آنچه را در بالا گفتیم از نظر دلائل عقلی و تاریخی بود، هنگامی که به دلائل نقلی یعنی آنچه از مبدأ وحی و سخنان معصومینعلیهم السلام به دست آمده مراجعه کنیم مسأله از این هم روشنتر است؛ زیرا:
1 - نفس مسأله بعثت انبیا و ارسال رسل و انزال کتب آسمانی و بطور کلّی مأموریّتی که آنها برای هدایت و تربیت همه انسانها داشتند، محکمترین دلیل بر امکان تربیت و پرورش فضائل اخلاقی در تمام افراد بشر است.
آیاتی مانند: هُوَ الَّذی بَعَثَ فِیالْاُمِّیِینَ رَسُولاً مِنْهُم یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ وَاِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِیْنٍ (سوره جمعه، آیه 2)(14) و آیات مشابه آن بخوبی نشان میدهد که هدف از مأموریّت پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله هدایت و تربیت و تعلیم و تزکیه همه کسانی بود که در «ضَلالٍ مُبِیْنٍ» و گمراهی آشکار بودند.
2 - تمام آیاتی که خطاب به همه انسانها به عنوان «یا بَنیآدَمَ» و «یااَیُّها النَّاسُ» و «یا اَیُّها الْاِنْسانُ»، و «یا عِبادی» میباشد و مشتمل بر اوامر و نواهی و مسائل مربوط به تهذیب نفوس و کسب فضائل اخلاقی است، بهترین دلیل بر امکان تغییر «اخلاق رذیله» و اصلاح صفات ناپسند است، در غیر این صورت، عمومیّت این خطابها لغو و بیهوده خواهد بود.
ممکن است گفته شود: این آیات غالباً مشتمل بر احکام است، و احکام مربوط به جنبههای عملی است، در حالی که اخلاق ناظر به صفات درونی است.
ولی نباید فراموش کرد که «اخلاق» و «عمل» لازم و ملزوم یکدیگر و به منزله علّت و معلولند، و در یکدیگر تأثیر متقابل دارند؛ هر اخلاق خوبی سرچشمه اعمال خوب است، همان گونه که اخلاق رذیله، اعمال زشت را به دنبال دارد؛ و در مقابل، اعمال نیک و بد نیز اگر تکرار شود تدریجاً تبدیل به خلق و خوی خوب و بد میشود.
3 - اعتقاد به عدم امکان تغییر اخلاق سر از اعتقاد به جبر در میآورد؛ زیرا مفهومش این است که صاحبان اخلاق بد و خوب قادر به تغییر آن نیستند و چون اعمال آنها بازتاب اخلاق آنها است، پس در انجام کار خوب یا بد مجبورند، و در عین حال مکلّف به انجام خوبیها و ترک بدیها هستند؛ این عین جبر است، و تمام مفاسدی را که مذهب جبر دارد بر آن مترتّب میشود(15).
4 - آیاتی که با صراحت تشویق به تهذیب اخلاق میکند و از رذایل اخلاقی بر حذر میدارد نیز دلیل محکمی است بر امکان تغییر صفات اخلاقی، مانند «قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکَّیها وَقَدْ خابَ مَنْ دَسَّیها؛ هر کس نفس خود را تزکیه کند رستگار شده، و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده سازد نومید و محروم گشته است.» (سوره شمس - آیه 9 و 10).
تعبیر به «دسّیها» از ماده «دسّ» و «دسیسه» در اصل به معنی آمیختن شیء ناپسندی با چیز دیگر است؛ مثل این که گفته میشود: «دسّ الحنطة بالتراب؛ گندم را با خاک مخلوط کرده»، این تعبیر نشان میدهد که طبیعت انسان بر پاکی و تقوا است و آلودگیها و رذائل اخلاقی از خارج بر انسان نفوذ میکند و هر دو قابل تغییر و تبدیل است.
در آیه 34 سوره فصّلت میخوانیم: «اِدْفَعْ بِالَّتی هِیَ اَحْسَنُ فَاِذاَ الَّذی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَداوَةٌ کَاَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیْمٌ؛ بدی را با نیکی دفع کن ناگهان (خواهی دید) همان کسی که میان تو و او دشمن است گویی دوست گرم و صمیمی (و قدیمی تو) است!»
این آیه بخوبی نشان میدهد که عداوت و دشمنیهای عمیق که در خلق و خوی انسان ریشه دوانده باشد، با محبّت و رفتار شایسته ممکن است تبدیل به دوستیهای داغ و ریشهدار شود؛ اگر اخلاق، قابل تغییر نبود، این امر امکان نداشت.
در روایات اسلامی نیز تعبیرات روشنی در این زمینه دیده میشود مانند احادیث زیر:
1 - حدیث معروف اِنّی بُعِثْتُ لِاُتَمِّمَ مَکارِمَ الْاَخْلاقِ(16)، دلیل واضحی بر امکان تغییر صفات اخلاقی است.
2 - روایات فراوانی که تشویق به حسن خلق میکند، مانند: حدیث نبوی: «لَوْ یَعْلَمُ الْعَبْدُ ما فی حُسْنِ الْخُلْقِ لَعَلِمَ اَنَّهُ یَحْتاجُ اَنْ یَکُونَ لَهُ خُلْقٌ حَسَنٌ؛ اگر بندگان میدانستند که حسن خلق چه منافعی دارد، یقین پیدا میکردند که محتاج به اخلاق نیکند!»(17)، نشانه دیگر است.
3 - در حدیث دیگری از همان حضرت میخوانیم: «اَلْخُلْقُ الْحَسَنُ نِصْفُ الدِّینِ؛ اخلاق خوب، نیمی از دین است.»(18)
4 - و در حدیثی از امیرمؤمنان علیعلیه السلام میخوانیم: «اَلْخُلْقُ الْمَحْمُودُ مِنْ ثِمارِ الْعَقْلِ، اَلْخُلْقُ الْمَذْمُوْمُ مِنْ ثِمارِ الْجَهْلِ؛ اخلاق خوب از میوههای عقل و آگاهی است و اخلاق بد از ثمرات جهل و نادانی است.»(19)
و از آنجا که «علم» و «جهل» قابل تغییر است، اخلاق هم به تبع آن قابل تغییر میباشد.
5 - در حدیث دیگری از پیامبراکرمصلی الله علیه وآله آمده است: «اِنَّ الْعَبْدَ لَیَبْلُغُ بِحُسْنِ خُلْقِهِ عَظیمَ دَرَجاتِ الْاخِرَةِ وَشَرَفَ الْمَنازِلِ وَاِنَّهُ لَضَعیفُ الْعِبادَةِ؛ بنده خدا به وسیله حسن اخلاق به درجات عالی آخرت و بهترین مقامات میرسد، در حالی که ممکن است از نظر عبادت ضعیف باشد!»(20)
در این حدیث اوّلاً مقایسه حسن اخلاق به عبادت، و ثانیاً ذکر درجات بالای اخروی که حتماً مربوط به اعمال اختیاری است، و ثالثاً تشویق به تحصیل حسن خلق، همگی نشان میدهد که اخلاق یک امر اکتسابی است، نه اجباری و الزامی و خارج از اختیار! (دقّت کنید)
این گونه روایات و تعبیرات گویا و پرمعنی در کلمات معصومینعلیهم السلام زیاد دیده میشود(21) و همه آنها نشان میدهد که صفات اخلاقی قابل تغییر است، و گرنه این تعبیرات و تشویقها لغو و بیهوده بود.
6 - در حدیث دیگری از رسول خداصلی الله علیه وآله میخوانیم که به یکی از یارانش به نام «جریر بن عبداللَّه» فرمود: «اِنَّکَ امْرُءٌ قَدْ اَحْسَنَ اللَّهُ خَلْقَکَ فَاَحْسِنْ خُلْقَکَ؛ خداوند به تو چهره زیبا داده، اخلاق خود را نیز زیبا کن!»(22)
کوتاه سخن این که: کتب روایی ما پس از روایاتی است که همگی دلالت بر امکان تغییر اخلاق آدمی دارد.(23)
این بحث را با حدیثی از امیر مؤمنان علیعلیه السلام که تشویق به فضائل اخلاقی میکند پایان میدهیم، فرمود: «اَلْکَرَمُ حُسْنُ السَّجِیَّةِ وَ اجْتِنابُ الدَّنِیَّةِ؛ ارزش و کیفیّت انسان به اخلاق پسندیده و اجتناب و دوری از اخلاق پست است!»(24)