تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد3
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

آیه 36

آیه و ترجمه

وَ اعـْبـُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشرِکُوا بِهِ شیْئاً وَ بِالْوَلِدَیْنِ إِحْسناً وَ بِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتَمَی وَ الْمـَسـکـِیـنِ وَ الجَْارِ ذِی الْقُرْبی وَ الجَْارِ الْجُنُبِ وَ الصاحِبِ بِالْجَنبِ وَ ابْنِ السبِیلِ وَ مَا مَلَکَت أَیْمَنُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یحِب مَن کانَ مخْتَالاً فَخُوراً(36)

ترجمه:

36 - و خدا را بپرستید! و هیچ چیز را شریک او قرار ندهید! و به پدر و مادر، نیکی کنید؛ و هـمچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان، و همسایه نزدیک، و همسایه دور، و دوست و هـمـنـشـین و واماندگان در سفر و بردگانی که مالک آنها هستید، زیرا خداوند، کسی را که متکبر و فخرفروش است، (و از ادای حقوق دیگران سرباز می زند،) دوست نمی دارد.

تفسیر:

آیه فوق یک سلسله از حقوق اسلامی را اعم از حق خدا و حقوق بندگان و آداب معاشرت با مردم را بیان داشته است، و روی هم رفته، ده دستور از آن استفاده می شود:

1 - نخست مردم را دعوت به عبادت و بندگی پروردگار و ترک شرک و بت پرستی که ریـشـه اصـلی تمام برنامه های اسلامی است می کند، دعوت به توحید و یگانه پرستی روح را پاک، و نیت را خالص، و اراده را قوی، و تصمیم را برای انجام هر برنامه مفیدی مـحـکـم مـی سـازد، و از آنـجـا کـه آیـه بـیـان یـک رشـتـه از حـقـوق اسـلامـی اسـت، قـبـل از هـر چـیز اشاره به حق خداوند بر مردم کرده است و می گوید: ((خدا را بپرستید و هیچ چیز را شریک او قرار ندهید)) (و اعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئا).

2 - سـپس اشاره به حق پدر و مادر کرده و توصیه می کند که نسبت به آنها نیکی کنید)) (و بالوالدین احسانا).


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 421@@@

حـق پـدر و مـادر از مسایلی است که در قرآن مجید زیاد روی آن تکیه شده و کمتر موضوعی اسـت کـه ایـن قـدر مورد تاءکید واقع شده باشد، و در چهار مورد از قرآن، بعد از توحید قرار گرفته است.**سوره بقره آیه 83، سوره انعام آیه 151، سوره اسراء آیه 3 (علاوه بر آیه فوق).***

از این تعبیرهای مکرر استفاده می شود که میان این دو ارتباط و پیوندی است و در حقیقت چنین اسـت چـون بـزرگـتـریـن نـعـمـت، نـعـمـت هـسـتـی و حـیـات اسـت کـه در درجـه اول از نـاحـیـه خـدا اسـت، و در مـراحـل بـعد به پدر و مادر ارتباط دارد، زیرا که فرزند، بخشی از وجود پدر و مادر است، بنابر این ترک حقوق پدر و مادر، هم دوش شرک به خدا است.

دربـاره حـقـوق پـدر و مـادر بـحـثـهـای مـشـروحـی داریـم کـه در ذیل آیات مناسب در سوره اسراء و لقمان به خواست خدا خواهد آمد.

3 - سپس دستور به نیکی کردن ((نسبت به همه خویشاوندان می دهد)) (و بذی القربی).

ایـن مـوضوع نیز از مسایلی است که در قرآن تاءکید فراوان درباره آن شده است، گاهی به عنوان ((صله رحم)) و گاهی به عنوان ((احسان و نیکی)) به آنها، در واقع اسلام مـی خـواهـد بـه ایـن وسیله علاوه بر پیوند وسیعی که در میان تمام افراد بشر به وجود آورده، پـیـونـدهـای مـحـکـمـتـری در مـیـان واحـدهـای کـوچـکـتـر و مـتـشـکـلتـر، بـنـام ((فـامـیـل)) و ((خـانـواده)) بـه وجـود آورد تـا در برابر مشکلات و حوادث یکدیگر را یاری دهند و از حقوق هم دفاع کنند.

4 - سپس اشاره به حقوق ((ایتام)) کرده، و افراد با ایمان را توصیه به نیکی در حق آنها می کند (و الیتامی).

زیرا در هر اجتماعی بر اثر حوادث گوناگون همیشه کودکان یتیمی وجود


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 422@@@

دارنـد کـه فـرامـوش کـردن آنـهـا نـه فقط وضع آنها را به خطر می افکند، بلکه وضع اجتماع را نیز به خطر می اندازد، چون کودکان یتیم اگر بی سرپرست بمانند و یا به انـدازه کـافـی از مـحـبـت اشـبـاع نـشـوند، افرادی هرزه، خطرناک و جنایتکار بار می آیند، بنابر این نیکی در حق یتیمان هم نیکی به فرد است هم نیکی به اجتماع!

5 - بعد از آن حقوق مستمندان را یادآوری می کند (و المساکین).

زیـرا در یـک اجـتـمـاع سـالم کـه عـدالت در آن بـرقـرار اسـت نـیـز افـرادی مـعلول و از کار افتاده و مانند آن وجود خواهند داشت که فراموش کردن آنها بر خلاف تمام اصـول انـسـانـی اسـت، و اگـر فـقـر و مـحـرومـیـت بـه خـاطـر انـحـراف از اصول عدالت اجتماعی دامنگیر افراد سالم گردد نیز باید با آن به مبارزه برخاست.

6 - سپس توصیه به ((نیکی در حق همسایگان نزدیک می کند)) (و الجار ذی القربی).

در اینکه منظور از همسایه نزدیک چیست مفسران احتمالات مختلفی داده اند بعضی معنی آن را همسایگانی که جنبه خویشاوندی دارند دانسته اند ولی این تفسیر با توجه به اینکه در جـمـله هـای سـابـق از هـمـیـن آیه اشاره به حقوق خویشاوندان شده بعید به نظر می رسد، بـلکـه مـنـظـور هـمـان نزدیکی مکانی است زیرا همسایگان نزدیکتر حقوق و احترام بیشتری دارنـد، و یـا ایـنـکـه مـنـظـور هـمـسـایگانی است که از نظر مذهبی و دینی با انسان نزدیک باشند.

7 - سپس درباره ((همسایگان دور سفارش می نماید)) (و الجار الجنب).

و مـنـظـور از آن دوری مـکـانـی اسـت - زیـرا طـبـق پـاره ای از روایـات تـا چهل خانه از چهار طرف همسایه محسوب می شوند**نور الثقلین جلد اول صفحه 480.*** که در شهرهای کوچک تقریبا تمام شهر را در بـر مـی گیرد. (چون اگر خانه هر انسانی را مرکز دایره ای فرض کنیم که شعاع آن از


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 423@@@

هر طرف چهل خانه باشد، با یک محاسبه ساده در باره مساحت چنین دایره ای روشن می شود کـه مـجـمـوع خـانـه هـای اطـراف آن را تـقـریـبـا پـنـج هـزار خـانـه تشکیل می دهد که مسلما شهرهای کوچک بیش از آن خانه ندارند).

جـالب تـوجـه ایـنـکه قرآن در آیه فوق علاوه بر ذکر ((همسایگان نزدیک))، تصریح بـه حـق ((هـمـسایگان دور)) کرده است زیرا کلمه همسایه معمولا مفهوم محدودی دارد، و تنها همسایگان نزدیک را در برمی گیرد لذا برای توجه دادن به وسعت مفهوم آن از نظر اسلام راهی جز این نبوده که نامی از همسایگان دور نیز صریحا برده شود.

و نـیـز مـمـکـن اسـت مـنـظـور از هـمـسـایـگان دور، همسایگان غیر مسلمان باشد، زیرا حق جوار (هـمـسـایـگـی) در اسـلام مـنـحـصـر بـه هـمـسـایـگـان مـسـلمـان نـیـست و غیر مسلمانان را نیز شامل می شود. (مگر آنهایی که با مسلمانان سر جنگ داشته باشند).

((حـق جـوار)) در اسـلام بـه قـدری اهـمـیـت دارد که در وصایای معروف امیر مؤمنان (علیه السلام) می خوانیم: ((ما زال (رسول الله) یوصی بهم حتی ظننا انه سیورثهم؛ آنقدر پیامبر (صلی الله علیه و آله) درباره آنها سفارش کرد، که ما فکر کردیم شاید دستور دهد همسایگان از یکدیگر ارث ببرند)).

ایـن حـدیـث در مـنـابـع مـعـروف اهل تسنن نیز آمده است، در تفسیر المنار و تفسیر قرطبی از بـخـاری نـیـز هـمـیـن مـضـمـون از پـیـامـبـر (صـلی الله عـلیـه وآله) نقل شده است.

در حـدیـث دیـگـری از پـیـامـبـر (صـلی الله عـلیـه وآله) نـقـل شـده کـه در یـکی از روزها سه بار فرمود: ((و الله لا یؤمن؛ به خدا سوگند چنین کـسـی ایـمان ندارد...)) یکی پرسید: چه کسی؟! پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: ((الذی لا یاءمن جاره بوائقه؛ کسی که همسایه او از مزاحمت او در امان نیست))!**تفسیر قرطبی جلد سوم صفحه 1754.***


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 424@@@

و باز در حدیث دیگری می خوانیم که پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: ((من کان یؤمـن بـالله و الیـوم الاخـر فلیحسن الی جاره؛ کسی که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارد باید به همسایگان خود نیکی کند)).**تفسیر المنار جلد پنجم صفحه 92 ط بیروت.***

و از امـام صـادق (عـلیـه السلام) نقل شده که فرمود: ((حسن الجوار یعمر الدیار و یزید فـی الاعـمـار؛ نـیـکی کردن همسایگان به یکدیگر، خانه ها را آباد و عمرها را طولانی می کند)).**تفسیر صافی، صفحه 120.***

در جهان ماشینی که همسایگان کوچکترین خبری از هم ندارند و گاه می شود دو همسایه حتی پس از گذشتن بیست سال نام یکدیگر را نمی دانند این دستور بزرگ اسلامی درخشندگی خـاصـی دارد، اسـلام اهـمـیـت فـوق العـاده ای بـرای مـسـایـل عاطفی و تعاون انسانی قایل شده در حالی که در زندگی ماشینی عواطف روز به روز تحلیل می روند و جای خود را به سنگدلی می دهند.

8 - سـپـس در بـاره ((کسانی که با انسان دوستی و مصاحبت دارند، توصیه می کند)) (و الصاحب بالجنب).

ولی بـایـد تـوجـه داشت که ((صاحب بالجنب)) معنای وسیعتر از دوست و رفیق دارد و در واقع هر کسی را که به نوعی با انسان نشست و برخاست داشته باشد، در بر می گیرد خـواه دوست دایمی باشد یا یک دوست موقت (همانند کسی که در اثناء سفر با انسان همنشین مـی گـردد، و اگـر مـی بـیـنیم در پاره ای از روایات ((صاحب بالجنب)) به رفیق سفر (رفیقک فی السفر) و یا کسی که به امید نفعی سراغ انسان می آید (المنقطع الیک یرجو نـفـعک) تفسیر شده، منظور اختصاص به آنها نیست، بلکه بیان توسعه مفهوم این تعبیر است که همه این موارد را نیز در برمی گیرد، و به این ترتیب آیه یک دستور جامع و کلی برای حسن معاشرت نسبت


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 425@@@

به تمام کسانی که با انسان ارتباط دارند می باشد، اعم از دوستان واقعی، و همکاران، و همسفران، و مراجعان، و شاگردان، و مشاوران، و خدمتگزاران.

و در پـاره ای از روایـات ((صـاحـب بـالجـنـب)) به ((همسر)) تفسیر شده است، چنانکه نـویـسـنـدگـان المـنـار و تـفـسـیـر روح المـعـانـی و قـرطـبـی در ذیل آیه از علی (علیه السلام) همین معنی را نقل کرده اند، ولی بعید نیست که آن نیز بیان یکی از مصادیق آیه باشد.

9 - دسته دیگری که در اینجا درباره آنها سفارش شده، کسانی هستند که در سفر و بلاد غربت احتیاج پیدا می کنند (و ابن السبیل).

بـا ایـنـکـه مـمـکـن اسـت در شهر خود افراد متمکنی باشند، در سفر به علتی وا می مانند و تـعـبیر جالب ((ابن السبیل)) (فرزند راه) نیز از این نظر است که ما نسبت به آنها هیچ گـونـه آشـنـایـی نـداریـم تـا بـتـوانـیـم آنـهـا را بـه قـبـیـله یـا فـامـیـل یـا شـخـصـی نـسبت دهیم، تنها به حکم اینکه مسافرانی هستند نیازمند، باید مورد حمایت قرار گیرند.

10 - در آخـریـن مـرحـله تـوصـیـه بـه نـیکی کردن نسبت به بردگان شده است (و ما ملکت ایمانکم).

در حـقـیـقت آیه با حق خدا شروع شده و با حقوق بردگان ختم می گردد، زیرا این حقوق از یکدیگر جدا نیستند، و تنها این آیه نیست که در آن درباره بردگان توصیه شده، بلکه در آیات مختلف دیگر نیز در این زمینه بحث شده است.

ضـمـنا اسلام برنامه دقیقی برای آزادی تدریجی بردگان تنظیم کرده که به ((آزادی مـطـلق)) آنـهـا می انجامد، و به خواست خدا در ذیل آیات مناسب، مشروحا از آن سخن خواهیم گفت.

در پایان آیه هشدار می دهد و می گوید: ((خداوند افراد متکبر و فخرفروش را


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 426@@@

دوست نمی دارد)) (ان الله لا یحب من کان مختالا فخورا).**باید توجه داشت که (مختال) از ماده (خیال) به معنی کسی است که با یک سلسله (تخیلات) خود را بزرگ می پندارد. و اگر می بینیم به اسب (خیل) گفته می شود نیز به خاطر آن است که هنگام راه رفتن شبیه متکبران گام برمی دارد، و (فخور) از ماده (فخر) به معنی کسی است که فخر فروشی می کند، بنابراین تفاوت میان این دو کلمه در اینجا است که یکی اشاره به تخیلات کبرآلود ذهنی و دیگری به اعمال تکبر آمیز خارجی است.***

بـه ایـن تـرتـیـب هـر کـس از فـرمـان خـدا سرپیچی کند و به خاطر تکبر از رعایت حقوق خـویـشـاونـدان و پـدر و مـادر، یـتـیـمـان، مـسـکـیـنـان، ابـن السـبـیـل و دوسـتـان سـربـاز زنـد مـحـبـوب خـدا و مـورد لطـف او نـیـسـت و آن کـس کـه مشمول لطف او نباشد، از هر خیر و سعادتی محروم است.

گواه بر این معنی روایتی است که در ذیل این آیه وارد شده: یکی از یاران پیامبر (صلی الله عـلیـه وآله) مـی گوید: ((در محضرش این آیه را خواندم، پیامبر (صلی الله علیه وآله) زشـتـی تـکـبـر و نتایج سوء آن را برشمرد به حدی که من گریه کردم، فرمود: چـرا گـریه می کنی؟ گفتم: من دوست دارم لباسم، جالب و زیبا باشد و می ترسم با همین عمل جزء متکبران باشم فرمود: نه تو اهل بهشتی، و اینها علامت تکبر نیست، تکبر آن است که انسان در مقابل حق، خاضع نباشد و خود را بالاتر از مردم بداند و آنها را تحقیر کند (و از ادای حقوق آنها سرباز زند).

خـلاصـه ایـنـکـه از جـمـله اخـیـر آیـه بـرمـی آیـد کـه سـرچـشـمـه اصـلی شـرک و پـایـمـال کـردن حـقـوق مردم غالبا خودخواهی و تکبر است و ادای حقوق فوق مخصوصا در مورد بردگان و یتیمان و مستمندان و مانند آنها نیاز به روح تواضع و فروتنی دارد.


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 427@@@