احادیث اسلامی نیز مملو است از تعبیراتی است که نشان میدهد رابطه تنگاتنگی در میان علم و معرفت و آگاهی، با فضائل اخلاقی؛ و جهل و بی خبری و ناآگاهی، با رذائل اخلاقی وجود دارد که نمونههائی از آن را در ذیل میخوانید:
1 - در رابطه معرفت با زهد که از مهمترین فضائل اخلاقی است از علیعلیه السلام چنین روایت شده است:
«ثَمَرَةُ الْمَعْرِفَةِ الْعُزُوفُ عَنِ الدُّنیا؛ میوه درخت معرفت، زهد در دنیا است.»(151)
2 - در حدیث دیگری در همین زمینه از همان حضرت میخوانیم: «یَسیرُ الْمَعْرِفَةِ یُوجِبُ الزُّهْدَ فِیالدُّنْیا؛ مختصر معرفت و آگاهی، موجب زهد در دنیا است.»(152)
در اینجا معرفت میتواند اشاره به معرفة اللَّه باشد که در برابر ذات پاک بینهایتش همه چیز کوچک و بیارزش است، و از قطره در برابر دریا نیز ناچیزتر میباشد، و این خود از اسباب زهد و بیاعتنایی و زرق و برق دنیا است. یا این که اشاره به آگاهی از ناپایداری دنیا و تاریخ اقوام پیشین باشد که آن نیز روح زهد را در انسان زنده میکند و یا آگاهی به سرای جاویدان و عظمت نعمتهای آنجا است و یا همه اینها.
3 - در حدیث دیگری در ارتباط غنای ذاتی و ترک حرص و آز، با علم و معرفت، از همان امامعلیه السلام میخوانیم: « مَنْ سَکَنَ قَلْبَهُ اَلْعِلْمُ بِاللَّهِ سُبْحانَهُ، سَکَنَهُ الْغِنی عَنْ الْخَلْقِ؛ هر کس معرفت خداوند در دل او، جایگزین شود، غنی و بی نیازی از خلق در قلبش جایگزین خواهد شد.»(153)
روشن است کسی که آگاه به صفات جلال و جمال خداست و جهان هستی را پرتو کوچکی از آن ذات بینیاز میداند، تنها بر او توکّل میکند و از غیر او خود را مستغنی و بینیاز میبیند.
4 - در ارتباط معرفة اللَّه با حفظ زبان از سخنان ناشایست و شکم از حرام؛ در حدیثی از پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله آمده است: «مَنْ عَرَفَ اللَّهَ وَ عَظَّمَهُ مَنَعَ فاهُ مِنَ الْکَلامِ، وَبَطْنَهُ مِنَ الطَّعامِ؛ کسی که خدا را بشناسد و بزرگ بشمرد، دهانش را از سخن (ناشایست) باز میدارد، و شکمش را از غذا (ی حرام)!»(154)
5 - در رابطه معرفت و خوف از خدا که سرچشمه انواع فضایل اخلاقی است، در حدیثی از امام صادقعلیه السلام چنین آمده است: «مَنْ عَرَفَ اللَّهَ خافَ اللَّهَ وَ مَنْ خافَ اللَّهَ سَخَتَ نَفْسُهُ عَنِ الدُّنْیا؛ کسی که خدا را بشناسد، از (مجازات) او میترسد، و کسی که از خدا بترسد نسبت به زرق و برق دنیا، بیاعتنا میشود!»(155)
6 - در ارتباط روح گذشت و ترک انتقامجویی با معرفة اللّه، در حدیثی از امام امیرالمؤمنینعلیه السلام میخوانیم: «اَعْرَفُ الناسِ بِاللّهِ اَعْذَرُهُمْ للِنَّاسِ وَاِنْ لَمْ یَجِدْ لَهُمْ عُذْراً؛ آگاهترین مردم به خدا کسی است که بیش از همه مردم را در برابر خطاهایی که مرتکب شدهاند، معذور دارد، هرچند عذر (موجّهی) برای آنها نیابد.»(156) (بدیهی است این حدیث ناظر به مسائل شخصی است نه مسائل اجتماعی).
7 - در ارتباط معرفة اللَّه با ترک تکبّر، در حدیث دیگری از همان حضرت میخوانیم «وَ اِنَّهُ لایَنْبَغی لِمَنْ عَرَفَ عَظَمَةَ اللَّهِ اَنْ یَتَعَظَّمَ ؛ شایسته نیست برای کسی که از عظمت خدا آگاه است، بزرگی بفروشد!»(157)
8 - در ارتباط پاکی عمل بطور کلّی با علم و دانش، علی علیه السلام در حدیث دیگری میفرماید: «لَنْ یُزَّکی الْعَمَلُ حتّی یُقارِنَهُ الْعِلْمُ؛ هرگز اعمال آدمی پاک نمیشود، مگر این که قرین با علم و معرفت گردد!»(158)
پیدا است که پاکی عمل و پاکی اخلاق معمولاً از یکدیگر جدا نیست.
9 - در همین رابطه، در حدیثی از پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله میخوانیم: «بِالْعِلْمِ یُطاعُ اللَّهُ وَ یُعْبَدُ وَ بِالْعِلْمِ یُعرَفُ اللَّهُ وَ یُوَحَّدُ وَ بِهِ تُوصَلُ الْاَرُحامُ وَ یُعْرَفُ الْحَلالُ وَ الْحَرامُ، وَ الْعِلْمُ اِمامُ الْعَقْلِ؛ به وسیله علم و معرفت خداوند اطاعت و عبادت میشود؛ و به وسیله علم خدا شناخته و یکتا شمرده میشود؛ و نیز به وسیله آن صله رحم، برقرار میگردد؛ و حلال و حرام شناخته میشود؛ و علم پیشوای عمل است!»(159)
در این حدیث نیز بسیاری از اعمال اخلاقی ثمره شجره علم و معرفت شمرده شده است.
10 - همین معنی با صراحت بیشتری در حدیث دیگری از امیرمؤمنان علیعلیه السلام آمدهاست که فرمود: «ثَمَرَةُ الْعَقْلِ مُداراةُ النَّاسِ؛ میوه درخت عقل، مدارا و نرمخوئی با مردم است!»(160)
در برابر احادیث که عمدتاً رابطه علم و معرفت را با فضائل اخلاقی یا اعمال اخلاقی، نشان میدهد، روایاتی نیز در منابع اسلامی آمده است که رابطه میان جهل و رذائل را تبیین میکند که آن هم تأکیدی است بر موضوع مورد نظر، از جمله:
1 - در حدیثی از علیعلیه السلام میخوانیم: «اَلْجَهْلُ اَصْلُ کُلِّ شَرٍّ؛ جهل و نادانی ریشه هر شرّ و بدی است!»(161)
2 - در حدیثی دیگری از همان حضرت میفرماید: «اَلْحِرْصُ وَ الشَّرَهُ وَ الْبُخْلُ نَتیجَةُ الْجَهْلِ؛ حرص و طمع و بخل، نتیجه جهل و نادانی است!»(162)
چرا که شخص حریص و طمّاع، غالباً به سراغ چیزهایی میرود که بیش از نیاز زندگی اوست؛ و در واقع، علاقه او به مال و ثروت و مواهب مادّی یک علاقه غیر منطقی و غیر عقلانیاست؛ و همچنین بخیل بابخلش، چیزهایی رابرای خود نگهداری میکند کههرگز در زندگی شخصی او قابل جذب نیست، بلکه آن را برای دیگران وا میگذارد و میرود!
3 - در تعبیر زیبای دیگر از همان حضرت، رابطه جهل با رذایل اخلاقی به گونه جامعتری بیان شده است؛ میفرماید: «اَلْجاهِلُ صَخْرَةٌ لایَنْفَجِرُ مائُها! وَ شَجَرَةٌ لا یَخْضَرُّ عُودُها! وَ اَرْضٌ لایَظْهَرُ عُشْبُها!؛ جاهل سنگی است که هرگز آب از آن جاری نمیشود؛ و درختی است که شاخههایش سبز نمیگردد؛ و زمینی است که گیاهی از آن نمیروید!»(163)
4 - در حدیث دیگری از امیرمؤمنان علیعلیه السلام به این نکته اشاره شده است که جاهل همیشه یا در طرف افراط است، یا در طرف تفریط؛ فرمود: «لاتَری الْجاهِلَ اِلاَّ مُفْرِطاً اَوْ مُفَرِّطاً»(164)
با توجّه به این که طبق نظر معروف علمای اخلاق فضائل اخلاقی همواره حدّ وسط در میان افراط و تفریطی است که به رذائل منتهی میشود، از حدیث فوق بخوبی میتوان این حقیقت را دریافت که در میان جهل و رذائل اخلاقی رابطه بسیار نزدیکی است.
5 - بسیاری از علمای اخلاق گام نخستین را برای اصلاح اخلاق و تهذیب نفس و خودسازی، اصلاح زبان میدانند؛ و در احادیث اسلامی به رابطه میان جهل و نادانی با آلودگی زبان، اشاره شده است؛ در حدیثی از امام دهم حضرت هادیعلیه السلام میخوانیم: «الْجاهلُ اَسیرُ لِسانِهِ؛ جاهل اسیر زبان خویش است!»(165)
کوتاه سخن این که در مورد رابطه میان علم و اخلاق حسنه، و جهل و اخلاق سیّئه،آیات و روایات فراوانی وجود دارد، و نشان میدهد که یکی از طرق مؤثّر تهذیب نفوس، بالا بردن سطح دانش و معرفت آنها و افزایش آگاهی، و شناخت مبدأ و معاد، و اطّلاع بر آثار و پیامدهای فضایل و رذایل اخلاقی است.
این افزایش معرفت، در واقع دو شاخه دارد:
یک شاخه آن افزایش معرفت نسبت به زیانهای رذائل اخلاقی در مورد فرد و جامعه است؛ درست مثل این که اگر انسان بداند استعمال موادّ مخدّر یا مشروبات الکلی چه زیانهای غیر قابل جبرانی دارد، زمینه ترک آن در وجودش فراهم میگردد؛ بنابراین، همان گونه که برای مبارزه با موادّ مخدّر و مشروبات الکلی، باید مردم را به زیانهای این امور آگاه ساخت؛ همچنین برای مبارزه با رذائل اخلاقی و پرورش صفات فضائل، باید عیب و حسن آنها را برشمرد؛ و افراد را از آن آگاه نمود؛ هرچند هیچ کدام از این دو، علّت تامّه نیست ولی بی شک زمینهها را برای فضائل اخلاقی آماده و راه را همواره میسازد.
شاخه دوم، بالا بردن سطح معرفت بطور کلّی است؛ یعنی، هنگامی که معارف الهیّه نسبت به مبدأ و معاد و احوال اولیاء و انبیاء، و امور دیگری از این قبیل، بالا برود؛ انسان نسبت به فضائل اخلاقی، علاقهمند و از رذائل، متنفّر میگردد.
و به تعبیر دیگر، پایین بودن سطح معارف و جهل در امور اعتقادی، محیط مناسبی را در فکر و جان انسان برای رویش خارهای رذائل فراهم میسازد، در حالی که افزایش آگاهی، سرزمین روح و جان را برای دمیدن گلهای فضیلت، مهیّا میکند.