آنچه در بالا در آیات فوق در مورد رابطه عمل و اخلاق منعکس بود، در روایات اسلامی نیز بوضوح دیده میشود، از جمله:
1 - در حدیثی از امام باقرعلیه السلام میخوانیم که فرمود: «ما مِنْ عَبْدٍ اِلاَّ وَ فی قَلْبِهِ نُکْتَةٌ بَیْضاء فَاِذا اَذْنَبَ ذَنْباً خَرَجَ فِی النُّکْتَةِ نُکْتَةٌ سَوْداءٌ فَاِنْ تابَ ذَهَبَ ذلِکَ السَّوادُ، وَ اِنْ تَمادَی فِیالذُّنُوبِ زادَ ذلِکَ السَّوادُ حتَّی یُغَطِّی الْبَیاَضَ، فَاِذا غَطَّی الْبَیاضَ لَمْ یَرْجِعْ صاحِبُهُ اِلی خَیْرٍ اَبَداً، وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عزَّوَجَلَّ: کَلاَّ بَلْ رانَ عَلَی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ؛ هیچ بندهای نیست مگر این که در قلب او نقطه روشنی است (که حقایق را با آن درک میکند و او را به سوی سعادت و فضیلت فرا میخواند) هنگامی که گناهی مرتکب میشود، در آن نقطه روشن، نقطه سیاهی پیدا میشود؛ اگر توبه کند، آن نقطه سیاه برطرف میگردد؛ و اگر به گناهان خویش ادامه دهد، پیوسته آن سیاهی رو به فزونی میرود تا تمام نقطه روشن را بپوشاند؛ هنگامی که نقطه روشن پوشیده شد، آن شخص هرگز به سوی خیر و نیکی بر نمیگردد؛ و این همان است که خداوند عزّوجل فرموده: چنین نیست که آنها میپندارند، بلکه اعمالشان همچون زنگاری بر دلهایشان نشسته است!»(177)
این روایت بخوبی نشان میدهد که تراکم گناهان، سبب پیدایش رذائل و دور ماندن از فضائل است، تا آنجا که روح بکلّی تاریک میشود و پلهای پشت سر ویران میگردد، و راه بازگشت وجود نخواهد داشت!
2 - در وصیّتنامه معروف امیرمؤمنان علیعلیه السلام به فرزند رشیدش امام حسنعلیه السلام میخوانیم: «اِنَّ الْخَیْرَ عادَةٌ؛ نیکی عادت است!»(178)
همین مضمون در کنز العمّال از پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله نقل شده است که فرمود: «اَلْخَیْرُ عادَةٌ وَ الشَّرُّ لَجاجَةٌ؛ نیکی عادت است و شر لجاجت است!»(179)
باز همین معنی به شکل دیگری در سخنان امام سجّاد علیّ بن الحسینعلیه السلام دیده میشود، فرمود: «اُحِبُّ لِمَنْ عَوَّدَ مِنْکُمْ نَفْسَهُ عادَةً مِنَ الْخَیْرِ اَنْ یَدُومَ عَلَیْها ؛ دوست دارم کسی که از شما عادت نیکی را پذیرفته است آن را پیوسته ادامه دهد!»(180)
از این روایات میتوان استفاده کرد که تکرار عمل اعم از نیک و بد سبب میشود که حالتی در نفس به عنوان عادت به نیکی یا بدی پیدا شود؛ یا به تعبیر دیگر، خلق و خوی خاصّی از آن شکل گیرد و همان خلق و خوی در آینده مبدأ اعمال مشابه میشود؛ در نتیجه، هم اعمال نیک و بد، در ایجاد اخلاق نیک و بد اثر میگذارد و هم اخلاق نیک و بد در ایجاد اعمال نیک و بد مؤثّر است (تأثیر متقابل).
3 - در حدیث دیگری از امیرمؤمنان علیعلیه السلام در همان وصیّتنامه معروف امام حسنعلیه السلام میخوانیم: «وَ عَوِّدْ نَفْسَکَ التَّصَبُّرَ عَلَی الْمَکْروُهِ، وَ نِعْمَ الْخُلُقُ اَلتَّصَبُّرُ فِیالْحَقِّ؛ خود را به شکیبایی در برابر ناملایمات عادت ده! و چه نیک است شکیبایی در طریق حق!»(181)
در اینجا نیز به روشنی رابطه «عادت» که زاییده تکرار عمل است با خلق و خوی شکیبایی و صبر دیده میشود.
4 - در بسیاری از روایات توبه آمده است که باید در توبه از گناه، تعجیل کرد و از «تسویف» یعنی به عقب انداختن آن پرهیز نمود (مبادا آثار گناه در دل بماند و با گذشت زمان تبدیل به یک خلق و خو شود؛ در حدیثی از امام جوادعلیه السلام میخوانیم: «تأخیرُ التَّوبَةِ اِغْتِرارٌ، وَ طُولُ التَّسْوِیفِ حَیْرَةٌ ... وَ الاِصْرارُ عَلَی الذَّنبِ اَمْنٌ لِمَکْرِ اللَّهِ؛ تأخیر توبه موجب غرور و غفلت، و امروز و فردا کردن سبب حیرت، و اصرار بر گناه موجب بیاعتنایی به مجازات الهی است.»(182)
تعبیر جالب دیگری در حدیث نبوی که در زمینه توبه وارد شده است، دیده میشود، میفرماید: « مَنْ تاب، تابَ اللَّهُ عَلَیهِ وَ اُمِرَتْ جَوارِحُهُ انْ تَسْتُرَ عَلَیهِ، وَ بِقاعُ الاَرْضِ اَنْ تَکتُمَ عَلَیهِ وَ اُنْسِیَتِ الْحَفَظَةُ ما کانَتْ تَکْتُبُ عَلَیْهِ؛ کسی که توبه کند و به سوی خدا باز گردد، خداوند به سوی او باز میگردد؛ و به اعضاء و جوارح او دستور داده میشود که گناه را مکتوم دارند و به نقاط مختلف زمین (که بر آن گناه کرده) نیز همین دستور داده میشود، و فرشتگان نویسنده اعمال، آنچه را نوشته بودند به فراموشی میسپرند.»(183)
این تعبیر نشان میدهد که توبه، آثار گناه را میشوید و صفا و قداست اخلاقی نخستین را با میگرداند.
همین معنی بطور آشکارتر در حدیث علوی آمده است، میفرماید: «اَلتَّوبَةُ تُطَهِّرُ القُلُوبَ وَ تَغْسِلُ الذُّنُوبَ؛ توبه قلبها را پاک میکند و گناهان را میشوید!»(184)
این تعبیر نیز بخوبی نشان میدهد که گناه آثاری بر قلب میگذارد که تدریجاً به صورت خلق و خوی باطنی در میآید و توبه این آثار را میشوید و اجازه نمیدهد تشکیل خلق و خوی دهد.
تعبیر به «طهور» بودن «توبه» در روایات متعدّد دیگر نیز آمده است که همه حاکی از رابطه گناه و تشکیل حالات زشت درونی است.(185)
در مناجاتهای پانزدهگانه معروف و بسیار پرمعنای امام علیّ بن الحسینعلیه السلام، در مناجات اوّل که مناجات توبه کنندگان است، چنین آمده است: «وَاَماتَ قَلْبِی عَظِیمُ جِنایَتی فَاَحْیِهِ بِتَوْبَةٍ مِنْکَ یا اَمَلی وَ بُغْیَتی ؛ خداوندا! جنایت بزرگ من موجب مرگ قلبم شده و از تو میخواهم که با توبه آن را زنده کنی ای امید و آرزوی من!»(186)
آری! گناه روح و جان انسان را آلودهتر میکند و بر اثر تکرار چنان میشود که گویی مرده است؛ و توبه موجب حیات دل و نشاط جان میشود!
بنابراین، پویندگان راه فضیلت و سیر و سلوک الی اللّه، برای تحکیم پایههای فضائل اخلاقی باید دقیقاً مراقب آثار مثبت و منفی اعمال نیک و بد در روح و جان خود باشند و بدانند هیچ عملی نیست مگر این که در دل و جان اثر میگذارد؛ اگر اعمال پاک و نیک است، روح را به رنگ خود در میآورد و اگر زشت و آلوده و ناپاک است، آلودگی را به درون روح و جان و اخلاق میکشاند.