از آیات بالا بخوبی استفاده میشود که هر خلق و خوی برجسته انسانی علاوه بر جنبههای معنوی و اخروی، تأثیر عمیقی در زندگی مادّی و دنیوی انسانها دارد؛ به همین دلیل، نباید تصوّر کرد که مسائل اخلاقی یک سلسله مسائل فردی و شخصی است، و چیزی جدا از زندگی اجتماعی انسانها است؛ بلکه بعکس، رابطه بسیار قوی و نزدیک با آن دارد، و هرگونه دگرگونی اجتماعی، بدون دگرگونی اخلاقی امکانپذیر نیست.
به تعبیر دیگر، مردمی که میخواهند در یک جامعه بزرگ، زندگی سعادتمندانه توأم با مسالمت و همکاری نزدیک داشته باشند لااقل باید به آن حد از رشد اخلاقی برسند که حقایق مربوط به تفاوت انسانها را از نظر ساختمان فکری، روحی و عاطفی درک کنند.
چرا که انسانها در جهات مختلف با یکدیگر متفاوتند؛ به همین، دلیل هرگز نمیتوان انتظار داشت که دیگران در همه چیز از ما پیروی کنند، بلکه باید در حفظ اصول مشترک کوشید، و اختلاف سلیقهها و اندیشهها را با گذشت و اغماض و سعه صدر و بلند نظری و نرمی و بردباری پذیرا شد.
حتّی دو نفر نمیتوانند برای یک مدّت طولانی همکاری نزدیک با همدیگر داشته باشند مگر این که از اصول اخلاقی - که یک نمونهاش در بالا آمد - برخوردار باشند.
بدیهی است آمادگیهای اخلاقی که برای هضم نقاط اختلاف و رسیدن به وحدت و قدرت و عظمت لازم است، چیزی نیست که با گفتگو به دست آید، بلکه نیازمند به تهذیب نفوس و تعلیم و تربیت کافی است که موجب رشد و تعالی در جهات اخلاقی گردد.