تربیت
Tarbiat.Org

نظریه سیاسی اسلام جلد اول
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

. 6قلمرو دین

دریافتیم كه آنچه در سعادت و یا شقاوت ابدى ما تأثیر دارد، منحصر به مسائلى كه مستقیما به خدا مربوط مى‌شود نیست؛ بلكه دین علاوه بر بیان مسائل عبادى در امور دنیوى نیز دخالت مى‌كند و از این روست كه جواز استفاده و یا حرمت استفاده از برخى از خوردنى‌ها و آشامیدنى‌ها را بیان كرده است.
از سوى دیگر، ما وقتى دستورات دین را ملاحظه مى‌كنیم، پى مى‌بریم كه قلمرو دین محدود به مسائل فردى نیست، بلكه مسائل اجتماعى، از قبیل مسائل خانوادگى، مسأله ازدواج، طلاق و تجارت را در بر مى‌گیرد و محدوده حلال و حرام و وجه ارزشى آنها را بیان مى‌كند. در واقع، دین با بیان وجه ارزشى آن امور، جهت حركت آنها را تبیین مى‌كند كه آن امور با چه شاكله‌اى به سمت خداوند جهت مى‌گیرند و با چه شاكله‌اى به سوى شیطان تمایل دارند؛ چیزى كه علم از بیان آن عاجز است. علم میزان و نوع عناصرى را كه براى تشكیل مواد مختلف لازم‌اند بیان مى‌كند و خواص فیزیكى و شیمیایى را بر شمارد، اما بیان نمى‌كند كه به چه شكل باید از اشیاء استفاده كرد تا سعادت واقعى انسان تأمین گردد؛ در اینجا دین باید قضاوت كند. بنابراین، همان‌طور كه رفتار فردى ما در سعادت و یا شقاوت ما تأثیر دارند،
( صفحه 63 )
رفتار ما در امور سیاسى و اجتماعى نیز در شقاوت و یا سعادت ما تاثیر دارند؛ بلكه تاثیر آنها در این بخش افزونتر است.
اما در ارتباط با محور اصلى بحث ما؛ یعنى، اداره شؤون جامعه، آیا مى‌شود گفت نحوه اداره جامعه هیچ ارتباطى با سعادت نهایى انسان و یا شقاوت او ندارد و افراد جامعه مختارند كه هر سبك و روشى را كه خواستند براى سامان‌دهى جامعه خود برگزینند و دین دخالتى ندارد؟ چه كسى است كه نداند رعایت عدالت در جامعه موجب سعادت انسان است و عدالت داراى بار ارزشى مثبت بسیار نیرومندى است. در این زمینه، اگر آیه و روایتى نیز نبود عقل ما درك مى‌كرد كه رعایت عدالت در كمال انسانى و رشد و تعالى او تاثیر شایانى دارد. اگر هم كسانى عقل را براى درك مسائل ارزشى در این زمینه‌ها كافى ندانند باید به قرآن و سنّت توسل جویند. البته ما معتقدیم كه بسیارى از مسائل ارزشى در امور اجتماعى و سیاسى را عقل مى‌فهمد، اما این بدان معنا نیست كه هرچه را عقل فهمید از حوزه دین خارج مى‌شود.
قبلاً گفتیم آنچه كاشف از خواست خداست، آنچه كه حكمت و اراده خدا را بیان مى‌كند و به ما گوشزد مى‌كند كه مرضىّ خدا چیست، و تفاوت نمى‌كند كه آن امر را از چه راهى كشف كنیم. مهم این است كه ما اراده تشریعى الهى را كشف كنیم، خواه این كشف از طریق قرآن و سنّت باشد و خواه از طریق عقل؛ چرا كه آن سه، دلیل و كاشف از احكام الهى و قوانین دینى هستند. از این رو، عقل را نیز در زمره منابع احكام الهى بر شمرده‌اند و فقهاء با توجه به این كه عقل را از جمله دلایل اثبات احكام شرعى مى‌شناسند، براى اثبات مسائل شرعى به آن نیز تمسّك جسته‌اند. پس چنان نیست كه بین عقل و شرع مرزى وجود داشته باشد، بخشى به عقل مربوط باشد و بخش دیگر به شرع؛ بلكه عقل نیز چراغى است كه در پرتو روشنگرى آن مى‌توان اراده و خواست و مرضىّ الهى را كشف كرد و آنچه در این عرصه با عقل كشف مى‌شود، امرى دینى است.