تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد3
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

آیه 41-42

آیه و ترجمه

فَکَیْف إِذَا جِئْنَا مِن کلِّ أُمَّةِ بِشهِیدٍ وَ جِئْنَا بِک عَلی هَؤُلاءِ شهِیداً(41)

یـَوْمـَئذٍ یـَوَدُّ الَّذِیـنَ کـَفـَرُوا وَ عَصوُا الرَّسولَ لَوْ تُسوَّی بهِمُ الاَرْض وَ لا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدِیثاً(42)

ترجمه:

41 - حال آنها چگونه است، آن روزی که از هر امتی،و گواهی (بر اعمالشان) می آوریم، و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد؟

42 - در آن روز، آنـهـا کـه کافر شدند و با پیامبر (ص) بمخالفت برخاستند، آرزو می کـنـند که ای کاش (خاک بودند، و) خاک آنها نیز با زمینهای اطراف یکسان می شد (و بکلی محو و فراموش می شدند). در آن روز، (با آن همه گواهان)، سخنی را نمی توانند از خدا پنهان کنند.

تفسیر:

در تـعـقـیب آیات گذشته که در مورد مجازاتها و پاداشهای بدکاران و نیکوکاران بود این آیـه اشـاره بـه مـسـاءله شـهـود و گـواهـان رسـتـاخـیـز کـرده و مـی گـویـد: ((حـال ایـن افـراد چـگـونـه خـواهـد بـود آن روز کـه بـرای هـر امـتـی گـواهـی بـر اعـمـال آنـهـا مـی آوریـم و تـرا گـواه ایـنـهـا قـرار خـواهـیـم داد)) (فـکـیـف اذا جـئنـا مـن کل امة بشهید و جئنابک علی هؤلاء شهیدا).

و بـه ایـن ترتیب علاوه بر گواهی اعضای پیکر آدمی، و گواهی زمینی که بر آن زیست کـرده، و گـواهـی فـرشـتـگـان خـدا بـر اعـمـال او، هـر پـیـامـبـری نـیـز گـواه اعـمـال امـت خـویـش اسـت، و پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) که آخرین و بزرگترین پـیـامـبـر الهـی اسـت نـیـز گـواه بـر امـت خود می باشد و بدکاران با وجود این همه گواه چـگـونـه مـی تـوانـنـد حـقـیـقـتـی را انـکـار کـنـنـد و خـود را از کـیـفـر اعمال خویش دور دارند.


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 434@@@

نـظـیر این مضمون در چند آیه دیگر قرآن نیز هست از جمله آیه 143 سوره بقره و آیه 89 سوره نحل، و آیه 78 حج.

اکـنـون ایـن سـؤال پـیـش مـی آیـد کـه گـواهـی پـیـامـبـران نـسـبـت بـه اعمال امت خویش چگونه خواهد بود؟

اگر کلمه ((هؤلاء)) اشاره به مسلمانان بوده باشد همانطور که در تفسیر مجمع البیان آمده است، پاسخ این سؤال روشن خواهد بود زیرا هر پیامبری مادامی که در میان امت خویش می باشد شاهد و ناظر اعمال آنها است و بعد از آنها اوصیاء و جانشینان معصومشان، شاهد و نـاظـر اعـمال امت خواهند بود، و لذا درباره حضرت عیسی (علیه السلام) چنین می خوانیم کـه: در روز قـیـامـت، مـسـیـح (عـلیـه السـلام) در پـاسـخ سـؤال پروردگار عرض می کند:

((ما قلت لهم الا ما امرتنی به ان اعبدوا الله ربی و ربکم و کنت علیهم شهیدا ما دمت فیهم فـلمـا تـوفـیـتـنـی کـنـت انـت الرقـیـب عـلیـهـم و انـت عـلی کـل شـی ء شـهـیـد؛ پـروردگـارا! مـن به آنها جز آنچه دستور دادی نگفتم، به آنها گفتم خـداونـد را کـه پـروردگـار مـن و شما است عبادت کنید، و تا آن زمان که در میان آنها بودم شـاهـد و گـواه اعـمـال آنها بودم ولی هنگامی که مرا از میان آنها بازگرفتی خودت مراقب آنان بودی و تو بر هر چیز گواهی)).**سوره مائده، آیه 117.***

ولی جـمـعـی از مفسران احتمال داده اند که کلمه ((هؤلاء)) اشاره به گواهان امتهای پیشین است یعنی ای پیامبر اسلام! ترا گواه همه گواهان و انبیای گذشته قرار خواهیم داد و در پـاره ای از روایـات نیز به همین تفسیر اشاره شده است**به تفسیر نور الثقلین و تفسیر برهان ذیل آیه فوق مراجعه شود.*** و بنابر این مفهوم آیه چنین خواهد شـد کـه هـر پـیـامـبـری در حـال حـیـات و مـمـات از طـریـق مـشـاهـده بـاطنی و روحانی ناظر احوال تمام امت خویش خواهد بود. و روح پاک


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 435@@@

پـیـامـبـر اسلام (صلی الله علیه وآله) نیز از همین راه ناظر همه امم پیشین و امت خویش می بـاشـد، و بـه ایـن طـریـق آنـهـا مـی تـوانـنـد نـسـبـت بـه اعـمـال آنـهـا گواهی دهند و حتی صلحای امت و افراد نمونه پرهیزکار نیز ممکن است از چنین آگاهی برخوردار باشند، و مفهوم آن چنین می شود که روح پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) از آغـاز خـلقـت آدم وجـود داشته است، زیرا معنی شهود، آگاهی تواءم با حضور است ولی ایـن تـفـسـیـر بـا آیـه ای کـه دربـاره حـضـرت مـسـیـح نقل شد چندان سازگار نیست چون آیه مزبور می گوید: مسیح شاهد بر تمام امت خود نبود بلکه شاهد بر آنها مادام الحیات بود (دقت کنید).

امـا اگـر شـهـادت را بـه مـعـنـی شـهـادت عـمـلی بـگـیـریـم یـعـنـی مـقـیـاس سـنـجش بودن اعـمـال یـک فـرد نـمـونـه بـرای اعـمـال سـایـریـن، در ایـن صورت تفسیر فوق خالی از اشـکـال خـواهـد بـود زیـرا هر پیامبری با صفات ممتازی که داشته مقیاس سنجش برای امت خـویـش مـحـسوب می شده، و خوبان و بدان امت را با شباهت و عدم شباهت به آنان می توان شـنـاخـت، و از آنـجـا که پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) بزرگترین پیامبران الهی است، صفات و اعمال او مقیاس سنجش برای شخصیت تمام انبیاء خواهد شد.

تـنها سؤالی که در اینجا باقی می ماند این است که شهادت به این معنی آمده است یا نه؟ ولی بـا تـوجه به اینکه اعمال و رفتار و افکار انسانهای نمونه نیز عملا گواهی می دهـد کـه یـک انـسـان ممکن است تا این حد مقامات معنوی را طی کند چنین معنایی زیاد بعید به نظر نمی رسد (دقت کنید).

در آیـه بـعـد، به نتیجه اعمال آنها اشاره کرده، می گوید: ((در این هنگام که کافران و آنـهـا کـه بـا فـرسـتـاده پـروردگـار بـه مـخـالفـت بـرخـاسـتـنـد (دادگـاه عـدل خـدا را مـی بینند و شهود و گواهان غیر قابل انکاری در این دادگاه مشاهده می کنند، آن چـنـان از کـار خـود پـشیمان می شوند که آرزو می کنند کاش خاک بودند و با خاکهای زمین یـکـسـان مـی شـدنـد)) (یـومـئذ یـود الذیـن کـفـروا و عـصـوا الرسول لو تسوی بهم الارض).


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 436@@@

ایـن تـعـبـیـر هـمـانـنـد تـعـبـیـری اسـت کـه در آخـریـن آیـه سـوره نـبـاء مـی خـوانـیـم: ((ویقول الکافر یا لیتنی کنت ترابا؛ در این هنگام کافر می گوید: ای کاش خاک بودم))!

ولی تـعـبـیـر بـه ((تـسـوی)) اشـاره به مطلب دیگری نیز می کند و آن اینکه کافران عـلاوه بـر اینکه آرزو می کنند خاک شوند، علاقه دارند که خاکها و قبرهای آنها هم در زمین گم شود و با زمینهای اطراف یکسان گردد، و به کلی فراموش شوند!

((در ایـن مـوقـع آنـهـا هـیچ واقعیتی را نمی توانند کتمان کنند)) (و لا یکتمون الله حدیثا) زیرا با آن همه شهود و گواهان، راهی برای انکار نیست.

البته این سخن منافات با آیات دیگر که می گوید: بعضی از کافران در روز قیامت نیز حـقـایـق را کـتـمـان مـی کـنـنـد و دروغ مـی گـویـنـد نـدارد**مانند آیه 22 و 23 سوره انعام و آیه 18 سوره مجادله.*** چـون دروغ گـفـتـن آنـهـا قـبـل از اقـامه شهود و گواهان است، ولی بعد از آن که هیچ جای انکار نمی ماند ناچار می شوند به همه حقایق اقرار کنند.

در یـکـی از خـطـبـه هـای امـیـرمـؤمـنـان (عـلیـه السـلام) نقل شده که فرمود: ((روز رستاخیز خداوند بر دهان افراد، مهر خاموشی می نهد، تا سخن نگویند و در این هنگام دستها به سخن در می آیند و پاها گواهی می دهند و پوستهای تن، اعمال خود را باز می گویند و در این هنگام هیچ کس نمی تواند واقعیتی را کتمان کند)).**تفسیر نور الثقلین جلد اول صفحه 482 بنقل از تفسیر عیاشی.***

بعضی از مفسران احتمال داده اند منظور از ((لا یکتمون الله)) حدیثا این است که آنها آرزو مـی کـنـنـد: ای کـاش در دنـیـا که بودند واقعیات را مخصوصا درباره پیامبر اسلام (صلی الله عـلیـه وآله) کـتـمان نمی کردند و بنابر این جمله مزبور عطف بر جمله ((لو تسوی بـهـم الارض)) مـی شـود، ولی ایـن تـفـسـیـر بـا ظـاهـر ((لا یـکـتـمـون)) کـه فـعـل مـضـارع اسـت سـازگـار نـیـسـت و اگـر ایـن مـعنی مراد بود باید گفته شود ((و لم یکتموا)).


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 437@@@