آنچه در بالا درباره اهمّیّت سکوت و آثار سازنده و مثبت آن در تعمیق تفکّر آدمی و جلوگیری از اشتباهات و مصون ماندن از انواع گناهان و حفظ شخصیّت و ابهّت و وقار، و عدم نیاز به عذر خواهیهای مکرّر و مانند آن آمد، به این معنی نیست که سخن گفتن همه جا نکوهیده و مذموم باشد، و انسان از همه چیز لب فرو بندد، چرا که این خود آفت بزرگ دیگری است.
هدف از ستایش سکوت در آیات و روایات اسلامی، باز داشتن از پرگویی و سخنان لغو و بیهوده و گفتارهای اضافی و غیر لازم است وگرنه در بسیاری از موارد، سخن گفتن، واجب و لب فرو بستن و سکوت، حرام مسلّم است.
مگر نه این است که نعمت بیان به صورت بزرگترین نعمت در سوره الرّحمن بعد از نعمت آفرینش انسان شمرده شده است، و یکی از بزرگترین افتخارات نوع بشر داشتن زبان گویا و قدرت بر تکلّم است.
بسیاری از عبادات بزرگ مانند نماز، مراسمی از حج، تلاوت قرآن و اذکار، به وسیله زبان انجام میشود:
امر به معروف و نهی از منکر، تعلیم علوم واجبه، ارشاد جاهل، تنبیه غافل، و راهنمایی به سوی حقّ و عدالت، و بسیاری از شؤون تعلیم و تربیت به وسیله زبان انجام میگیرد؛ هیچ دانشمند و صاحب فکری نمیگوید در این گونه موارد باید سکوت کرد. آنچه مایه بدبختی انسان و بازداشتن او از تهذیب نفس و سیر و سلوک الی اللَّه است سخنان اضافی و به اصطلاح «فضولالکلام» است؛ بنابراین، باید از هرگونه افراط و تفریط در این مسأله شدیداً پرهیز کرد.
امام سجّاد علیّ بن الحسینعلیه السلام در این باره سخنی دارد، که سخن آخر و قول فصل است و حقّ مطلب را بخوبی ادا فرموده است.
کسی از آن حضرت پرسید: آیا سخن گفتن افضل است یا سکوت؟ امام علیه السلام در جواب فرمود:
«لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُما آفاتٌ فَاِذا سَلِما مِنَ الْافاتِ فَالْکَلامُ اَفْضَلُ مِنَ السُّکُوتِ. قِیْلَ کَیْفَ ذلِکَ یَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِعلیه السلام؟ قالَ: لِاَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ ما بَعَثَ اْلاَنْبِیاءَ وَ الاَوصیاءَ بِالسُّکُوتِ، اِنَّما بَعَثَهُمْ بِالْکَلامِ، وَ لاَ استَحَقَّتِ الْجَنَّةُ بِالسُّکُوتِ وَ لا اْستَوْجَبَتْ وِلایَةً بِالسُّکُوتِ وَ لا تَوَقَّیَتِ النَّارُ بِالسُکُوتِ اِنَّما ذلِکَ کُلُّهُ بِالْکَلامِ، ما کُنْتُ لِاَعْدِلَ الْقَمَرَ بِالشَّمْسِ اِنَّکَ تَصِفُ فَضْلَ السُّکُوتِ بِالْکَلامِ وَ لَسْتَ تَصِفُ فَضْلَ الْکَلامِ بِالسُّکُوتِ»؛ هرکدام از این دو آفاتی دارد، هرگاه هر دو از آفت در امان باشد، سخن گفتن از سکوت افضل است، عرض شد ای پسر رسول خدا چگونه است این مطلب؟ فرمود: این به خاطر آن است که خداوند متعال، پیامبران و اوصیای آنها را به سکوت مبعوث و مأمور نکرد، بلکه آنها را به سخن گفتن مبعوث کرد،هرگز بهشت با سکوت به دست نمیآید، و ولایت الهی با سکوت حاصل نمیشود، و از آتش دوزخ با سکوت رهایی حاصل نمیشود، همه اینها به وسیله کلام و سخن به دست میآید، من هرگز ماه را با خورشید یکسان نمیکنم، حتّی هنگامی که میخواهی فضیلت سکوت را بگویی با کلام آن را بیان میکنی و هرگز فضیلت کلام را با سکوت شرح نمیدهی!»(365)
بیشک «سکوت» و «سخن گفتن» هر کدام جائی و مقامی دارد و هر یک از آنها دارای جنبههای مثبت و جنبههای منفی است، و بی شک جنبههای مثبت سخن گفتن فزونتر از جنبههای منفی آن است؛ ولی از آنجا که جنبههای مثبت سخن گفتن هنگامی آشکار میشود که انسان در مراحل تهذیب نفس توفیق کافی یافته باشد؛ به همین دلیل کسانی را که در آغاز راهند بیشتر توصیه به سکوت میکنند، و بعد از کسب سلطه بر هوای نفس و به اصطلاح مالک زبان شدن، مأمور به سخن گفتن و هدایت مردم میشوند.
در اینجا معیار روشنی داریم، هرگاه ما سخنانی را که در شبانه روز میگوییم روی یک نوار ضبط کنیم و بعد با دقّت و سختگیری و خالی از تعصّب به بررسی آن بپردازیم مشاهده میکنیم که از میان صدها یا هزاران کلمه که در طول یک شبانه روز از ما صادر شده، مقدار کمی از آن مربوط به اهداف الهی یا حوائج زندگی و ضروریّات حیات میباشد و بقیّه فضول کلام و سخنان اضافی است که در لا به لای آن احیاناً مطالب ناروا و گناه آلود یا سخنان مشکوک و مشتبه میباشد.
هدف از سکوت مبارزه با انبوه فضول کلام و سخنان اضافی و بیهدف، و احیاناً بیمعنی یا گناه آلود است.
این نکته نیز شایان توجّه است که «صمت» و «سکوت» هر چند در منابع اصلی لغت تقریباً به یک معنی تفسیر شده است، ولی در کلمات بعضی از علمای اخلاق تفاوتی در میان آن دو دیده میشود؛ به این معنی که، سکوت ترک کلام بطور مطلق است، ولی «صَمْت» به معنی ترک سخن گفتن در اموری است که هدف صحیحی را تعقیب نمیکند (تَرْکُ ما لا یَعْنِیهِ) و آنچه برای سالکان الی اللَّه و راهیان راه خدا و علاقه مندان به تهذیب نفس ضرورت دارد، بیشتر «صمت» است نه «سکوت». (دقّت کنید)