تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد3
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

نفاق افکنان

در نخستین آیه مورد بحث روی سخن به اهل کتاب که منظور در اینجا یهود است می باشد، و خداوند به پیغمبرش فرمان می دهد که با زبان ملامت و سرزنش از آنها بپرسد انگیزه آنها در کفر ورزیدن به آیات خدا چیست؟ در حالی که می دانند خداوند از اعمال آنان آگاه است.

قرآن می گوید: ((بگو: ای اهل کتاب! چرا به آیات خدا کفر می ورزید با آنکه خدا گواه بر اعمال شماست))(قل یا اهل الکتاب لم تکفرون بایات الله و الله شهید علی ما تعملون).

منظور از ((آیات خدا)) در اینجا یا آیاتی است که در تورات درباره نشانه های پیامبر اسلام وارد شده بود، و یا مجموعه آیات و معجزاتی است که به پیامبر اسلام نازل گردید و حکایت از حقانیت او می کرد.

سپس در آیه بعد آنها را ملامت می کند که اگر خود شما حاضر به پذیرفتن حق نیستید چه اصراری دارید که دیگران را نیز از راه خدا منحرف سازید و راه مستقیم الهی را در نظر آنها کج و نادرست جلوه دهید؟ قرآن می گوید: ((بگو: ای اهل کتاب! چرا افرادی را که ایمان آورده اند از راه خدا باز می دارید و می خواهید این راه را کج سازید در حالی که شما (به درستی این راه) گواه هستید)).(قل یا اهل الکتاب لم تصدون عن سبیل الله من آمن تبغونها عوجا و انتم شهداء).

در حالی که شما باید نخستین دسته ای باشید که این منادی الهی را ((لبیک))


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 35@@@

گوئید، زیرا بشارات ظهور این پیامبر قبلا در کتب شما داده شده و شما گواه بر آنید.

بنابراین چرا با سمپاشیها و وسوسه ها و القای شبهات و روشن ساختن آتش کینه های فراموش شده، مردم را از راه مستقیم الهی دور می سازید، و علاوه بر انحراف خود بار سنگین مسئولیت انحراف دیگران را نیز بر دوش می کشید؟! چرا؟

در پایان آیه آنها را تهدید می کند که: ((خدا هرگز از اعمال شما غافل نیست)) (و ما الله بغافل عما تعملون).

شاید تعبیر به ((عدم غفلت خداوند)) در اینجا بخاطر این باشد، که: یهود برای پیشبرد مقاصد شوم خود غالبا دست به نقشه های مخفیانه و توطئه های پنهانی می زدند، که در افراد غافل و بی اطلاع زود مؤثر واقع می شد، و لذا می فرماید: اگر بعضی از مردم بخاطر غفلت تحت تاءثیر توطئه های شوم شما قرار گیرند، خداوندی که از اسرار نهان و آشکار آنها آگاه است، غافل نخواهد بود، و مجازات او در انتظار شما است!.

سپس در آیه بعد روی سخن را به مسلمانان اغفال شده کرده، می گوید: ((ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر از جمعی از اهل کتاب (که کارشان نفاق افکنی و شعله ور ساختن آتش ‍ کینه و عداوت در میان شماست) اطاعت کنید شما را پس از ایمان به کفر باز می گردانند)) (یا ایها الذین آمنوا ان تطیعوا فریقا من الذین اوتوا الکتاب یردوکم بعد ایمانکم کافرین).

به این ترتیب به آنها هشدار می دهد که اگر تحت تاءثیر سخنان مسموم دشمن واقع شوند، و به آنها اجازه دهند که در میان افرادشان نفوذ کنند، و به وسوسه های آنها ترتیب اثر دهند، چیزی نخواهد گذشت که رشته ایمان را به کلی خواهند گسست و به سوی کفر باز می گردند، زیرا دشمن، نخست می کوشد آتش عداوت را


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 36@@@

در میان آنها شعله ور سازد و آنها را به جان هم بیفکند و مسلما به این مقدار قناعت نخواهد کرد، و به وسوسه های خود همچنان ادامه می دهد تا به کلی آنها را از اسلام بیگانه سازد.

از آنچه گفته شد، روشن می شود که منظور از بازگشت به کفر که در آیه فوق به آن اشاره شده، ((کفر حقیقی و بیگانگی مطلق)) از اسلام است و نیز ممکن است منظور از ((کفر)) همان عداوتها و دشمنیهای دوران جاهلیت باشد، که آن خود یکی از شعبه ها و نشانه های کفر محسوب می شود، چه اینکه ایمان سرچشمه محبت و برادری است، و کفر سرچشمه پراکندگی و عداوت است.

در آخرین آیه مورد بحث به صورت تعجب از مؤمنان سؤال می کند: ((و چگونه ممکن است شما کافر شوید با اینکه (در دامان وحی قرار گرفته اید) و آیات خدا بر شما خوانده می شود و پیامبر او در میان شماست)) (و کیف تکفرون و انتم تتلی علیکم آیات الله و فیکم رسوله) این جمله در حقیقت اشاره به این است که اگر دیگران گمراه شوند، زیاد جای تعجب نیست، تعجب در این است که افرادی که پیامبر را در میان خود می بینند، و دائما با عالم وحی در تماس هستند چگونه ممکن است گمراه گردند، و مسلما اگر چنین اشخاصی گمراه شوند، مقصر اصلی خود آنها هستند و مجازاتشان بسیار دردناک خواهد بود.

در پایان این آیات به مسلمانان توصیه می کند، که برای نجات خود از وسوسه های دشمنان، و برای هدایت یافتن به صراط مستقیم، دست به دامن لطف پروردگار بزنند، و به ذات پاک او و آیات قرآن مجید متمسک شوند، و قرآن می گوید: ((و هر کس به خدا تمسک جوید به راه مستقیم هدایت شده است)) (و من یعتصم بالله فقد


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 37@@@

هدی الی صراط مستقیم).

از نکته هایی که در این آیات جلب توجه می کند این است که در دو آیه اول که روی سخن در آن به یهود است به صورت خطاب بالواسطه است، زیرا به پیامبر دستور می دهد که این مطالب را به آنها بگوید، لذا با کلمه قل (بگو) شروع شده است، اما در دو آیه اخیر که روی سخن به مؤمنان است، خطاب بدون واسطه صورت گرفته، و بدون کلمه ((قل)) شروع شده است، و این نشانه نهایت لطف و توجه خاص خداوند به بندگان با ایمان است.


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 38@@@