل مشترك پذیرفته شده است.
ما نیز معتقدیم كه آنچه مقتضاى طبیعت انسان است و طبعا بین همه انسانها مشترك است، نباید انسان را از چنین نیازى محروم كرد. در تأیید این مطلب هم استدلالهاى عقلانى وجود دارد كه فعلاً در صدد بیان آنها نیستیم. اما سؤال این است كه مصادیق این نیاز چیست؟ طبیعت انسان احتیاج به خوراك دارد، همه انسانها احتیاج به غذا دارند. بنابراین، هیچ انسانى
( صفحه 190 )
را نباید از غذا خوردن محروم كرد و یا از سخن گفتن بازداشت، یعنى نباید زبانش را برید یا دارویى به او خوراند كه از سخن گفتن محروم شود و یا كارهاى دیگرى از این قبیل، اما باید توجه داشت كه آنها از مطرح كردن چنین مطالبى اهداف خاصى دارند.