تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد اول - اصول مسائل اخلاقی
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

اصول اخلاقی اسلامی در روایات

در روایات اسلامی نیز احادیثی که بیانگر اصول اخلاقی حسنه و سیّئه است دیده می‏شود که روش مخصوص به خود را تعقیب می‏کند، نه روشی را که حکمای یونان داشته‏اند، از جمله:
1 - در حدیث معروفی که در کتاب «اصول کافی» از امام صادق‏علیه السلام نقل شده است چنین می‏خوانیم که: یکی از یاران آن حضرت به نام «سماعة بن مهران» می‏گوید: با گروهی از اصحاب آن حضرت در خدمتش بودیم که سخن از عقل و جهل به میان آمد، فرمود: «لشکریان عقل و جهل را بشناسید تا هدایت شوید»، من گفتم فدایت شوم، تا شما شرح ندهید ما آگاه نخواهیم شد، امام فرمود: «خداوند در آغاز، عقل را آفرید... سپس جهل را (عقل از در اطاعت در آمد و جهل طریق معصیت را پویید) خداوند هفتاد و پنج لشکر به عقل داد و هفتاد و پنج لشکر که ضدّ آن بود به جهل.»
سپس امام، هفتاد و پنج لشکر(65) عقل و جهل را به شرح زیر بیان فرمود:
اَلْخَیْرُوَ هُوَ وَزِیْرُ الْعَقْلِ؛ نیکی وزیر عقل است‏
وَجَعَلَ ضِدَّهُ الَشَّرَّ وَهُوَ وَزِیُر الْجَهْلِ؛ و ضدّ آن بدی است که وزیر جهل است‏
وَالْاِیمانُ وَضِدُّهُ الْکُفْرُ؛ و ایمان و ضدّش کفر
وَالتَّصْدِیْقُ وَضِدُّهُ الُجُمُودُ؛ و تصدیق (ایمان به آیات الهی و انبیاء) و ضدّش انکار
وَالرَّجاءُ وَضِدُّهُ الْقُنُوطُ؛ امید و ضدّش نومیدی‏
وَالْعَدْلُ وَضِدُّهُ الجَوْرُ؛ و عدالت و ضدّش ستم‏
وَالرِّضاءُ وَضِدُّهُ السَّخَطُ؛ رضا و خشنودی و ضدّش خشم و نارضایی‏
وَالشُّکْرُ وَضِدُّهُ الْکُفْرانُ؛ شکرگزاری و ضدّش کفران‏
وَالطَّمَعُ وَضِدُّهُ الْیَأْسُ؛ طمع (به آنچه در دست مردم است) و ضدّش نومیدی(از آنها)
وَالتَّوَکُّلُ وَضِدُّهُ الْحِرْصُ؛ توکّل و ضدّش حرص‏
وَالرَّأْفَةُ وَضِدُّهُ الْقَسْوَةُ؛ رأفت و ضدّش سنگدلی‏
وَالرَّحْمَةُ وَضِدُّها الْغَصَبُ؛ رحمت و ضدّش غضب‏
وَالْعِلْمُ وَضِدُّهُ الْجَهْلُ؛ علم و ضدّش جهل‏
وَالْفَهْمُ وَضِدُّهُ الْحُمْقُ؛ فهم و ضدّش حماقت‏
وَالْعِفَّةُ وَضِدُّهُ التَّهْتُّکُ؛ عفّت و ضدّش پرده‏دری‏
وَالزُّهْدُ وَضِدُّهُ الرَّغْبَةُ؛ زهد و ضدّش دنیاپرستی‏
وَالَرِّفْقُ وَضِدُّهُ الْخُرْقُ؛ مدارا و ضدّش خشونت‏
وَالرَّهْبَةُ وَضِدُّهُ الْجُرْأَةُ؛ خدا ترسی و ضدّش بی‏باکی و جسارت‏
وَالتَّواضُعُ وَضِدُّهُ الْکِبْرُ؛ تواضع و ضدّش تکبّر
وَالتُّؤدَةُ وَضِدُّها التَّسَرُّعُ؛ متانت و آرامش و ضدّش شتابزدگی‏
وَالْحِلْمُ وَضِدُّهُ السَّفَهُ؛ بردباری و ضدّش سفاهت و نابردباری‏
وَالصَّمْتُ وَضِدُّهُ الْهَذَرُ؛ خاموشی و ضدّش بیهوده‏گویی‏
وَالْاِسْتِسْلامُ وَضِدُّهُ الْاِسْتِکْبارُ؛ تسلیم (در برابر حق) و ضدّش استکبار
وَالتَّسْلیمُ وَضِدُّهُ الشَّکُّ؛ تسلیم (در برابر عقائد الهی) و ضدّش شکّ‏
وَالصَّبْرُ وَضِدُّهُ الْجَزَعُ؛ صبر و ضدش بی‏تابی‏
وَالصَّفْحُ وَضِدُّهُ الْاِنْتِقامُ؛ گذشت و ضدّش انتقام‏
وَالْغِنی وَضِدُّهُ الْفَقْرُ؛ بی‏نیازی و ضدّش فقر
وَالتَّذَکُّرُ وَضِدُّهُ السَّهْوُ؛ توجّه و ضدّش غفلت‏
وَالْحِفْظُ وَضِدُّهُ النِّسْیانُ؛ حفظ و ضدّش فراموشکاری‏
وَالتَعَطُّفُ وَضِدُّهُ الْقَطِیْعَةُ؛ محبّت و پیوند و ضدّش قطع رابطه‏
وَالقُنُوُعُ وَضِدُّهُ الْحِرْصُ؛ قناعت و ضدّش حرص‏
وَالْمُؤاساةُ وَضِدُّها الْمَنْعُ؛ مواسات و ضدش منع‏
وَالْمَوَدَّةُ وَضِدُّها الْعَداوَةُ؛ دوستی و ضدّش عداوت‏
وَالْوَفاءُ وَضِدُّهُ الْغَدْرُ؛ وفا و ضدّش پیمان شکنی‏
وَالطَّاعَةُ وَضِدُّهَا الْمَعْصِیَةُ؛ اطاعت و ضدّش معصیت‏
وَالْخُضُوعُ وَضِدُّهُ التَّطاوُلُ؛ خضوع و ضدّش برتری‏جویی‏
وَالسَّلامَةُ وَضِدُّهَا الْبَلاءُ؛ سلامت و ضدّش بلا
وَالحُبُّ وَضِدُّهُ الْبُغْضُ؛ محبّت و ضدّش کینه‏توزی‏
وَالصِّدْقُ وَضِدُّهُ الکِذْبُ؛ راستی و ضدّش دروغگویی‏
وَالْحَقُّ وَضِدُّهُ الْباطِلُ؛ حق و ضدّش باطل‏
وَالْاَمانَةُ وَضِدُّهَا الْخِیانَةُ؛ امانت و ضدّش خیانت‏
وَالاْخِلاصُ وَضِدُّهُ الشَّوْبُ؛ خلوص و ضدّش آلودگی نیّت‏
وَالشَّهامَةُ وَضِدُّهَا الْبِلادَةُ؛ شهامت و ضدّش خمودی‏
وَالْفَهْمُ وَضِدُّهُ الْغَباوَةُ؛ فهم و ضدّش کودنی‏
وَالْمَعْرِفَةُ وَضِدُّهَا الْاِنْکارُ؛ معرفت و ضدّش عدم عرفان‏
وَالْمُداراةُ وَضِدُّهَا الْمُکاشَفَةُ؛ مدارا و ضدّش پرده‏دری‏
وَسَلامَةُ الْغَیْبِ وَضِدُّهَا الْمُماکَرَةُ؛ حفظالغیب و ضدّش توطئه‏گری‏
وَالْکِتْمانُ وَضِدُّهُ الْاِفْشاءُ؛ کتمان (اسرار مردم) و ضدّش افشاگری‏
وَالصَّلاةُ و ضِدُّهَا الْاِضاعَةُ؛ نماز و ضدّش بی‏نمازی‏
وَ الصَّوْمُ و ضِدُّهُ الْاِفْطارُ؛ روزه و ضدّش افطار
وَالْجِهادُ وَضِدُّهُ الْنُّکُولُ؛ جهاد و ضدّش خودداری از جهاد
وَالْحَجُّ وَضِدُّهُ نَبْذُ الْمِیْثاقِ؛ حج و ضدّش پیمان شکنی خدا
وَصَوْنُ الْحَدِیْثِ وَضِدُّهُ النَّمِیْمَةُ؛ نگهداری سخنان و ضدّش سخن‏چینی‏
وَبِرُّالْوالِدَیْنِ وَضِدُّهُ الْعُقُوقُ؛ نیکی به پدر و مادر و ضدّش مخالفت و آزار
وَالْحَقیقَةُ وَضِدُّهَا الرِّیاءُ؛ حق‏جویی و ضدّش ریاکاری‏
وَالْمَعُروفُ وَضِدُّهُ اَلْمُنْکَرُ؛ معروف و ضدّش منکر
وَالسِّتْرُوَ ضِدُّهُ التَّبَّرُجُ؛ پوشیدگی و ضدّش نمایش زینت‏
وَالتَّقِیَّةُ وَضِدُّهَا الْاِذاعَةُ؛ تقیّه و ضدّش افشای اسرار
وَالْاِنْصافُ وَضِدُّهُ الْحَمِیَّةُ؛ انصاف و ضدّش تعصّب‏
وَالتَّهْیِئَةُ وَضِدُّها الْبَغْیُ؛ مصالحه و ضدّش کارشکنی‏
وَالنَّظافَةُ وَضِدُّهَا الْقَذَرُ؛ نظافت و ضدّش کثافت‏
وَالْحَیاءُ وَضِدُّهَا الْجَلْعُ؛ حیا و ضدّش بی‏حیایی‏
وَالْقَصْدُ وَضِدُّهُ الْعُدْوانُ؛ میانه‏روی و اعتدال و ضدّش تجاوز
وَالرّاحَةُ وَضِدُّهَا التَّعَبُ؛ راحت و ضدّش رنج‏
وَالسُّهُولَةُ وَضِدُّهَا الصُّعُوْبَةُ؛ سهولت و ضدّش سختگیری‏
وَالْبَرَکَةُ وَضِدُّهَا الْمَحْقُ؛ برکت و ضدّش نقصان‏
وَالْعافِیَةُ وَضِدُّهَا الْبَلاءُ؛ تندرستی و ضدّش بیماری‏
وَالْقَوامُ وَضِدُّهَا الْمُکاثَرةُ؛ اعتدال و ضدّش فزون طلبی‏
وَالْحِکْمَةُ وَضِدُّهَا الْهَواءُ؛ حکمت و ضدّش هواپرستی‏
وَالْوَقارُ وَضِدُّهُ الْخِفَّةُ؛ وقار و ضدّش جلفی و سبکی‏
وَالسَّعادَةُ وَضِدُّهَا الشِّقاوَةُ؛ سعادت و ضدّش شقاوت‏
وَالتَّوْبَةُ وَضِدُّهَا الْاِصْرارُ؛ توبه و ضدّش اصرار بر گناه‏
وَالْاِسْتِغْفارُ وَضِدُّهُ الْاِغْتِرارُ؛ پوزش طلبیدن و ضدّش مغرور بودن‏
وَالْمُحافَظَةُ وَضِدُّهَا التَّهاوُنُ؛ جدیّت و ضدّش سستی‏
وَالدُّعاءُ وَضِدُّهُ الْاِسْتِنْکافُ؛ دعا و ضدّش خودداری از دعا
وَالنَّشاطُ وَضِدُّهُ الْکَسَلُ؛ نشاط و ضدّش کسالت‏
وَالْفَرَحُ وَضِدُّهُ الْحُزْنُ؛ شادی و ضدّش غم‏
وَالاُلْفَةُ وَضِدُّهَا الْفُرْقَةُ؛ الفت و جوشش با مردم ضدّش جدایی طلبی‏
وَالسَّخاءُ وَضِدُّهُ الْبُخْلُ؛ سخاوت و ضدّش بخل‏
فَلاتَجْتَمِعُ هذِهِ الْخِصالُ کُلُّها مِنْ اَجْنادِ الْعَقْلِ اِلاَّفِی نَبِیٍّ اَؤْ وَصِیِّ نَبِیٍّ اَوْ مُؤمِنٍ قَدْ اِمْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْاِیْمانِ وَاَمَّا سائِرُ ذلِکَ مِنْ مَوالیِنْا فَاِنَّ اَحَدَهُمْ لایَخْلُو مِنْ اَنْ یَکُونَ فِیْهِ بَعْضُ هَذِهِ الْجُنودِ حَتَّی یَسْتَکْمِلَ وَیُنَقِّی مِنْ جُنُودِ الْجَهْلِ فَعِنْدَ ذلِکَ یَکُونُ فِی الدَّرَجَةِ الْعُلیا مَعَ الْاَنْبِیاءِ وَالاَْوْصیاءِ وَاِنَّما یُدْرَکُ ذلِکَ بِمَعْرِفَةِ الْعَقْلِ وَجُنُودِهِ وَبِمُجانَبَةِ الْجَهْلِ وَجُنُودِهِ وَفَّقَنَا اَللَّهُ وَاِیَّاکُمْ لِطاعَتِهِ وَمَرْضاتِهِ اِنْشاءَ اللُّه.
سپس امام فرمود: این لشکریان عقل بطور کامل جمع نمی‏شود مگر در پیامبر یا وصّی پیامبر یا مؤمنی که خداوند قلبش را برای ایمان آزموده و شایستگی پیدا کرده است، ولی سایر دوستان ما بعضی دارای بخشی از این لشکریانند و در راه تکمیل آن و طرد لشکر جهل از خود می‏باشند و در آن هنگام در درجه بالا با انبیاء و اوصیاء قرار می‏گیرند، و این در صورتی ممکن است که آگاهی کافی نسبت به عقل و لشکریانش و دوری از جهل و لشکریانش حاصل شود؛ خداوند ما و شما را برای اطاعتش و کسب رضای او موفّق دارد!(66)
حدیث بالا، حدیث جامعی درباره اصول و فروع اخلاق اسلامی است که بعضی از صاحبنظران آن را بطور مستقل موضوع بحث قرار داده، و کتاب جداگانه‏ای پیرامون آن نوشته‏اند.
2 - در حدیثی که در نهج‏البلاغه در کلمات قصار آمده است می‏خوانیم که از امام امیرمؤمنان علی‏علیه السلام درباره ایمان پرسیدند (ذیل حدیث نشان می‏دهد که منظور از ایمان، ایمان علمی و عملی است که اصول اخلاق را نیز شامل می‏شود) امام در جواب فرمود: «اَلْاِیْمانُ عَلی‏ اَرْبَعِ دَعائِمَ، عَلَی الصَّبْرِ وَالْیَقینِ وَالْعَدْلِ وَالْجِهادِ؛ ایمان بر چهار پایه قرار دارد: بر صبر و یقین و عدالت و جهاد.»
سپس افزود «وَالصَّبْرُ مِنْها عَلی اَرْبَعِ شُعَبٍ، عَلَی الشَّوْقِ وَالشَّفَقِ وَالزُّهْدِ وَالتَّرَقُّبِ؛ صبر نیز بر چهار پایه استوار است؛ بر شوق و ترس و زهد و انتظار.» (شوق به بهشت و پاداشهای الهی، و ترس از کیفرها و دوزخ، که مایه حرکت به سوی خوبیها و پرهیز از بدیها است) و زهد و بی‏اعتنایی نسبت به زرق و برق دنیا که سبب می‏شود انسان مصائب را ناچیز شمرد، و انتظار مرگ و پایان زندگی که انسان را به انجام اعمال نیک تشویق می‏کند.
بعد افزود: «وَالْیَقینُ مِنْها عَلی‏ اَرْبَعِ شُعَبٍ، عَلی‏ تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ وَتَأَوُّلِ الْحِکْمَةِ، وَمَوْعِظَةِ الْعِبْرَةِ، وَسُنَّةِ الْاَوَّلِینَ؛ یقین نیز بر چهار بخش تقسیم می‏شود: بینش در هوشیاری و زیرکی، رسیدن به دقایق حکمت، پند گرفتن از حوادث و توجّه به روش پیشینیان.»
سپس می‏افزاید: «و الْعَدَلُ مِنْها عَلی‏ اَرْبَعِ شُعَبٍ، عَلی‏ غائِصِ الْفَهْمِ، وَغَوْرِ الْعِلْمِ، وَزُهْرَةِ الْحُکْمِ، وَرَساخَةِ الْحِلْمِ؛ عدالت نیز بر چهار شاخه است: دقّت برای فهم مطالب، غور در علم و دانش، (سپس) قضاوت صحیح و (سرانجام) حلم و بردباری پایدار.»
و در پایان می‏فرماید: «وَالْجِهادُ مِنْها عَلی‏ اَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَی الْاَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ و َالصِّدْقِ فِی‏الْمَواطِنِ، وَشَنآنِ الْفاسِقِینَ؛ جهاد نیز چهار شاخه دارد: امر به معروف، و نهی از منکر، صدق و راستی در معرکه نبرد، و دشمنی با فاسقان.»
سپس به ستونهای چهارگانه کفر که نقطه مقابل آن است، می‏پردازد و یک به یک را شرح می‏دهد.(67)
همان گونه که ملاحظه می‏شود، امام با دقّت بی‏نظیری اصول اساسی ایمان و کفر و آثار آن را در درون و برون که شامل اخلاق عملی می‏شود ترسیم فرموده و برای هر شاخه، شاخه‏های دیگری ذکر کرده است، که بررسی جزئیّات این حدیث مقال دیگری را می‏طلبد.
3 - در حدیث دیگری از امام امیرمؤمنان علی‏علیه السلام می‏خوانیم:
«اَرْبَعُ مَنْ اُعْطِیَهُنَّ فَقَدْ اُوتِیَ خَیرَ الدُّنْیا وَالْاخِرَةِ، صِدْقُ حَدِیْثٍ وَاَداءُ اَمانَةٍ، وَعِفَّةُ بَطْنٍ وَحُسْنُ خُلْقٍ؛ چهار چیز است به هر کس داده شود خیر دنیا و آخرت به او داده شده است: راستی در سخن گفتن و اداء امانت، و عفّت شکم (پرهیز از حرام) و حسن خلق.»(68)
4 - همین معنی بطور فشرده‏تر و در حدیث دیگری از امام صادق‏علیه السلام آمده است، کسی خدمتش رسید و تقاضا کرد چیزی به او بیاموزد که خیر دنیا و آخرت در آن باشد، و مشتمل بر سخن طولانی نباشد، امام‏علیه السلام در پاسخ او فرمود: «لاتَکْذِبْ؛ دروغ مگو!»(69)
در واقع چنین است که ریشه تمام فضائل اخلاقی بر راستی و صدق قرار گرفته که انسان نه تنها به مردم دروغ نگوید، به خویشتن هم دروغ نگوید و حتّی به خدای خود دروغ نگوید؛ هنگامی که در نماز «اِیَّاکَ نَعْبُدُ واِیَّاکَ نَسْتَعیُن» می‏خواند و می‏گوید خداوندا تنها تو را می‏پرستم و تنها از تو یاری می‏جویم، کمترین دروغی در این سخن نباشد، از هرگونه معبود شیطانی و هوای نفس برکنار باشد و تنها خضوع و تسلیمش در برابر حق باشد؛ پس، از تکیه کردن بر مال و جاه و قدرت و مقام و ما سوی اللَّه بر کنار باشد، تنها تکیه بر لطف خدا کند و از او مدد جوید. اگر کسی چنین باشد تمام اصول و فروع اخلاق در او زنده می‏شود.
5 - در روایات اسلامی تعبیراتی تحت عنوان «افضل الاخلاق» (برترین صفات اخلاقی) یا «اکرام الاخلاق» و «احسن الاخلاق» و «اجمل‏الخصال» دیده می‏شود که در آنها نیز اشاره به بخشهای مهمی از اصول اخلاقی شده است؛ از جمله، در حدیثی می‏خوانیم: «سُئِلَ الْباقِرُعلیه السلام عَنْ اَفْضَلِ الْاَخلاقِ فَقالَ الصَّبْرُ وَالسَّماحَةُ؛ از امام باقرعلیه السلام درباره بهترین اخلاق سؤال شد، فرمود: صبر (شکیبایی و استقامت) و جود و بخشش است.»(70)
در حدیث دیگری از علی‏علیه السلام آمده، فرمود: «اَکْرَمُ الْاَخْلاقِ السَّخاء وَاَعَمُّها نَفْعاً الْعَدْلُ؛ با ارزشترین اخلاق اسلامی سخاوت و پرسودترین آنها عدالت است.»(71)
در حدیث دیگری از همان حضرت می‏خوانیم: «اَشْرَفُ الْخَلائِقِ التَّواضُعُ وَالْحِلْمُ وَلِیْنُ الْجانِبِ؛برترین صفات اخلاقی، تواضع و حلم و نرمش و انعطاف‏پذیری و مدارا است.»(72)
در حدیث دیگری از امام صادق‏علیه السلام می‏خوانیم که از آن حضرت پرسیدند:
«اَیُّ الْخِصالِ بِالْمَرْءِ اَجْمَلُ فَقالَ وِقارٌ بِلامَهَابَةٍ، وَسَماحٌ بِلا طَلَبِ مُکافاةٍ، وَتَشاغُلٌ بِغَیْرِ مَتاعِ الدُّنْیا؛ کدامیک از صفات انسانی زیباتر است؟ فرمود: وقاری که توأم با ایجاد ترس نباشد، و بخششی که انتظار مقابله با مثل در آن نباشد، و مشغول شدن به غیر متاع دنیا است.»(73)
6 - باز در حدیث دیگری از امام صادق‏علیه السلام می‏خوانیم که در آن اصول اخلاق زشت، تحت عنوان اصول‏الکفر بیان شده است، فرمود:
«اُصُولُ الْکُفْرِ ثَلاثَةُ: الْحِرْصُ وَاْلاِسْتِکْبارُ وَالْحَسَدُ؛ اصول کفر سه چیز است: حرص و تکبّر و حسد.»
سپس در توضیح این سه اصل چنین بیان فرمود:
«فَاَمّا الْحِرْصُ فَاِنَّ آدَمَ حِیْنَ نُهِیَ عَنِ الشَّجَرَةِ حَمَلَهُ الْحِرْصُ اَنْ اَکَلَ مِنْها، وَاَمَّا اْلاِسْتِکْبارُ فَاِبْلِیْسُ حِیْنَ اُمِرَ بِالسُّجُودِ لِآدَمَ اِسْتَکْبَرَ، وَاَمّا الْحَسَدُ فَاِبْنا آدَمَ حَیْثُ قَتَلَ اَحَدُهُما صاحِبَه؛ امّا حرص (در آنجا ظاهر شد که) آدم هنگامی که نهی از آن درخت مخصوص شد، حرص او را وادار کرد که از آن بخورد (و از بهشت بیرون برده شد) و امّا تکبّر (آنگاه ظاهر شد که) ابلیس هنگامی که مأمور به سجود برای آدم شد تکبّر ورزید (و از سجده خودداری کرد و برای همیشه ملعون و مطرود درگاه الهی شد) و امّا حسد (آنگاه ظاهر شد که) دو پسر آدم یکی بر دیگری حسد برد و او را به قتل رسانید.»(74)
به این ترتیب، سرچشمه بدبختیهای بزرگی که در جهان انسانیّت یا در آغاز آن رخ داد، این سه صفت نکوهیده بود. حرص، آدم را از بهشت الهی بیرون کرد؛ و استکبار، ابلیس را برای همیشه از درگاه خدا راند؛ و حسد پایه قتل و خونریزی و جنایت در جهان شد.
7 - این سخن را با حدیثی از پیامبراکرم‏صلی الله علیه وآله پایان می‏دهیم، امام صادق‏علیه السلام می‏گوید: پیغمبر اکرم‏صلی الله علیه وآله فرمود:
«اِنَّ اَوَّلَ ماعُصِیَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ سِتٌّ: حُبُّ الدُّنْیا وَحُبُّ الرِّیاسَةِ، وَحُبُّ الطَّعامِ وَحَبُّ النَّوْمِ وَحُبُّ الرّاحَةِ وَحُبُّ النِّساءِ؛ نخستین چیزی که نافرمانی و عصیان الهی به وسیله آن انجام شد شش چیز بود: محبّت (افراطی به مال) دنیا و ریاست و طعام و خواب و راحت طلبی و زنان!»(75)
از مجموع آنچه در بالا ذکر شد اصول فضایل اخلاقی و رذایل اخلاقی اجمالاً روشن شد؛ ولی همان گونه که از مجموع روایات نیز استفاده می‏شود عدد خاص و معیّنی نمی‏توان برای این معنی در نظر گرفت؛ چرا که اخلاق نیک و بد انگیزه‏های بسیار متنوّع و عوامل و عوارض مختلف و گوناگون دارد؛ و به تعبیر دیگر، همان گونه که صفات جسمانی انسان، تعداد و شماره خاصّی ندارد، صفات روحانی خوب و بد نیز از شماره بیرون است.