تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد اول - اصول مسائل اخلاقی
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

اصول مسائل اخلاقی در قرآن‏

قبل از ورود در این بحث لازم است یک نگاه اجمالی به اصول مسائل اخلاقی در مکتبهای دیگر بیندازیم.
6
1 - گروهی از فلاسفه قدیم که از بنیانگذاران علم اخلاق محسوب می‏شوند، برای اخلاق اصول چهارگانه قائل بودند؛ و به تعبیر دیگر، فضائل اخلاقی را در چهار اصل خلاصه کرده‏اند:
1 - حکمت‏
2 - عفّت‏
3 - شجاعت‏
4 - عدالت‏
و گاه خداپرستی را هم به آن ضمیمه کرده و آن را به پنج اصل رسانده‏اند.
بنیانگذار این مکتب را «سقراط» می‏توان شمرده؛ او معتقد بود:
«نیکوکاری (و اخلاق) بسته به تشخیص نیک و بد (یعنی دانائی) است، و فضیلت بطور مطلق جز دانش و حکمت چیزی نیست؛ امّا دانش چون در مورد ترس و بی‏باکی، یعنی آگاهی بر این که از چه چیز باید ترسید، و از چه چیز باید نترسید ملاحظه شود، «شجاعت» است، و هرگاه درباره تمنّاهای نفسانی به کار رود «عفّت» خوانده می‏شود، و هرگاه علم به قواعدی که حاکم بر روابط مردم نسبت به یکدیگر است منظور گردد «عدالت» است، و اگر وظائف انسان نسبت به خالق در نظر گرفته شود «دینداری و خداپرستی» است. این فضائل پنجگانه، یعنی حکمت، شجاعت، عفّت، عدالت و خداپرستی، اصول نخستینِ اخلاق سقراطی است.»(61)
بسیاری از دانشمندان اسلام که درباره علم اخلاق کتاب نوشته یا بحثهایی داشته‏اند، این اصول چهارگانه یا پنجگانه را پذیرفته و دقّتهای بیشتری روی آن به عمل آورده، و پایه‏های محکمتری برای آن چیده‏اند، و آن را مبنای نگرشهای اخلاقی خود در همه زمینه‏ها قرار داده‏اند.
آنها در نگرش تازه خود به این اصول می‏گویند:
نفس و روح انسان دارای سه قوّه است:
1 - قوّه «ادراک» و تشخیص حقایق‏
2 - جاذبه یا نیروی جلب منافع و به تعبیر دیگر «شهوت» (البتّه نه شهوت جنسی فقط، بلکه هرگونه خواسته‏ای به معنی وسیع کلمه).
3 - نیروی دافعه و به تعبیر دیگر «غضب».
سپس اعتدال هر یک از سه قوّه را یکی از فضائل اخلاقی دانسته‏اند که به ترتیب «حکمت» و «عفّت» و «شجاعت» نامیده‏اند.
سپس افزوده‏اند: هرگاه نیروی شهوت و غضب در اختیار قوّه ادراک و تمیز نیک و بد قرار گیرد، «عدالت» حاصل می‏شود که اصل چهارم است.
به‏تعبیر دیگر، تعادل هریک از قوای سه گانه مزبور به تنهائی فضیلتی است که حکمت و عفّت و شجاعت نام دارد، و ترکیب آنها با یکدیگر، یعنی تبعیّت شهوت و غضب از نیروی ادراک، فضیلت دیگری محسوب می‏شود که عدالت نام دارد؛ چرا که بسیار می‏شود، انسان، شجاعت که حدّ اعتدال نیروی غضب است دارد ولی آن را بجا مصرف نمی‏کند(مثل این‏که آن‏را درجنگهای بیهوده و بی‏هدف به‏کار می‏گیرد، دراینجا شجاعت وجود دارد ولی عدالت نیست، امّا اگر این صفت فضیلت (شجاعت) در راه یک هدف عالی و عقلانی به کار گرفته شود، یعنی با حکمت آمیخته گردد، عدالت به وجود می‏آید.
به این ترتیب، این گروه از دانشمندان اسلام، تمام فضائل و صفات برجسته انسانی را زیر پوشش یکی از این چهار اصل قرار داده‏اند، و عقیده دارند فضیلتی نیست جز این که تحت یکی از این چهار عنوان جای می‏گیرد؛ و بعکس، رذائل همواره در طرف افراط و تفریط یکی از این چهار فضیلت است.
برای توضیح بیشتر درباره این مکتب اخلاقی به کتاب «احیاءالعلوم» و «محجّة البیضاء» و سایر کتب معروف اخلاقی مراجعه شود.(62)