تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد اول - اصول مسائل اخلاقی
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

4 - پشتوانه الهی‏

درست است که هر یک از پشتوانه‏های گذشته برای سوق دادن به سوی مسائل اخلاقی نقشی دارد، ولی همان گونه که در تحلیلها اشاره شد بعضی از این پشتوانه‏ها خالی از جنبه‏های انحرافی نیست؛ مانند پشتوانه سودجویی و منفعت طلبی که در همه حال راه خود را طی می‏کند، گاه در مسیر مسائل اخلاقی سیر می‏کند و در پاره‏ای از اوقات از آن جدا می‏شود.
بعضی دیگر از این پشتوانه‏ها گرچه چنین نبوده ولی قدرت نفوذ آن محدود و آمیخته با کاستیها و نارسائیها و احیاناً خطا و اشتباه هست.
تنها انگیزه نیرومند و مؤثّر و خالی از خطا و اشتباه و هرگونه کاستی برای مسائل اخلاقی، انگیزه الهی است که از منبع وحی سرچشمه می‏گیرد.
در اینجا فضائل اخلاقی به عنوان ابزاری برای نیل به سودجویی و منفعت طلبی محسوب نمی‏شود، و وسیله‏ای برای رفاه اجتماعی نیست (هر چند اخلاق بطور قطع هم مایه آرامش و آبادانی و رفاه است و هم تأمین کننده منافع مادّی).
در اینجا اصالت با انگیزه‏های معنوی است؛ و به تعبیر روشنتر، ذات پاک خداوند که کمال مطلق و مطلق کمال است، و جامع جمیع صفات جمال و جلال می‏باشد، محور اصلی شمرده می‏شود، و هر انسانی می‏کوشد خود را به آن کمال مطلق نزدیک کند، و پرتوی از اسماء و صفات او را در درون جان خود زنده نماید؛ روز به روز به او نزدیکتر و شبیه‏تر شود (هر چند ذات پاکش از هرگونه شبیه و مانند واقعی منزّه است)؛ و در این مسیر که به سوی بی‏نهایت می‏رود، هیچ حدّ و مرزی از کمال را به رسمیّت نمی‏شناسد؛ وجود او مملوّ از عشق به خدا یعنی کمال مطلق می‏شود، و انوار ذات و صفات او وجودش را روشن می‏سازد، بطوری که هر لحظه فضیلت و کمال برتر و بالاتری را طالب است؛ نه در قید منافع مادّی است، نه اخلاق را برای شخصیّت می‏خواهد و نه تنها وجدان انگیزه اوست، بلکه انگیزه‏ای برتر و بالاتر از همه اینها دارد.
او معلومات خود را گذشته از عقل و وجدان، از وحی آسمانی می‏گیرد و ارزشهای راستین را از دروغین در پرتو آن جدا می‏سازد، و با ایمان و یقین کامل و خالی از هرگونه تردید و تزلزل در این راه گام برمی‏دارد.
در این زمینه قرآن راهنمای خوبی است:
قرآن مجید به روشنی اعمال اخلاقی را زائیده ایمان به خدا و روز قیامت می‏شمرد و در بسیاری از آیات «عمل صالح» پشت سر ایمان و به عنوان ثمره درخت ایمان آمده است.
ایمان را به درخت پربار و پاکیزه‏ای تشبیه می‏کند که ریشه‏های بسیار محکم آن در اعماق جان انسان فرورفته و شاخ و برگش به آسمان کشیده شده و همواره پر از میوه‏های شاداب است.
در یک اشاره زیبا می‏فرماید: «اَلَمْ تَرَکَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ اَصْلُها ثابِتٌ وَفَرْعُها فِی السَّماءِ - تُؤْتی اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاذْنِ رَبِّها؛ آیا ندیدی چگونه خداوند کلمه طیّبه را به درخت پاکیزه‏ای تشبیه کرده که ریشه آن ثابت و شاخه آن در آسمان است - و در هر زمان میوه‏های خود را به فرمان پروردگار می‏دهد.» (سوره ابراهیم، آیه 24 و 25)
بدیهی است درختی که ریشه‏های آن در اعماق قلوب است و شاخه‏هایش از تمام اعضای انسان سربرآورده و در آسمان زندگی او پرکشیده درختی است پربار که هرگز خزانی ندارد، و طوفانها نمی‏تواند آن را از ریشه برکند.(54)
در سوره «والعصر» همین معنی با تعبیر دیگری آمده است، آنجا که همه انسانها را در زیان و خسران می‏بیند، و تنها کسانی را استثنا می‏کند که در درجه اوّل، ایمان دارند و سپس عمل صالح، و از حقّ دفاع می‏کنند و به صبر و استقامت توصیه می‏نمایند. (وَالْعَصْرِ اِنَّ الْاِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ - اِلاَّ اَلَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَتَواصَوْا بِالْحَقِّ وَتَواصَوْا بِالصَّبْرِ).
همین معنی با تعبیر جالب دیگری در آیه 21 سوره «نور» آمده، می‏فرماید: «وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ مازَکی‏ مِنْکُمْ مِنْ اَحَدٍ اَبَداً وَلکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی‏ مَنْ یَشاءُ؛ اگر فضل و رحمت الهی بر شما نبود هیچیک از شما هرگز تزکیه نمی‏شد، ولی خداوند هر که را بخواهد (و شایسته بداند) تزکیه می‏کند.»
بنابراین، پاکی اخلاق و عمل و تزکیه کامل انسان جز در سایه ایمان به خدا و رحمت او ممکن نیست.
همین معنی با تعبیر دیگری در سوره «اعلی» دیده می‏شود، می‏فرماید: «قَدْ اَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّی - وَذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلیَّ؛ به یقین کسی که پاکی جست (و خود را تزکیه کرد)، رستگار شد. و (آن که) نام پروردگارش را یاد کرد سپس نماز خواند!» (سوره اعلی، آیه 14 و 15)
مطابق این آیات، تزکیه اخلاقی و عملی رابطه نزدیکی با نام پروردگار و نماز و نیایش او دارد؛ اگر از آن مایه بگیرد، ریشه‏دار و پر دوام خواهد بود، و اگر به اصول دیگری متّکی شود سست و کم محتوا خواهد بود.
در آیه 93 سوره «مائده» رابطه قویّ تقوا و اعمال اخلاقی با ایمان به طرز جالبی منعکس شده است، می‏فرماید: «لَیْسَ عَلَی الَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فی‏ ما طَعِمُوا اِذا ما اتَّقَوا وَآمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوا وَآمَنُوا ثُمَّ اتَّقَو وَاَحْسَنُوا وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ؛ بر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند گناهی در آنچه خورده‏اند نیست؛ اگر تقوا پیشه کنند و ایمان بیاورند و اعمال صالح انجام دهند، سپس تقوا پیشه کنند و ایمان آورند، سپس تقوا پیشه کنند و نیکی کنند، و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.»
در این آیه شریفه، گاه تقوا مقدّم بر ایمان و عمل صالح ذکر شده، و گاه مؤخّر از آن، و گاه مقدّم بر احسان، این به خاطر آن است که تقوای اخلاقی و عملی در یک مرحله، قبل از ایمان است، و آن آمادگی برای پذیرش حق و احساس مسؤولیّت برای جستجوی آن است.
سپس هنگامی که حق را شناخت و به آن ایمان آورد، مرحله عالیتری از تقوا بر وجود او سایه می‏افکند و سرچشمه انواع نیکوکاریها می‏شود.
و به این ترتیب، رابطه تنگاتنگی که میان «ایمان» و «تقوا» است روشن می‏شود.
کوتاه سخن این که، قویترین و عالیترین پشتوانه اخلاق، ایمان به خدا و احساس مسؤولیّت در پیشگاه اوست. ایمانی که فراتر از مسائل مادّی است و با چیزی نمی‏توان آن را مبادله کرد، همه جا با انسان است و لحظه‏ای از او جدا نمی‏شود، و همه چیز در برابر آن کوچک و کمرنگ است.
به همین دلیل، قویترین چهره‏های اخلاق که ایثار و فداکاری را در حدّ اعلی داشته است، در زندگانی اولیاء اللَّه مشاهده می‏کنیم.
و نیز به همین دلیل، در جوامع مادّی که همه چیز با معیار منافع شخصی سنجیده می‏شود، مسائل اخلاقی بسیار کمرنگ است، و غالباً در مواردی رسمیّت دارد که در طریق همان منافع شخصی است؛ حسن خلق، ادب، امانت، درستکاری، وفا و سخاوت، همه تا آنجا ارزش دارد که بتواند سود مادّی بیشتری را جلب کند و آنجا که سود مادّی به خطر افتاد، همه اینها رنگ خود را می‏بازند!
پدر و مادر که در سنین بالا قدرت سوددهی ندارند بکلّی فراموش می‏شوند، و آنها را به مراکز نگهداری سالمندان می‏فرستند تا در انتظار مرگ روز شماری کنند!
فرزندان به محض این که توانایی بر کاری پیدا کنند، از خانه بیرون فرستاده می‏شوند، نه برای این که استقلال اقتصادی پیدا کنند، بلکه برای این که همیشه فراموش شوند.
همسران نیز تا آنجا شریک زندگی و مورد علاقه‏اند که سود و لذّت مادّی بیافرینند؛ درغیر این‏صورت، فراموش‏می‏شوند؛ و به‏همین دلیل،طلاق دراین کشورهابیداد می‏کند!
در مکتبهای مادّی که برای اخلاق پشتوانه الهی وجود ندارد، استقبال از شهادت در مسیر آرمانهای والا، نوعی حرکت انتحاری و بی‏معنی است! و سخاوتهایی که سبب بخشش اکثر اموال انسان می‏گردد، نوعی جنون محسوب می‏شود! عفّت و پارسایی، ضعف نفس، و زهد و بی‏اعتنایی به زرق و برق عالم مادّه، دلیل بر ناآگاهی و ساده‏لوحی است.
قدرتهای برخاسته از این جوامع و سران این کشورها، بهترین نمونه‏هایی هستند که معیار اخلاق را در این جوامع نشان می‏دهند.
برخورد دو گانه و چند گانه با مسائل مربوط به «حقوق بشر» از سوی این قدرتها، بسیار وحشت انگیز است، آنجا که حقوق انسانها گوشه‏ای از منافع آنها را به خطر می‏اندازد، بکلّی فراموش می‏گردد و این ارزش والا در پای منافع آنان قربانی می‏شود.
خطرناکترین جنایتکاران و متجاوزان بر حقوق انسانها در اینجا افرادی دوست داشتنی می‏شوند؛ و بعکس، انسانهای پاک و از هر نظر منزّه که به دفاع از حقوق بشر بپاخیزند، امّا بخشی از منافع مادّی آنها را به خطر بیندازند، در نظر آنها به صورت شیطانهایی در می‏آیند که به هر وسیله ممکن باید سرکوب شوند.
به همین دلیل، در زمان واحد، در یک گوشه‏ای از دنیا، مدافع سرسخت دموکراسی و حاکمیّت ملّتها هستند، و درست در همان زمان، در گوشه‏ای دیگر مدافع سرسختِ بدترین دیکتاتوریها! همه اینها به خاطر آن است که اصل اساسی برای آنان چیزی جز منافع مادّی و سود شخصی نیست، و اخلاق نزد آنها تکیه‏گاه روشنی ندارد.
نکته دیگری که در اینجا شایان دقّت است، این است که سودجویان مادّی تنها به زمان و مکان خود می‏نگرند، گذشتگان چه کردند و آیندگان چه خواهند کرد، برای آنها مفهومی ندارد، مگر این که رابطه‏ای با زندگی فعلی آنها پیدا کند؛ منطق آنها این است: هنگامی که ما نباشیم دنیا را آب بگیرد یا بماند چه تفاوتی می‏کند؟
ولی خداپرستان با اعتقاد به زندگی پس از مرگ، و دادگاه عدل الهی در قیامت، بر این باورند که اگر آثار نیکی از خود به یادگار بگذارند و انسانهای نیازمند از آن بهره‏مند گردند، هر چند بعد از هزاران هزار سال باشد، برکات معنوی آن، به آنها در جهان دیگر می‏رسد؛ بنابراین، آنها نه تنها وجودی مفید برای امروزند، که برای فردا و هزاران سال دیگر نیز فکر می‏کنند.
حدیث معروف پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله که می‏فرماید: «اِذا ماتَ الْمُؤمِنُ اِنْقَطَعَ عَمَلُهُ اِلاَّ مِنْ ثَلاثٍ: صَدَقَةٍ جارِیَةٍ، اَوْ عِلْمٍ یُنْتَفَعُ بِهِ اَوْوَلَدٍ صالِحٍ یَدْعُوْ لَهُ؛ هنگامی که مؤمن از دنیا می‏رود، عملش قطع می‏شود مگر از سه چیز: صدقات جاریه (اموالی که به صورت موقوفه و مانند آن در آمده و مردم دائماً از آن استفاده می‏کنند) و علوم و دانشهایی که انسانها از آن سود می‏برند و فرزند صالحی که برای او دعا می‏کند.»(55)
به این ترتیب، ایمان به جهان دیگر سبب کارهای اخلاقی مهمّی مانند باقی گذاشتن صدقات جاریه و آثار علمی مفید، و فرزندان صالح می‏شود، در حالی که این امور در مکتب سودپرستان مادّی هیچ کدام مفهوم درستی ندارد.
مرحوم شهید «مطهّری» در کتاب «فلسفه اخلاق» خود، بعد از آن که خودپرستی را به سه شاخه تقسیم می‏کند (خودی خود، خودی خانواده و خودی ملّی) و همه اینها را نوعی خودپرستی که تضاد با اخلاق دارد می‏شمرد، سخنی از «گوستاولوبون» در کتاب معروفش «تمدّن اسلام و عرب»، با تلخیص نقل می‏کند که برای تکمیل این بحث مفید است.
او درباره این که چرا ملل مشرق زمین از تمدّن غرب آن طور که باید استقبال نمی‏کنند، عللی ذکر می‏کند: نخست این که آنها آمادگی برای این کار ندارند؛ دوم این که زندگی ما با وضع زندگی آنها متفاوت است، زندگی آنها ساده است و ما نیازهای مصنوعی برای خود درست کرده‏ایم، سپس می‏افزاید که به نظر می‏رسد ما این را کتمان می‏کنیم که طرز رفتار ظالمانه‏ای که ملل غرب نسبت به آنها روا داشته‏اند (عامل مهمّ دیگری است).
پس از آن، اشاره به مظالمی که غربیها در آمریکا، اقیانوسیه و چین و هند کرده‏اند می‏کند، مخصوصاً روی داستان جنگ معروف به «جنگ تریاک» تکیه می‏کند که انگلیسیها برای این که به مردم چین مسلّط شوند تصمیم گرفتند تریاک را بر آنها مسلّط کنند، تا قدرت مقاومت آنها درهم بشکند، چینی‏ها متوجّه شدند که دشمن چه بلایی می‏خواهد بر سر آنها بیاورد، قیام کردند و خود را آماده دفاع نمودند، ولی سرانجام انگلیسی‏ها با شلیک گلوله‏های توپ بر آنها غالب شدند و تریاک را در میان آنها رواج دادند، و طبق آمار هر سال ششصدهزار نفر (در آن زمان) به خاطر تریاک رهسپار دیار عدم می‏شدند!(56)
آری! هنگامی که اخلاق از پشتوانه «ایمان و ارزشهای معنوی» برخوردار نباشد هر جا در برابر «منافع شخصی» قرار گرفت، عقب‏نشینی می‏کند!