تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد اول - اصول مسائل اخلاقی
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

تفسیر و جمع‏بندی‏

نخستین آیات که در بالا آمد گرچه درباره همنشینی شیطان با غافلان از یاد خداست، ولی تأثیر همنشین بد در اخلاقیّات و در سرنوشت هر انسانی روشن می‏سازد.
نخست می‏فرماید: «هر کس از یاد خدا روی گردان شود شیطان را بر او مسلّط می‏سازیم که همواره قرین و همنشین او باشد! (وَمَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحمنِ نُقَیِّضُ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ)(120)
سپس نقش این قرین سوء (همنشین بد) را چنین بیان می‏کند که آنها، یعنی شیاطین، راه هدایت و حرکت به سوی خداوند را به روی آنها می‏بندد و آنها را از رسیدن به این هدف مقدّس باز می‏دارد و غم انگیزتر، این که در عین گمراهی گمان می‏کنند که هدایت یافته‏اند! (وَاِنَّهُمْ لَیَصُدُّوْنَهُمَ عَنِ السَّبیلِ وَیَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ)!
سپس به نتیجه آن پرداخته و می‏گوید: روز قیامت که همه در محضر الهی حاضر می‏شوند و پرده‏ها کنار می‏رود و حقایق فاش می‏شود، این انسان گمراه خطاب به دوست اغواگر شیطانش کرده، می‏گوید ای کاش فاصله میان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود، چه همنشین بدی هستی! (حَتَّی اِذا جاءَنا قالَ یالَیْتَ بَیْنی‏ وَبَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرینُ)
از این تعبیرات بخوبی استفاده می‏شود که همنشین بد می‏تواند انسان را بکلّی از راه خدا منحرف سازد؛ پایه‏های اخلاق را بر روی او ویران کند و واقعیّتها را چنان دگرگون نشان دهد که انسان در عین گمراهی خود را در زمره هدایت یافتگان ببیند؛ و به یقین در چنین حالی امکان هدایت و بازگشت به صراط مستقیم غیر ممکن است؛ و زمانی بیدار می‏شود و به هوش می‏آید که راه برگشت بکلّی بسته شده؛ حتّی از تعبیر آیه استفاده می‏شود که این همنشینان بد در آن زندگی ابدی نیز با او هستند و چه دردآور است که انسان کسی را که مایه بدبختی او شده همیشه در برابر خود ببیند و به او گفته شود بیهوده آرزوی جدا شدن از او را مکن شما با هم سرنوشت مشترکی دارید! (وَلَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ اِذْ ظَلَمْتُمْ اَنَّکُمْ فِی‏الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ).(121)
شبیه آیات فوق، آیه 25 سوره فصّلت می‏باشد که می‏گوید: «وَقَیَّضْنا لَهُمْ قُرَنآءَ فَزَیَّنُوْا لَهُمْ ما بَیْنَ اَیْدیهِمْ وَما خَلْفَهُمْ وَحَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فی‏اُمَمٍ قَدْخَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْاِنْسِ اِنَّهُمْ کانُوا خاسِرینَ؛ ما برای آنها همنشینانی (زشت سیرت) قرار دادیم که زشتیها را از پیش رو و پشت سر آنها در نظرشان جلوه دادند؛ و فرمان الهی درباره آنان تحقّق یافت و به سرنوشت اقوام گمراهی از جنّ و انس که قبل از آنها بودند گرفتار شدند؛ آنها مسلّماً زیانکار بودند!»
در بخش دوم از این آیات، از کسانی سخن می‏گوید که همنشین بدی داشتند که پیوسته در گمراهی آنها می‏کوشیدند ولی آنها به لطف و رحمت الهی و با تلاش و کوشش توانسته‏اند خود را از چنگال وسوسه آنها رهائی بخشند در حالی که تا لب پرتگاه پیش رفته بودند؛ در اینجا نیز سخن از تأثیر فوق‏العاده همنشین بد در شکل‏گیری عقائد و اخلاق انسان است ولی در عین حال چنان نیست که انسان مجبور باشد و نتواند با تلاش و کوشش، خویشتن را نجات دهد؛ می‏فرماید: در روز قیامت بعضی از بهشتیان به بعضی دیگر می‏گوید من در دنیا همنشینی داشتم که پیوسته به من می‏گفت آیا به راستی تو این سخن را باور کرده‏ای که وقتی ما مردیم و خاک شدیم و استخوان پوسیده شدیم، بار دیگر زنده می‏شویم و به جزای اعمال خود می‏رسیم (ولی من به فضل الهی تسلیم وسوسه‏های او نشدم و در ایمان خود ثابت قدم ماندم!) (فَاَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی‏ بَعْضٍ یَتَسآءَلُونَ - قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ اِنّی‏ کانَ لی‏ قَرینٌ - یَقُولُ ءَاِنَّکَ لَمِنَ الْمُصَدِّقینَ - ءَاِذامِتْنا وَکُنَّا تُراباً وَعِظاماً ءَاِنَّالَمَدینُونَ(122))
در این هنگام او به فکر همنشین نااهل قدیمی خود می‏افتد و به جستجو برمی‏خیزد و از همان اوج بهشت نگاهی به سوی دوزخ می‏افکند و ناگهان او را در وسط جهنّم می‏بیند (فَاطَّلَعَ فَرَاهُ فی‏ سَوآءِ الْحَجیمِ)
به او می‏گوید به خدا سوگند نزدیک بود مرا نیز به هلاکت بکشانی و همچون خودت بدبخت کنی و اگر لطف الهی و نعمت پروردگارم شامل حال من نبود من نیز امروز در آتش دوزخ احضار می‏شدم (قالَ تَاللَّهِ اِنْ کِدْتَّ لَتُرْدینِ وَلَوْلا نِعْمَتُ رَبّی‏ لَکُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرینَ).
مجموع این آیات بخوبی نشان می‏دهد که همنشین بد، انسان را تا لب پرتگاه دوزخ می‏برد و اگر ایمان قوی و تقوا و لطف پروردگار نباشد در آن پرتگاه سقوط می‏کند!
در سومین بخش از آیات مورد بحث، سخن از تأسّف و تأثّر عمیق ستمگران در قیامت است که از انتخاب دوستان ناباب تأسّف می‏خورند؛ چرا که عامل اصلی بدبختی خود را در رفاقت با آنان می‏بینند؛ می‏فرماید: و (به خاطر آور) روزی را که ظالم دست خویش را از (شدّت حسرت) به دندان می‏گزد و می‏گوید: ای کاش (با رسول خدا) راهی برگزیده بودم! ای وای بر من! کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم! او مرا از یادآوری (حق) گمراه ساخت بعد از آن که (یاد حق) به سراغ من آمده بود! و شیطان همیشه خوار کننده انسان بوده است! (وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلی‏ یَدَیْهِ یَقُولُ یالَیْتَنی‏ اتَّخَذْتُ مَعَ اَلرَّسُولِ سَبیلاً - یا وَیْلَتی‏ لَیْتَنی‏ لَمْ اَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً - لَقَدْ اَضَلَّنی‏ عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ اِذْجآءَنی‏ وَکانَ الشَّیْطانُ لِلْاِنْسانِ خَذُوْلاً)
به این ترتیب، ستمگران در قیامت، نخست از ترک رابطه با پیامبر شدیداً اظهار تأسّف می‏کنند، و سپس از ایجاد رابطه با افراد آلوده و فاسد؛ و بعد با صراحت، عامل اصلی گمراهی خود را همین دوستان منحرف و آلوده معرّفی می‏کنند! و حتّی تأثیر آنها را بالاتر از تأثیر پیامهای الهی (البتّه در بیمار دلان) می‏شمرند؛ و از تعبیر آخرین آیه، استفاده می‏شود که دوستان بد جزء لشکر شیطانند؛ و یا به تعبیر دیگر، از شیاطین انس محسوب می‏شوند.
قابل توجّه این که، در این آیات تأسّف این گروه را با جمله «یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلی‏ یَدَیْهِ؛ ظالم هر دو دست خود را به دندان در آن روز می‏گزد» بیان فرموده؛ و این آخرین مرحله تأسّف است؛ و این در موارد ضعیفتر، انسان انگشت خود را به دندان می‏گیرد و در مرحله بالاتر، پشت دست را به دندان می‏گزد و در مراحل شدید هر دو دست خود را یکی بعد از دیگری به دندان می‏گزد؛ و در حقیقت این یک نوع انتقام گیری از خویشتن است که چرا کوتاهی کردم و با دست خود وسائل بدبختی خویش را فراهم کردم!
آنچه از آیات فوق و بعضی از آیات دیگر قرآن بخوبی استفاده می‏شود این است که دوستان و معاشران و همنشینان در سعادت و شقاوت انسان تأثیر فوق‏العاده‏ای دارند؛ نه تنها اخلاق و رفتار افراد را تحت تأثیر قرار می‏دهند، که در شکل‏گیری عقائد آنها مؤثّرند؛ اینجاست که یک استاد اخلاق باید همواره با دقّت تمام افراد تحت تربیت خود را از این نظر مورد توجّه قرار دهد؛ مخصوصاً در عصر و زمان ما که نشر وسائل فساد از طریق دوستان ناباب به صورت وحشتناکی در آمده و یکی از سرچشمه‏های اصلی انواع انحرافات را تشکیل می‏دهد.