تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد اول - اصول مسائل اخلاقی
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

3 - روش دیگر

در رساله «لقاءاللّه» عالم و محقّق بزرگوار، آقای مصطفوی، برنامه دیگری برای این سیر و سلوک الهی ذکر شده است.
در این رساله که رساله جامع و پربار و متّکی به آیات و اخبار است، نخست اشاره به آیات مربوط به لقاءاللَّه می‏کند و بعد از آن که این لقاء و ملاقات را به معنی ملاقات معنوی و روحانی تفسیر می‏نماید، در شرح آن می‏افزاید که برای رسیدن به سر منزل مقصود باید انسان حدود برانگیخته شده از جهان مادّه و حدّ زمان و مکان و حتّی حدود ذاتی که در همه ممکنات موجود است درهم بشکند و غرق و فنای عالم لاهوت گردد و به لقای پروردگار نائل آید و مخاطب «یا اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ اِرْجِعی‏ اِلی‏ رَبِّکَ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلی فی‏ عِبادی‏ وَادْخُلی جَنَّتی؛ تو ای روح آرام یافته! به سوی پروردگارت باز گرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است، سپس در سلک بندگانم در آی و در بهشتم وارد شو!»(102)
سپس برای رسیدن به این سرمنزل بزرگ و بی‏مانند طیّ پنج مرحله را پیشنهاد می‏کند:
مرحله اوّل: تکمیل و تقویت اعتقادات و توجّه خاص به اصول دین.
مرحله دوم: توبه و بازگشت به اعمال صالح و پرهیز از گناهان و انجام واجبات است.
مرحله سوم: مهیّا و آماده شدن برای پاکسازی نفس از رذائل و آراستن آن با فضائل اخلاق است.
مرحله چهارم: محو انانیّت و حصول فنا در برابر عظمت حق است.
در این مرحله که تعلّق زندگی مادّی برطرف شده و تعلّقات به اموال و اولاد و لذّات، مشتهیات مادّی و خیالی تغییر کرده و به تعلّق روحانی و معنوی مبدّل شده، تنها چیزی که باقی مانده تعلّق به نفس خویش است و این تعلّق به اندازه‏ای ریشه‏دار و محکم است که گوئی از شدّت ظهور خفا پیدا کرده است؛ ولی یک نکته باقی است و آن این که سالک در تمام این مراحل مقصودش رسیدن به لقای او، به پروردگار، بوده؛ یعنی، در واقع و در باطن هر کاری کرده برای خود کرده است.
به تعبیر دیگر، او می‏خواسته به مقامات والا نائل گردد و از مقرّبین درگاه خدا باشد و به کمالات روحانی و معنوی برسد؛ پس در همه جا سخن از خود او بوده نه از هدف، به دلیل این که هرگاه به چنین مقامی واصل می‏شد نهایت سرور و خوشحالی پیدا می‏کرد ولی اگر دیگری برای او این مقامات پیدا می‏شد حدّاقل تا این حد خوشحال نبود. اینجا است که باید من و توجّه به خود بر طرف گردد و محبوب و مورد علاقه سالک جلوه و ظهور خدا باشد نه مقیّد به خود او؛ به تعبیر آشکارتر، «من» باید حذف شود و این حجاب که بزرگترین مانع و سدّ راه حق و آخرین حجاب سالک برای وصول به لقاءاللَّه است، بر طرف گردد.
برای از میان بردن این حجاب چندین راه است:
1 - راه توجّه قلبی به خداوند و توحید ذاتی و صفاتی و افعالی و از این طریق می‏فهمد که غیر او در برابر او هیچ و پوچ است.
2 - تفکّر و استدلال برای مبارزه با انانیّت و حجاب نفس، به این معنی که خدا را وجودی نامحدود و ازلی و ابدی وحیّ مطلق می‏بیند و خود را وجودی از هر نظر محدود و در منتهای عجز و ضعف و فقر و سراپا نیاز که یک لحظه بی وجود او نمی‏تواند باقی بماند.
3 - معالجه با اضداد و آن این که در هر مورد بجای «مَنْ» توجّه به خدا و بندگان صالح خداوند باشد و خود را در حضور دائم در پیشگاه حق ببیند.
مرحله پنجم: در این مرحله سالک به صورت یک انسان ملکوتی در آمده و داخل در جبروت می‏شود!
منظور از ورود در مرحله جبروت آن است که انسان به خاطر کمال صفا و خلوص و محو در نور الهی، نفوذ و سلطه پیدا می‏کند و برای فعّالیّت و انجام وظائف الهی و ارشاد خلق و امر به معروف و نهی از منکر از روی معرفت کامل قدم برمی‏دارد.
به تعبیر دیگر، تا حدّ زیادی از فکر خود فارغ گشته و به تمام مسائل و وظائف و احکام و آداب شرع و سیر و سلوک اطّلاع پیدا کرده و در مقام تشخیص درد و درمان، همچون طبیبی حاذق و ماهر گشته است.(103)
نکته قابل توجّه این که ایشان در همه جا از آیات و روایات اسلامی به عنوان گواه و شاهد مطالب خویش استفاده کرده‏اند.