تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد3
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

نتیجه داوری طاغوت

بـه دنـبـال نهی شدید از مراجعه به طاغوت، و داوران جور، که در آیه سابق آمد، در این سه آیه نتایج این گونه داوریها و دستاویزهایی که منافقان برای توجیه کار خود به آن متشبث می شدند، مورد بررسی قرار گرفته است.

در آیه نخست می فرماید: ((این گونه مسلمان نماها نه تنها برای داوری به


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 495@@@

سـراغ طـاغـوت مـی روند، بلکه هنگامی که به آنها تذکر داده می شود که به سوی حکم خـدا بـیـایـید و داوری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بپذیرید، مقاومت به خرج داده و از قبول دعوت تو اعراض و امتناع می ورزند و با اصرار روی این کار می ایستند)) (و اذا قـیـل لهـم تـعـالوا الی مـا انـزل الله و الی الرسول راءیت المنافقین یصدون عنک صدودا)

در حقیقت قرآن می گوید: مراجعه آنها به طاغوت یک اشتباه زودگذر نبوده که با یادآوری اصـلاح گـردد، بـلکـه مقاومت و اصرار آنها در این کار نشان دهنده روح نفاق و ضعف ایمان آنـهـا اسـت، و الا بـا دعـوت پـیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیدار می شدند و به اشتباه خود معترف می گشتند.

و در آیـه بـعـد ایـن حـقـیـقـت را بـیـان می کند که: ((همین افراد منافق هنگامی که در نتیجه اعـمـالشان گرفتار مصیبتی می شوند، و در بن بست قرار می گیرند، به حکم اجبار به سوی تو می آیند)) (فکیف اذا اصابتهم مصیبة بما قدمت ایدیهم ثم جاؤک).

و در این موقع ((سوگند یاد می کنند که منظور و هدف ما از بردن داوری به نزد دیگران جـز نـیـکـی کـردن و ایـجـاد توافق در میان طرفین دعوی نبوده است)) (یحلفون بالله ان اردنا الا احسانا و توفیقا).

در ایـنـجـا باید به دو نکته توجه داشت: نخست اینکه ببینیم منظور از مصیبتی که دامنگیر آنـهـا مـی شـود چـیـسـت؟ بـعـید نیست که منظور از آن نابسامانیها و بدبختیها و مصیبتهایی بـاشـد، کـه بر اثر داوری طاغوت دامنگیر آنها می شود، زیرا جای تردید نیست که اگر بر اثر داوری افراد ناصالح و ستمگر، منفعت آنی عائد یکی از طرفین دعوی شود، چیزی نمی گذرد که ادامه این داوریها باعث توسعه ظلم و فساد و هرج و مرج، و از هم پاشیدن سازمان اجتماع می گردد، بنابر این چنین افرادی به زودی نتایج کار خود را خواهند دید و از کرده خود پشیمان می شوند.


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 496@@@

بـعـضـی از مـفسران احتمال داده اند که منظور از ((مصیبت)) همان رسوایی منافقان در میان جـمـعـیـت و یـا مـصـایـبـی بـاشـد کـه بـه فرمان خدا، دامن آنها را می گیرد (همانند بلاها و شکستهای غیر منتظره).

نکته دیگر اینکه آیا منظور منافقان از کلمه احسان و نیکی کردن، احسان به طرفین دعوی بـوده، و یـا نـسـبت به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)؟ ممکن است منظورشان هر دو بـاشـد، آنها بهانه های مضحکی برای ارجاع داوری به بیگانگان درست کرده بودند، از جـمـله ایـنـکـه مـی گـفتند آوردن داوری به نزد پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دون شـاءن او اسـت! زیـرا غـالبـا طـرفـیـن دعـوی جـار و جـنـجـال بـه راه مـی اندازند و این با مقام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سازگار نیست!

بـه عـلاوه قـضـاوت و داوری هـمـیشه به زیان یک طرف تمام می شود و طبعا دشمن تراش اسـت، گـویـا آنـها با چنین بهانه هایی می خواستند خود را تبرئه کنند که منظور ما خدمت به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و طرفین دعوی بوده است.

و یا اینکه اصولا نظر ما داوری نبوده، بلکه نظر ما آشتی دادن و ایجاد توفیق و توافق در میان طرفین نزاع بوده است.

ولی خـداوند در آیه سوم نقاب از چهره آنها کنار می زند و این گونه تظاهرات دروغین را ابـطـال می کند، و می فرماید: ((اینها کسانی هستند که خداوند اسرار درون دلهای آنها را می داند)) (اولئک الذین یعلم الله ما فی قلوبهم).

ولی در عـین حال به پیامبر خود دستور می دهد که از مجازات آنها صرفنظر کن (فاعرض عـنـهـم) و پـیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همواره با منافقان به خاطر اظهار اسلام کـردن تـا آنـجـا کـه مـمـکـن بـود مـدارا مـی کـرد، زیرا ماءمور به ظاهر بود و جز در موارد اسـتـثـنـائی آنـها را مجازات نمی کرد، چه اینکه ظاهرا در صفوف مسلمانان بود و ممکن بود مجازات آنها به یک نوع تصفیه حساب شخصی تفسیر شود.


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 497@@@

سـپـس دسـتـور مـی دهـد: ((کـه آنـهـا را مـوعـظـه کـن و انـدرز ده و بـا بـیـانی رسا که در دل و جـان آنـهـا نـفـوذ کـنـد، و نـتـائج اعـمـالشـان را بـه آنـهـا گـوشزد کن)) (و عظهم و قل لهم فی انفسهم قولا بلیغا).


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 498@@@