تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد3
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

جنگ شروع شد

دو لشکر در مقابل یکدیگر صف آرائی کرده، مهیای جنگ شدند. این دو سپاه هر کدام به نوعی مردان خود را بجنگ تشویق می کردند.

ابو سفیان، بنام بتهای کعبه و جلب توجه زنان زیبا، جنگجویان خود را بر سر ذوق و شوق می آورد!

اما پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله بنام خدا و مواهب الهی مسلمانان را بجنگ تشویق مینمود.

اینک، صدای الله اکبر الله اکبر مسلمانان تمام جلگه و دامنه احد را پر کرده است. و در طرف دیگر میدان، زنان و دختران قریش، برای تحریک عواطف و احساسات جنگجویان قریش، اشعاری را گویا با دف و نی میخوانند.

پس از شروع جنگ، مسلمانان با یک حمله شدید توانستند، لشگر قریش را در هم بشکنند، آنها پا به فرار گذاردند، و سربازان اسلام به تعقیب آنها پرداختند.

خالد بن ولید که شکست قریش را قطعی دانست خواست از راه دره


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 92@@@

خارج شود و مسلمانان را از پشت سر مورد حمله قرار دهد ولی تیراندازان آنها را مجبور بعقبنشینی کردند.

این عقبنشینی قریش باعث شد جمعی از تازه مسلمانان بخیال اینکه دشمن شکستخورده است برای جمع آوری غنائم یکمرتبه پستهای خود را ترک کنند، و حتی تیراندازانیکه در بالای کوه ایستاده بودند، سنگر خود را ترک گفتند و به - میدان جنگ ریختند، و هر قدر عبد الله بن جبیر دستور پیغمبر صلی اللّه علیه و آله را متذکر شد به جز عده کمی که عددشان حدود ده نفر بود، در جایگاه حساس خود نایستادند.

نتیجه مخالفت دستور پیامبر صلی اللّه علیه و آله این شد که خالد بن ولید با دویست نفر دیگر که در کمین بودند چون شکاف کوه را از پاسداران خالی دیدند، به سرعت بر سر عبد الله ابن جبیر تاختند و او را با یارانش کشتند، و از پشت سر به لشکر اسلام حمله آوردند.

ناگهان مسلمانان از هر طرف خود را زیر شمشیر دشمن دیدند، نظم و هماهنگی آنها از میان رفت، فراریان لشکر قریش همینکه اوضاع را چنین دیدند، برگشتند و مسلمانان را دایرهوار در میان گرفتند. در همین موقع افسر شجاع اسلام حمزه سید الشهداء با بعضی دیگر از یاران شجاع پیامبر شربت شهادت نوشیدند، و جز عده معدودی که پروانهوار اطراف رهبر خود را گرفته بودند بقیه از وحشت پا بفرار گذاشتند.

در این جنگ خطرناک آنکه بیش از همه فداکاری می کرد و هر حملهای که از جانب دشمن به پیغمبر می شد دفع مینمود، علی ابن ابی طالب (علیه السلام) بود.

علی (علیه السلام) با کمال رشادت میجنگید، تا اینکه شمشیرش شکست، پیغمبر صلی اللّه علیه و آله شمشیر خود را که موسوم به ذو الفقار بود، به علی (علیه السلام) داد. سرانجام پیغمبر صلی اللّه علیه و آله در جائی سنگر گرفت، و علی (علیه السلام) همچنان از او دفاع می کرد، تا آنکه طبق نقل بعضی از


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 93@@@

مورخان بیش از شصت زخم به سر، صورت و بدن او وارد آمد، و در همین موقع بود که پیک وحی به پیامبر عرضه داشت: ای محمد صلی اللّه علیه و آله! معنای مواسات همین است، پیغمبر فرمود: علی علیه السلام) از من است و من از اویم و جبرئیل افزود: و منهم از هر دوتای شما!

امام صادق (علیه السلام) می فرماید: پیامبر صلی اللّه علیه و آله پیک وحی را میان زمین و آسمان مشاهده کرد که می گوید: لا سیف الا ذو الفقار و لا فتی الا علی.**مجمع البیان، جلد 1، صفحه 497.*** در این اثنا فریادی برخاست که محمد کشته شد!