بزرگان اخلاق برای ذکر، مراتب و مراحلی ذکر کردهاند:
نخستین مرحله: ذکر لفظی است که انسان نام خدا و اوصاف جلال و جمال او و اسماء حُسنایش را بر زبان جاری کند، بی آن که توجّهی به مفاهیم و محتوای آن داشته باشد؛ مانند بسیاری از نمازگزاران که بیتوجّه به معانی نماز، الفاظی را بر زبان جاری میسازند. درست است که این گونه ذکر، بیاثر نیست، چرا که اوّلاً مقدّمهای است برای رسیدن به مراحل بالاتر و ثانیاً همیشه با یک مفهوم و توجّه اجمالی آمیخته است، زیرا شخص نمازگزار اجمالاً میداند رو به خدا ایستاده و برای خدا نماز میخواند، هرچند مفاهیم آن را به تفصیل نداند؛ ولی به یقین این ذکر کم ارزش است، و تأثیر چندانی در تربیت نفوس و تهذیب اخلاق ندارد.
مرحله دوم: ذکر معنوی است، و آن این است که انسان در حالی که مشغول ذکر لفظی است به معانی آن نیز توجّه کند؛ بدیهی است که توجّه به معانی و مفاهیم اذکار بویژه اگر متوجّه تفاوت این مفاهیم و خصوصیّت هر یک از آنها باشد، عمق بیشتری به ذکر میبخشد و آثار فزونتری در تربیت انسان دارد؛ و انسان با تداوم چنین ذکری آثار آن را در خود احساس میکند.
مرحله سوم: ذکر قلبی است، و در تفسیر آن گفتهاند: ذکر قلبی آن است که توجّه به پروردگار، نخست از دل بجوشد، و سپس بر زبان جاری گردد؛ مثلاً، هنگام دقّت و مطالعه در آثار خداوند در جهان آفرینش و مشاهده نظم عجیب کائنات و ظرافت فوق العاده آنان به یاد عظمت خدا افتد و بگوید: «اَلْعَظَمَةُ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ؛ عظمت از آنِ خداوند یکتا و قاهر است!» این ذکری است که از درون دل جوشیده و بیانگر حالتی در درون جان انسان است.
گاه انسان یک نوع حضور معنوی در جان خود مشاهده میکند، و بی آن که واسطهای در میان باشد، به ذکر یاسُبُّوحُ و یا قُدُّوسُ و یا اذکاری همچون سُبْحانَکَ اللَّهُمَّ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ مترنّم میشود.
این اذکار قلبیّه، تأثیر فوق العادهای در تهذیب نفس و پرورش فضایل اخلاقی دارد، و همانند ذکر فرشتگان است که وقتی اعجوبه عالم آفرینش یعنی «آدم» را با علم وسیع و گستردهاش درباره اسماء الهی مشاهده کردند، عرضه داشتند: «سُبْحانَکَ لاعِلْمَ لَنا اِلاَّ ما عَلَّمْتَنا اِنَّکَ اَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکیمُ؛ بار الها! منزّهی تو، چیزی جز آنچه به ما تعلیم دادهای نمیدانیم و تو دانا و حکیمی!»(449)
در قرآن مجید اشاره به مراحلی از ذکر شده است؛ آنجا که میفرماید: «وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَ تَبَتَّلْ اِلَیْهِ تَبْتیلاً؛ نام پروردگارت را ذکر کن و تنها به او دل ببند!»(450)
و در جای دیگر میفرماید: «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیْفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ القَوْلِ بِالْغُدُّوِ وَ الْآصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلینَ؛ پروردگارت را در دل خود از روی تضرّع و خوف آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن و از غافلان مباش!»(451)
در آیه اوّل، توجّه به ذکر لفظی عمیق شده، و سرانجام به تبتّل و انقطاع الی اللَّه؛ یعنی، از همه بریدن و به خدا پیوستن، منتهی گردیده است.
در آیه دوم، توجّه به ذکر قلبی شده که آمیخته با تضرّع و خوف خدا باشد و منتهی به ذکر خفی زبانی شود، که آهسته از درون بجوشد و بر زبان جاری گردد.