تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد اول - اصول مسائل اخلاقی
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

رابطه «علم» و «اخلاق» در احادیث اسلامی‏

احادیث اسلامی نیز مملو است از تعبیراتی است که نشان می‏دهد رابطه تنگاتنگی در میان علم و معرفت و آگاهی، با فضائل اخلاقی؛ و جهل و بی خبری و ناآگاهی، با رذائل اخلاقی وجود دارد که نمونه‏هائی از آن را در ذیل می‏خوانید:
1 - در رابطه معرفت با زهد که از مهمترین فضائل اخلاقی است از علی‏علیه السلام چنین روایت شده است:
«ثَمَرَةُ الْمَعْرِفَةِ الْعُزُوفُ عَنِ الدُّنیا؛ میوه درخت معرفت، زهد در دنیا است.»(151)
2 - در حدیث دیگری در همین زمینه از همان حضرت می‏خوانیم: «یَسیرُ الْمَعْرِفَةِ یُوجِبُ الزُّهْدَ فِی‏الدُّنْیا؛ مختصر معرفت و آگاهی، موجب زهد در دنیا است.»(152)
در اینجا معرفت می‏تواند اشاره به معرفة اللَّه باشد که در برابر ذات پاک بی‏نهایتش همه چیز کوچک و بی‏ارزش است، و از قطره در برابر دریا نیز ناچیزتر می‏باشد، و این خود از اسباب زهد و بی‏اعتنایی و زرق و برق دنیا است. یا این که اشاره به آگاهی از ناپایداری دنیا و تاریخ اقوام پیشین باشد که آن نیز روح زهد را در انسان زنده می‏کند و یا آگاهی به سرای جاویدان و عظمت نعمتهای آنجا است و یا همه اینها.
3 - در حدیث دیگری در ارتباط غنای ذاتی و ترک حرص و آز، با علم و معرفت، از همان امام‏علیه السلام می‏خوانیم: « مَنْ سَکَنَ قَلْبَهُ اَلْعِلْمُ بِاللَّهِ سُبْحانَهُ، سَکَنَهُ الْغِنی‏ عَنْ الْخَلْقِ؛ هر کس معرفت خداوند در دل او، جایگزین شود، غنی و بی نیازی از خلق در قلبش جایگزین خواهد شد.»(153)
روشن است کسی که آگاه به صفات جلال و جمال خداست و جهان هستی را پرتو کوچکی از آن ذات بی‏نیاز می‏داند، تنها بر او توکّل می‏کند و از غیر او خود را مستغنی و بی‏نیاز می‏بیند.
4 - در ارتباط معرفة اللَّه با حفظ زبان از سخنان ناشایست و شکم از حرام؛ در حدیثی از پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله آمده است: «مَنْ عَرَفَ اللَّهَ وَ عَظَّمَهُ مَنَعَ فاهُ مِنَ الْکَلامِ، وَبَطْنَهُ مِنَ الطَّعامِ؛ کسی که خدا را بشناسد و بزرگ بشمرد، دهانش را از سخن (ناشایست) باز می‏دارد، و شکمش را از غذا (ی حرام)!»(154)
5 - در رابطه معرفت و خوف از خدا که سرچشمه انواع فضایل اخلاقی است، در حدیثی از امام صادق‏علیه السلام چنین آمده است: «مَنْ عَرَفَ اللَّهَ خافَ اللَّهَ وَ مَنْ خافَ اللَّهَ سَخَتَ نَفْسُهُ عَنِ الدُّنْیا؛ کسی که خدا را بشناسد، از (مجازات) او می‏ترسد، و کسی که از خدا بترسد نسبت به زرق و برق دنیا، بی‏اعتنا می‏شود!»(155)
6 - در ارتباط روح گذشت و ترک انتقامجویی با معرفة اللّه، در حدیثی از امام امیرالمؤمنین‏علیه السلام می‏خوانیم: «اَعْرَفُ الناسِ بِاللّهِ اَعْذَرُهُمْ للِنَّاسِ وَاِنْ لَمْ یَجِدْ لَهُمْ عُذْراً؛ آگاهترین مردم به خدا کسی است که بیش از همه مردم را در برابر خطاهایی که مرتکب شده‏اند، معذور دارد، هرچند عذر (موجّهی) برای آنها نیابد.»(156) (بدیهی است این حدیث ناظر به مسائل شخصی است نه مسائل اجتماعی).
7 - در ارتباط معرفة اللَّه با ترک تکبّر، در حدیث دیگری از همان حضرت می‏خوانیم «وَ اِنَّهُ لایَنْبَغی‏ لِمَنْ عَرَفَ عَظَمَةَ اللَّهِ اَنْ یَتَعَظَّمَ ؛ شایسته نیست برای کسی که از عظمت خدا آگاه است، بزرگی بفروشد!»(157)
8 - در ارتباط پاکی عمل بطور کلّی با علم و دانش، علی علیه السلام در حدیث دیگری می‏فرماید: «لَنْ یُزَّکی‏ الْعَمَلُ حتّی‏ یُقارِنَهُ الْعِلْمُ؛ هرگز اعمال آدمی پاک نمی‏شود، مگر این که قرین با علم و معرفت گردد!»(158)
پیدا است که پاکی عمل و پاکی اخلاق معمولاً از یکدیگر جدا نیست.
9 - در همین رابطه، در حدیثی از پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله می‏خوانیم: «بِالْعِلْمِ یُطاعُ اللَّهُ وَ یُعْبَدُ وَ بِالْعِلْمِ یُعرَفُ اللَّهُ وَ یُوَحَّدُ وَ بِهِ تُوصَلُ الْاَرُحامُ وَ یُعْرَفُ الْحَلالُ وَ الْحَرامُ، وَ الْعِلْمُ اِمامُ الْعَقْلِ؛ به وسیله علم و معرفت خداوند اطاعت و عبادت می‏شود؛ و به وسیله علم خدا شناخته و یکتا شمرده می‏شود؛ و نیز به وسیله آن صله رحم، برقرار می‏گردد؛ و حلال و حرام شناخته می‏شود؛ و علم پیشوای عمل است!»(159)
در این حدیث نیز بسیاری از اعمال اخلاقی ثمره شجره علم و معرفت شمرده شده است.
10 - همین معنی با صراحت بیشتری در حدیث دیگری از امیرمؤمنان علی‏علیه السلام آمده‏است که فرمود: «ثَمَرَةُ الْعَقْلِ مُداراةُ النَّاسِ؛ میوه درخت عقل، مدارا و نرمخوئی با مردم است!»(160)
در برابر احادیث که عمدتاً رابطه علم و معرفت را با فضائل اخلاقی یا اعمال اخلاقی، نشان می‏دهد، روایاتی نیز در منابع اسلامی آمده است که رابطه میان جهل و رذائل را تبیین می‏کند که آن هم تأکیدی است بر موضوع مورد نظر، از جمله:
1 - در حدیثی از علی‏علیه السلام می‏خوانیم: «اَلْجَهْلُ اَصْلُ کُلِّ شَرٍّ؛ جهل و نادانی ریشه هر شرّ و بدی است!»(161)
2 - در حدیثی دیگری از همان حضرت می‏فرماید: «اَلْحِرْصُ وَ الشَّرَهُ وَ الْبُخْلُ نَتیجَةُ الْجَهْلِ؛ حرص و طمع و بخل، نتیجه جهل و نادانی است!»(162)
چرا که شخص حریص و طمّاع، غالباً به سراغ چیزهایی می‏رود که بیش از نیاز زندگی اوست؛ و در واقع، علاقه او به مال و ثروت و مواهب مادّی یک علاقه غیر منطقی و غیر عقلانی‏است؛ و همچنین بخیل بابخلش، چیزهایی رابرای خود نگهداری می‏کند که‏هرگز در زندگی شخصی او قابل جذب نیست، بلکه آن را برای دیگران وا می‏گذارد و می‏رود!
3 - در تعبیر زیبای دیگر از همان حضرت، رابطه جهل با رذایل اخلاقی به گونه جامعتری بیان شده است؛ می‏فرماید: «اَلْجاهِلُ صَخْرَةٌ لایَنْفَجِرُ مائُها! وَ شَجَرَةٌ لا یَخْضَرُّ عُودُها! وَ اَرْضٌ لایَظْهَرُ عُشْبُها!؛ جاهل سنگی است که هرگز آب از آن جاری نمی‏شود؛ و درختی است که شاخه‏هایش سبز نمی‏گردد؛ و زمینی است که گیاهی از آن نمی‏روید!»(163)
4 - در حدیث دیگری از امیرمؤمنان علی‏علیه السلام به این نکته اشاره شده است که جاهل همیشه یا در طرف افراط است، یا در طرف تفریط؛ فرمود: «لاتَری‏ الْجاهِلَ اِلاَّ مُفْرِطاً اَوْ مُفَرِّطاً»(164)
با توجّه به این که طبق نظر معروف علمای اخلاق فضائل اخلاقی همواره حدّ وسط در میان افراط و تفریطی است که به رذائل منتهی می‏شود، از حدیث فوق بخوبی می‏توان این حقیقت را دریافت که در میان جهل و رذائل اخلاقی رابطه بسیار نزدیکی است.
5 - بسیاری از علمای اخلاق گام نخستین را برای اصلاح اخلاق و تهذیب نفس و خودسازی، اصلاح زبان می‏دانند؛ و در احادیث اسلامی به رابطه میان جهل و نادانی با آلودگی زبان، اشاره شده است؛ در حدیثی از امام دهم حضرت هادی‏علیه السلام می‏خوانیم: «الْجاهلُ اَسیرُ لِسانِهِ؛ جاهل اسیر زبان خویش است!»(165)
کوتاه سخن این که در مورد رابطه میان علم و اخلاق حسنه، و جهل و اخلاق سیّئه،آیات و روایات فراوانی وجود دارد، و نشان می‏دهد که یکی از طرق مؤثّر تهذیب نفوس، بالا بردن سطح دانش و معرفت آنها و افزایش آگاهی، و شناخت مبدأ و معاد، و اطّلاع بر آثار و پیامدهای فضایل و رذایل اخلاقی است.
این افزایش معرفت، در واقع دو شاخه دارد:
یک شاخه آن افزایش معرفت نسبت به زیانهای رذائل اخلاقی در مورد فرد و جامعه است؛ درست مثل این که اگر انسان بداند استعمال موادّ مخدّر یا مشروبات الکلی چه زیانهای غیر قابل جبرانی دارد، زمینه ترک آن در وجودش فراهم می‏گردد؛ بنابراین، همان گونه که برای مبارزه با موادّ مخدّر و مشروبات الکلی، باید مردم را به زیانهای این امور آگاه ساخت؛ همچنین برای مبارزه با رذائل اخلاقی و پرورش صفات فضائل، باید عیب و حسن آنها را برشمرد؛ و افراد را از آن آگاه نمود؛ هرچند هیچ کدام از این دو، علّت تامّه نیست ولی بی شک زمینه‏ها را برای فضائل اخلاقی آماده و راه را همواره می‏سازد.
شاخه دوم، بالا بردن سطح معرفت بطور کلّی است؛ یعنی، هنگامی که معارف الهیّه نسبت به مبدأ و معاد و احوال اولیاء و انبیاء، و امور دیگری از این قبیل، بالا برود؛ انسان نسبت به فضائل اخلاقی، علاقه‏مند و از رذائل، متنفّر می‏گردد.
و به تعبیر دیگر، پایین بودن سطح معارف و جهل در امور اعتقادی، محیط مناسبی را در فکر و جان انسان برای رویش خارهای رذائل فراهم می‏سازد، در حالی که افزایش آگاهی، سرزمین روح و جان را برای دمیدن گلهای فضیلت، مهیّا می‏کند.