«توبه» در اصل به معنی بازگشت از گناه است (این در صورتی است که به شخص گنهکاری نسبت داده شود) ولی در قرآن و روایات اسلامی بارها به خدا نسبت داده شده است در این صورت به معنی بازگشت به رحمت است، همان رحمتی که به خاطر ارتکاب گناه از گنهکار سلب شده بود، پس از بازگشت او به خط عبادت و بندگی خدا، رحمت الهی به او باز میگردد و به همین دلیل یکی از نامهای خدا، «توّاب» (یعنی بسیار بازگشت کننده به رحمت یا بسیار توبه پذیر) است.
در واقع واژه «توبه» مشترک لفظی یا معنوی است میان «خدا» و «بندگان» (ولی هنگامی که به بنده نسبت داده شود با کلمه «الی» متعدّی میشود و هنگامی به خدا نسبت داده شود با کلمه «علی»)(208)
در «المحجّة البیضاء» درباره حقیقت توبه چنین آمده است که توبه سه رکن دارد، نخست «علم» و دوم «حال» و سوم «فعل» که هر کدام علّت دیگری محسوب میشود.
منظور از «علم» شناخت اهمّیّت ضرر و زیانهای گناهان است، و این که حجاب میان بندگان و ذات پاک محبوب واقعی میشود. هنگامی که انسان این معنی را بخوبی درک کند، قلب او به خاطر از دست دادن محبوب ناراحت میشود و چون میداند عمل او سبب این امر شده، نادم و پشیمان میگردد؛ و این ندامت سبب ایجاد اراده و تصمیم نسبت به گذشته و حال و آینده میشود.
درزمان حال آنعمل را ترکمیگوید،ونسبت بهآینده تصمیم بر ترکگناهی کهسبب از دست دادن محبوب میگردد میگیرد، و نسبت به گذشته درصدد جبران بر میآید.
در واقع نور علم و یقین سبب آن حالت قلبی میشود که سرچشمه ندامت است، و آن ندامت سبب موضعیگریهای سه گانه نسبت به گذشته و حال و آینده میگردد.(209)
این همان چیزی است که بعضی از آن به عنوان انقلاب روحی تعبیر کردهاند، و میگویند توبه نوعی انقلاب در روح و جان آدمی است که او را وادار به تجدید نظر در برنامههای خود میکند.