تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد اول - اصول مسائل اخلاقی
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

4 - ارکان توبه‏

همان گونه که در بالا آمد حقیقت توبه، بازگشت از نافرمانی خدا به سوی اطاعت است، که ناشی از پشیمانی و ندامت نسبت به اعمال گذشته می‏باشد و لازمه این پشیمانی و علم به این که گناه حائل میان او و محبوب واقعی می‏گردد، تصمیم بر ترک آن در آینده و همچنین جبران مافات است؛ یعنی، تا آنجا که در توان دارد، آثار سوء گناهان گذشته را از درون و برون وجود خویش برچیند، و اگر حقوق از دست رفته‏ای است و قابل جبران است، جبران نماید. به همین دلیل، در قرآن مجید در آیات بسیاری این معنی تکرار شده است که توبه را با اصلاح و جبران همراه ساخته.
1 - در آیه 160 سوره بقره بعد از اشاره به گناه بزرگ کتمان آیات الهی و مجازات سخت آنها می‏فرماید: «اِلاَّ الَّذینَ تابُوا وَ اَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا فَاُولئِکَ اَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ اَنَا التَّوَّابُ الرَّحیمُ؛ مگر کسانی که توبه کنند و اصلاح نمایند و آنچه را کتمان کرده بودند آشکار سازند که من توبه آنها را می‏پذیریم، و من توّاب رحیم هستم.»
2 - و در آیه 89 سوره آل عمران بعد از اشاره به مسأله ارتداد (کافر شدن بعد از ایمان) و مجازات سخت آنها می‏افزاید: «اِلَّا الَّذِینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ اَصْلَحُوا فَاِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ؛ مگر کسانی که پس از آن توبه کنند و اصلاح نمایند (و در مقام جبران بر آیند) زیرا خداوند آمرزنده و بخشنده است.»
3 - و درآیه 146 سوره‏نساء، بعداز ذکرمنافقان و سرنوشت‏شوم آنها می‏فرماید :«اِلاَّ الَّذِینَ تابُوا وَاَصْلَحُوا وَ اعْتَصَمُوا بِاللّهِ وَ اَخْلَصُوا دِیْنَهُم لِلَّهِ؛ مگر آنها که توبه کنند و جبران و اصلاح نمایند و به ذیل عنایت اهلی چنگ زنند و دین خود را برای خدا خالص نمایند.»
و در آیه 5 سوره نور بعد از ذکر مجازات شدید قذف (وارد کردن اتّهام زنا و مانند آن به دیگری) و مجازات شدید آنها در دنیا و آخرت، می‏افزاید: «اِلَّا الَّذِینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ اَصْلَحُوُا فَاِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رحیمٌ؛ مگر کسانی که بعد از آن توبه کنند و جبران نمایند که خداوند (آنها را) می‏بخشد زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است.»
5 - و سرانجام به صورت یک قانون کلّی در همه گناهان، در آیه 119 سوره نحل می‏خوانیم: «ثُمَّ اِنَّ رَبَّکَ للَّذینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ اَصْلَحُوا اِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لغَفُورٌ رحیمٌ؛ امّا پروردگارت نسبت به آنها که از روی جهالت بدی کرده‏اند و سپس توبه نموده و در مقام جبران بر آمده‏اند خداوند بعد از آن آمرزنده و مهربان است.»
6 - شبیه همین معنی در آیه 82 سوره طه نیز آمده است آن جا که می‏فرماید: «وَ اَنّی‏ لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَ اهْتَدَی‏؛ من هر که را توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد و سپس هدایت شود می‏آمرزم و می‏بخشم.»
در این جا علاوه بر مسأله باز گشت و عمل صالح (یعنی جبران گذشته) که دو رکن اساسی توبه است، به مسأله ایمان و هدایت نیز اشاره شده است.
در واقع گناه نور ایمان را کم می‏کند و انسان را از طریق هدایت منحرف می‏سازد؛ به همین دلیل، باید بعد از توبه تجدید ایمان کند و به راه هدایت باز گردد.
7 - باز شبیه همین معنی در آیه 54 سوره انعام نیز آمده که می‏فرماید: «اَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ اَصْلَحَ فَانَّهُ غُفُورٌ رَحیمٌ؛ هر کس از شما کار بدی از روی نادانی کند سپس توبه و اصلاح (و جبران) نماید (مشمول رحمت خدا می‏شود چرا که ) او آمرزنده مهربان است.»
از مجموع آیات فوق، منطق قرآن در مسأله توبه کاملاً آشکار می‏شود، که توبه حقیقی تنها به گفتن استغفار و حتّی ندامت از گذشته و تصمیم بر ترک در آینده نیست، بلکه افزون بر این باید کوتاهی‏هایی که در گذشته رخ داده و مفاسدی که در روح و جان انسان به وجود آمده و آثار سوئی که گناه در جامعه گذارده تا آن جا که امکان دارد جبران گردد و شستشوی کامل حاصل شود، این است توبه حقیقی از گناه نه تنها گفتن استغفراللّه!
نکته دیگری که در اینجا شایان توجّه است این است که کلمه اصلاح بعد از ذکر توبه در آیات بالا مانند بسیاری از تعبیرات قرآن مفهوم جامع و گسترده‏ای دارد که هرگونه جبران مافات را شامل می‏شود، از جمله:
1 - شخص توبه کار باید حقوقی را که از مردم پایمال کرده است به آنها باز گرداند؛ اگر در حیات هستند به خودشان، و اگر از دنیا رفته‏اند به وارثان آنها برساند.
2 - اگر حیثیّت کسی را به خاطر غیبت کردن یا اهانت لکّه‏دار کرده باشد باید از او حلیّت بطلبد، و اگر از دنیا رفته است به تلافی حیثیّت بر باد رفته، کار خیر برای او انجام دهد تا روح او راضی گردد.
3 - اگر عباداتی از او فوت شد، قضا نماید. و اگر کفّاره دارد (مانند ترک روزه عمداً و شکستن عهد و نذر) کفّاره آن را بدهد.
4 - با توجّه به این که گناه قلب را تاریک می‏سازد، باید آنقدر اطاعت و بندگی کند تا ظلمت دل را با نور اطاعت برطرف سازد.
جامعترین سخن درباره تفسیر معنی اصلاح همان چیزی است که در کلمات قصار امیرمؤمنان علی‏علیه السلام در نهج‏البلاغه در شرح استغفار به معنی جامع و کامل آمده است.
کسی در محضر آن حضرت گفت: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ گویی امام از طرز سخن او و یا سوابق و لواحق اعمالش می‏دانست که این استغفار جنبه صوری دارد و نه واقعی، به همین جهت از این استغفار بر آشفت و فرمود:
«ثَکِلَتْکَ اُمُّکَ اَتَدْری مَا الْاَسْتِغْفارُ؟ اَلْاَسْتِغْفارُ درَجَةُ الْعِلِّیِّیْنَ؛ مادرت بر عزای تو بگرید، آیا می‏دانی استغفار چیست؟ استغفار مقام بلند مرتبگان است!»
سپس افزود: «وَهُوَ اِسمٌ واقِعٌ عَلی‏ سِتَّةِ مَعانٍ؛ استغفار یک کلمه است امّا شش معنی (و مرحله) دارد.»
«اَوَّلُها اَلنَّدَمُ عَلی‏ ما مَضی‏؛ نخست، پشیمانی از گذشته است.»
«وَالثَّانی‏ اَلْعَزْمُ عَلَی‏ تَرْکِ الْعَودِ اِلَیْهِ اَبَداً؛ دوم، تصمیم بر ترک آن برای همیشه است.»
«وَ الثَّالِثُ اَنْ تُوءَدِّیَ اِلَی الْمَخْلُوقینَ حُقُوقَهُمْ حَتّی تَلْقَی اللَّهَ اَمْلَسَ لَیْسَ عَلَیْکَ تَبِعَةٌ؛ سوم این که حقوقی را که از مردم ضایع کرده‏ای به آنها باز گردانی، به گونه‏ای که هنگام ملاقات پروردگار حقّ کسی بر تو نباشد.»
«وَ الرَّابِعُ اَنْ تَعْمِدَ اِلَی کُلِّ فَرِیْضَةٍ عَلَیْکَ ضَیَّعْتَها فَتُؤَدِّیَ حَقَّها؛ چهارم این که هر واجبی که از تو فوت شده حقّ آن را به جا آوری (و قضایا کفّاره آن را انجام دهی).»
«وَ الْخامِسُ اَنْ تَعْمِدَ اِلَی اللَّحْمِ الذَّی‏ نَبَتَ عَلَی السُّحْتِ فَتُذِیْبَهُ بِالْأَحْزانِ حَتَّی تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ وَیَنْشَأَ بَیْنَهُما لَحْمٌ جَدِیدٌ؛ پنجم این که گوشتهایی که به واسطه حرام براندامت روئیده، با اندوه برگناه آب کنی، تا چیزی از آن باقی نماند، و گوشت تازه به جای آن بروید.»
«وَالسَّادِسُ اَنْ تُذِیقَ الْجِسْمَ اَلَم الَطَّاعَةِ کَما أَقْتَهُ حَلاوَةَ الْمَعْصِیَةِ فَعِنْدَ ذلِکَ تَقُولُ اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ؛ ششم آن که به همان اندازه که لذّت و شیرینی گناه را چشیده‏ای درد و رنج طاعت را نیز بچشی، و پس از طیّ این مراحل بگو استغفر اللّه!»(228)
همین معنی در روایت دیگری از کمیل بن زیاد از امیرمؤمنان علی‏علیه السلام نقل شده است که عرضه می‏دارد: «یا اَمِیرَالْمُؤمِنیْنَ اَلْعَبْدُ یُصیبُ الذَّنْبَ فَیَسْتَغْفِرُاللَّهَ مِنْهُ فَما حَدُّ الْإِسْتِغْفارِ؟؛ ای‏امیرمؤمنان! انسان‏گناهی می‏کند واز آن‏استغفار می‏نماید، حدّاستغفار چیست؟»
امام فرمود: «یَا بْنَ زِیادٍ، اَلتَّوبَةُ؛ ای کمیل بن زیاد! حدّ آن توبه است.»
کمیل می‏گوید: «قُلْتُ بَسْ؛(229) گفتم: همین کافی است!»
«قالَ: لا؛ فرمود: نه»
«قُلْتُ فَکَیْفَ؟؛ عرض کردم پس چگونه است؟»
«قالَ اِنَّ الْعَبْدَ اَذا اَصابَ دَنْباً یَقُولُ اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ بِالتَّحریکِ؛ فرمود: هنگامی که انسان گناهی مرتکب می‏شود، استغفار را به عنوان سرآغاز حرکتی بر زبان جاری کند.»
«قُلْتُ وَ ماالتَّحریکُ؛ عرض کردم منظور از حرکت چیست؟»
«قالَ: اَلشَّفَتانُ وَ اللِّسانُ یُرِیْدُ اَنْ یُتْبِعَ ذلِکَ بِالْحَقیقَةِ؛ فرمود:: لبها و زبان به گردش در می‏آید و مقصودش این است که آن را با حقیقت هماهنگ سازد.»
«قُلْتُ وَمَا الْحَقیقَةُ؟؛ عرض کردم حقیقت چیست؟»
«قالَ تَصْدیقٌ فِی‏الْقَلْبِ، وَ اِضْمارٌ اَنْ لایَعُودَ اِلَی الذَّنْبِ الذَّی اسْتَغْفَرَ مِنْهُ؛ فرمود: منظور تصدیقی است که در دل (نسبت به قبح و زشتی گناه) حاصل شود و تصمیم بگیرد که هرگز به گناهی که از آن استغفار کرده است باز گشت نکند.»
کمیل می‏گوید عرض کردم: «فَاِذا فَعَلَ ذلِکَ فَاِنَّهُ مِنَ الْمُستَغْفِرینَ؛ هنگامی این کار را انجام دهد در زمره توبه کنندگان است؟»
«قالَ: لا؛ امام فرمود: نه»
کمیل می‏گوید گفتم: «فَکَیْفَ ذاکَ؛ پس توبه حقیقی چگونه است؟»
امام فرمود: «لِاَنَّکَ لَمْ تَبْلُغْ اِلَی الْأَصْلِ بَعْدَهُ؛ این به خاطر آن است که تو هنوز به اساس و ریشه توبه نرسیده‏ای!»
کمیل عرض می‏کند: «فَاَصْلُ الْاِسْتِغْفارِ ما هُوَ؟؛ پس اصل استغفار، چیست؟»
امام فرمود: «اَلرُّجُوعُ اِلَی التَّوبَةِ مِنَ‏الذَّنْبِ الَّذی اِسْتَغْفَرْتَ مِنْهُ وَ هِیَ اَوَّلَ دَرَجَةِ الْعابِدِیْنَ؛ بازگشت به‏توبه از گناهی که‏استغفار از آن‏کردی، و این‏نخستین درجه عابدان است.»
سپس امام افزود: «وَ تَرْکَ الذَّنْبِ وَ الْأِسْتِغْفارُ اِسْمٌ واقِعٌ لِمَعانٍ سِتُّ؛ ترک گناه و استغفار اسمی است که شش معنی و مرحله دارد:
سپس همان مراحل ششگانه‏ای را که در کلمات قصار نهج‏البلاغه آمده بود، با کمی تفاوت بیان فرمود.(230)
ممکن است گفته شود: اگر توبه این است که امیرمؤمنان علی‏علیه السلام در این حدیث بیان فرموده، کمتر توبه کاری می‏توان پیدا کرد.
ولی باید توجّه داشت که بعضی از شرایط شش‏گانه بالا شرط توبه کامل است، مانند شرط پنجم و ششم، امّا چهار شرط دیگر، جزء شرایط واجب و لازم است. و به تعبیر بعضی از محققّان، قسمت اوّل و دوم از ارکان توبه است،و قسمت سوم و چهارم از شرایط لازم، و قسمت پنجم و ششم از شرایط کمال است.(231)
در حدیث دیگری از رسول خداصلی الله علیه وآله می‏خوانیم که فرمود: «اَمَّا عَلامَةُ التَّائِبِ فَاَرْبَعَةٌ: النَّصیحَةُ لِلَّهِ فی عَمَلِهِ، وَ تَرکُ الْباطِلِ، وَلُزُومِ الْحَقِّ، وَ الْحِرصُ عَلَی الْخَیْرِ؛ علامت انسان توبه کار چهار چیز است: نخست خیر خواهی برای (آیین و بندگان) خدا، و ترک باطل و ملازمت حق و تلاش فراوان برای انجام کار خیر.»(232)
این نکته نیز قابل توجّه است که اگر گناه او عملی بوده که سبب گمراهی دیگران شده مانند تبلیغات سوء؛ بدعتگذاری در دین خدا، خواه از طریق بیان و سخن باشد یا از طریق کتابت و نوشته‏ها، اصلاح و جبران آن در صورتی حاصل می‏شود یا از طریق کتابت و نوشته‏ها اصلاح و جبران آن در صورتی حاصل می‏شود که تمام افرادی را که به خاطر عمل او به انحراف کشیده شده‏اند تا آنجا که در توان و قدرت دارد باز گرداند، در غیر این صورت توبه او پذیرفته نیست.
و از این جا روشن می‏شود که تحریف کنندگان آیات الهی و بدعتگذاران و تمام کسانی که مایه گمراهی مردم می‏شوند، تا چه حد توبه آنها سخت و سنگین است.
این صحیح نیست که یک نفر در ملأ عام یا از طریق مطبوعات و وسائل ارتباط جمعی و نوشتن کتابها و مقالات مردم را به گمراهی بکشاند، و بعد در خانه خلوت بنشنید و از پیشگاه خدا تقاضای عفو نماید، به یقین چنین توبه‏ای هرگز مقبول نیست!
همچنین کسانی که در حضور جمعیّت و ملأ عام، افرادی را به دروغگویی و بی‏عفّتی و امثال این امور متّهم می‏سازند،و بعد خصوصی نزد طرف می‏آیند و حلیّت می‏طلبند، یا در غیاب آنها در خانه خلوت توبه می‏کنند، بی‏شک توبه آنها نیز قبول نیست، مگر این که طرف آنها را ببخشد، یا در ملأ عام سخنان خود را باز پس بگیرند.
به همین دلیل، در روایات متعدّدی می‏خوانیم افرادی که تهمت به مردم می‏زنند، و نسبتهای ناروا به اشخاص می‏دهند، بعد از اجرای حدّ شرعی، در صورتی توبه آنها قبول می‏شود که سخنان خود را باز پس گرفته، و خود را تکذیب کند.
در حدیث معتبری از امام صادق‏علیه السلام می‏خوانیم که از حضرتش سؤال کردند: آیا کسی که حدّ الهی بر او جاری شد اگر توبه کند شهادتش مقبول است؟ فرمود: «اِذا تابَ وَ تَوبَتُهُ اَنْ یَرْجعَ مِمَّا قالَ وَ یُکَذِّبَ نَفْسَهُ عِنْدَ الْإِمامِ وَ عِنْدَ الْمُسْلِمینَ، فَاِذا فَعَلَ فَاِنَّ عَلَی الْإِمامِ اَنْ یَقْبَلَ شَهادَتَهُ بَعْدَ ذَلِکَ؛ (آری) هنگامی که توبه کند و توبه‏اش به این است که از آنچه گفته باز گردد، و نزد امام و نزد مسلمین حاضر شود و سخنان خود را تکذیب کند، هنگامی که چنین کند بر امام لازم است که شهادت او را بپذیرد (و توبه‏اش قبول است)»(233)
در حدیث دیگری می‏خوانیم: «اَوْحَی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ اِلی‏ نَبِیٍّ مِنْ الْاَنبِیاءِ قُلْ لِفُلانِ وَعِزَّتِی لَوْ دَعَوْتَنی حَتّی‏ تَنْقَطِعَ اَوْصالُکَ، ما اَسْتَجِیبُ لَکَ، حَتّی تَرُدَّ مَنْ ماتَ اِلی‏ مادَعَوْتَهُ اِلَیْهِ فَیَرْجِعَ عَنْهُ؛ خداوند به یکی از پیامبران وحی فرستاد که به فلان شخص بگو به عزّتم سوگند اگر آن قدر مرا بخوانی که بندهای تو از هم جدا شود، دعوت دعای تو را اجابت نمی‏کنم ( و توبه‏ات را نمی‏پذیرم)، تا کسانی را که به خاطر دعوت تو منحرف شده‏اند واز دنیا رفته‏اند زنده کنی و از راه خطا باز گردند!»(234)
این حدیث بخوبی نشان می‏دهد که مسأله اصلاح و جبران تا چه حد گسترده است و بدون آن توبه بیشتر جنبه صوری یا مقطعی خواهد داشت.
آخرین سخنی که در این جا لازم به ذکر است این است که کسانی که در برابر انبوه گناهان تنها به ذکر استغفار قناعت می‏کنند، بی آن که ارکان و شرایط آن را تحصیل نمایند گویی خود را به سخریّه می‏کشند و یا توبه و استغفار را استهزا می‏نمایند.
به همین دلیل، در روایتی از امام باقرعلیه السلام می‏خوانیم که فرمود: «اَلتَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ کَمَنْ لاذَنْبَ لَهُ، وَ الْمُقیمُ عَلَی الذَّنْبِ وَ هُوَ مُسْتَغْفِرٌ مِنْهُ کَالْمُسْتَهْزِءُ؛ کسی که از گناه خویش توبه (کامل و جامع الشّرایط) کند، مانند کسی است که گناهی از او سر نزده، امّا کسی که گناه را ادامه می‏دهد در حالی که از آن استغفار می‏کند، مانند کسی است که استهزاء می‏نماید.(235)