تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد اول - اصول مسائل اخلاقی
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

آیا در هر مرحله استاد و راهنما لازم است؟

بسیاری از علمای سیر و سلوک عقیده دارند که رهروان راه کمال و فضیلت و تقوا و اخلاق و قرب الی اللَّه باید زیر نظر استادی کار کنند؛ همان گونه که در بحث گذشته از رساله سیر و سلوک منسوب به محقّق بحرالعلوم و رساله لبّ‏اللّباب تقریرات مرحوم علاّمه طباطبایی نقل کردیم که فصل بیست و یکم وظائف سالک الی اللَّه را کار کردن زیر نظر مربّی و استاد شمرده‏اند، اعم از استادان خاصّ الهی که پیشوایان معصومند و استادان عام که بزرگان پوینده این راهند.
ولی آگاهان ذی فن هشدار می‏دهند که رهروان راه تقوا و تهذیب نفس نباید به آسانی خود را به این و آن بسپارند، و تا کسی را به قدر کافی آزمایش نکنند و از صلاحیّت علمی و دینی آنها آگاه نگردند، خود را در اختیار آنان قرار ندهند، و حتّی به ظاهر شدن کارهای خارق‏العاده و خبر از اسرار پنهانی یا مربوط به آینده و حتّی عبور از روی آب و آتش قناعت نکنند، چرا که صدور این گونه اعمال از مرتاضان غیر مهذّب نیز امکان پذیر است.
بعضی از آنان لزوم رجوع به استاد را فقط در ابتدای کار لازم دانسته‏اند، امّا پس از پیمودن مراحل قابل ملاحظه‏ای دیگر همراهی آنها را لازم نمی‏دانند؛ ولی بهره‏گیری از استاد خاص یعنی پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله و پیشوایان معصوم‏علیهم السلام در تمام مراحل لازم است.
به هر حال، گاه برای لزوم انتخاب استاد و ارشاد کننده طریق، از آیه «فَاسْئَلُوا اَهْلَ الذِّکْرِ اِنْ کُنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ؛ از آگاهان بپرسید اگر نمی‏دانید!» (سوره انبیاء، آیه 7) استدلال کرده‏اند که سخن از تعلیم می‏گوید نه از تربیت؛ ولی از آنجا که تربیت در بسیاری از موارد متّکی بر تعلیم است، بی‏شک باید در این گونه موارد از آگاهان کمک گرفت، و این معنی با انتخاب یک فرد خاص برای نظارت بر اعمال و اخلاق او، تفاوت روشنی دارد.
و گاه در اینجا از داستان موسی و خضر که در قرآن بطور مشروح آمده کمک گرفته می‏شود، چرا که موسی با آن‏که پیامبر اولوالعزم بود، بی‏نیاز از خضر نبود، و بخشی از راه را به کمک او پیمود؛ آنها می‏گویند:
طیّ این مرحله بی‏همرهی خضر مکن‏ظلمات است بترس از خطر گمراهی ولی با دقّت در داستان خضر و موسی‏علیهم السلام می‏توان دریافت که شاگردی موسی‏علیه السلام نزد خضر، به فرمان الهی صورت گرفت و برای فراگیری علوم خاصّی از اسرار حکمت خداوند در مورد حوادث مختلف این جهان بود، و در واقع علم موسی‏علیه السلام علم ظاهر بود (و مربوط به دائره تکالیف) و علم خضر، علم باطن بود (و مربوط به دائره فوق تکلیف)(104)و این مسأله با انتخاب یک استاد خصوصی در تمام مراحل تهذیب نفس و پیمودن راه تقوا، تفاوت دارد، هر چند اجمالاً به اهمّیّت کسب فضیلت از محضر استاد اشاره دارد.
و گاه در اینجا به مسأله لقمان و فرزندش اشاره می‏شود که این استاد الهی، اخلاقِ فرزندش را زیر نظر گرفت و در پیمودن راه کمال به او کمک کرد.(105)
علّامه مجلسی در بحارالانوار در حدیثی از امام علیّ بن الحسین‏علیه السلام نقل می‏کند که فرمود: «هَلَکَ مَنْ لَیْسَ لَهُ حَکیمٌ یُرْشِدُهُ؛ کسی که دانشمند و حکیمی او را ارشاد نکند، هلاک می‏شود!»(106)
ولی از مجموع آنچه گفته شد این امر استفاده نمی‏شود که در مباحث اخلاقی همیشه استاد خصوصی لازم است بطوری که اگر نباشد برنامه تربیت و پرورش اخلاق و تقوا و ادامه سیر و سلوک مختل گردد، چه بسیارند کسانی که با استفاده از آیات قرآن و روایات اسلامی و کلمات بزرگان در کتب اخلاقی و التزام عملی به آنها، این راه را پیموده و به مقامات والایی رسیده‏اند، هر چند نمی‏توان انکار کرد که وجود استاد خصوصی و مدد گرفتن از انفاس قدسیّه نیکان و پاکان وسیله خوبی برای نیل کمال و طیّ طریق در کوتاهترین مدّت و حلّ مشکلات اخلاقی می‏باشد.
در نهج‏البلاغه نیز آمده است: «اَیُّهَا النَّاسُ اِسْتَصْبِحُوا مِنْ شُعْلَةِ مِصْباحٍ واعِظٍ مُتَّعِظٍ؛ ای مردم چراغ دل را از شعله گفتار واعظی با عمل، روشن سازید!»(107)
ولی متأسّفانه در بسیاری از این موارد نتیجه معکوس حاصل شده است، و افرادی به عناوین مختلف، خود را به عنوان مربّی اخلاق و استاد مقام ارشاد قلمداد کرده، در حالی که از رهزنان این راه بوده‏اند و افراد پاکدل و حق طلب را به راه تصوّف تا طرق انحرافی دیگر، و یا خدای نکرده به مفاسد اخلاقی ننگین کشانیده‏اند؛ به همین دلیل، ما به تمام پویندگان این راه هشدار می‏دهیم که اگر می‏خواهند استادی برای مسائل اخلاقی انتخاب کنند بسیار با احتیاط گام بردارند و در این انتخاب سختگیر و دقیق باشند و هرگز به ظواهر عمل نکنند و به سوابق اشخاص، خوب بنگرند و با مشورت با آگاهان دست به چنین انتخابی بزنند تا به مقصود خود نائل گردند.