تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد3
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

هر گونه خیانتی ممنوع

با توجه به این که آیه فوق به دنبال آیات ((احد)) نازل شده و با توجه بروایتی که جمعی از مفسران صدر اول، نقل کرده اند، این آیه به عذرتراشیهای بی اساس بعضی از جنگجویان ((احد)) پاسخ می گوید، توضیح اینکه: هنگامی که بعضی از تیراندازان احد می خواستند سنگر حساس خود را برای جمع آوری غنیمت تخلیه کنند، امیر آنان، دستور داد، از جای خود حرکت نکنید، رسول خدا شما را از غنیمت محروم نخواهد کرد. ولی آن دنیاپرستان برای پنهان ساختن چهره واقعی خود، گفتند: ما می ترسیم پیغمبر در تقسیم غنائم ما را از نظر دور دارد، و لذا باید برای خود دست و پا کنیم، این را گفتند و سنگرها را تخلیه کرده و به جمع آوری غنائم پرداختند، و آن حوادث دردناک پیش آمد.

قرآن در پاسخ می گوید: آیا شما چنین پنداشتید که پیغمبر صلی اللّه علیه و آله به شما خیانت خواهد کرد ((در حالی که هیچ پیغمبری ممکن نیست، خیانت کند)) (و ما کان لنبی ان یغل).**این واژه از (غلل) به معنی خیانت گرفته شده و (غلل) در اصل به معنی نفوذ تدریجی و مخفیانه آب در ریشه درختان است، و از آنجا که خیانت به صورت مخفیانه و تدریجی صورت می گیرد، به آن (غلول) می گویند، و اگر به حرارت درونی ناشی از تشنگی، (غلیل) می گویند، نیز به همین جهت است.***


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 176@@@

خداوند در این آیه ساحت مقدس پیامبران را بطور کلی از خیانت منزه داشته و می گوید: اساسا چنین چیزی شایسته مقام ثبوت نیست، یعنی خیانت با نبوت سازگار نمی باشد، اگر پیامبری خائن باشد دیگر نمی توان در ادای رسالت الهی و تبلیغ احکام به او اطمینان کرد.

نا گفته پیداست، که آیه هرگونه خیانت را، اعم از خیانت در تقسیم غنائم و یا حفظ امانت مردم، و یا در گرفتن وحی و رسانیدن آن به بندگان خدا از پیامبران نفی می کند.

عجیب است از کسی که پیامبر را امین وحی خدا می داند، چگونه احتمال می دهد که مثلا پیامبر، خدای نکرده در غنایم جنگی حکم ناروائی دهد، و او را از حق خود محروم سازد.

البته روشن است خیانت برای هیچکس مجاز نیست خواه پیامبر باشد یا غیر پیامبر ولی از آنجا که گفتگوی عذرتراشان جنگ ((احد)) درباره پیامبر صلی اللّه علیه و آله بود آیه نیز نخست سخن از پیامبران می گوید و سپس اضافه می نماید: ((هر کس خیانت کند، روز رستاخیز آنچه را در آن خیانت کرده، به عنوان مدرک جنایت بر دوش خویش حمل می کند و یا همراه خود به صحنه محشر می آورد)) و به این ترتیب، در برابر همگان رسوا می شود (و من یغلل یات بما غل یوم القیامة) بعضی از مفسران گفته اند: منظور از حمل کردن بر دوش، یا همراه خود آوردن این نیست که عین چیزی را که در آن خیانت کرده بر دوش کشد، بلکه منظور، حمل مسئولیت آنها است ولی با توجه به مساءله تجسم اعمال آدمی در قیامت،


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 177@@@

هیچ لزومی برای این تفسیر نیست، بلکه همانطور که ظاهر آیه فوق گواهی می دهد، عین چیزهائی که در آن خیانت شده به عنوان سند جنایت بر دوش خیانت کنندگان و یا به همراه آنها خواهد بود.

((سپس بهر کس آنچه انجام داده و بدست آورده، داده می شود)) (ثم توفی کل نفس ما کسبت و هم لا یظلمون)

یعنی، مردم اعمال خود را عینا در آنجا خواهند یافت و به همین دلیل، ظلم و ستمی درباره هیچ کس نمی شود، چرا که به هرکس آن می رسد که خود، تحصیل کرده است، چه خوب باشد یا بد.

آیه فوق و احادیثی که در نکوهش خیانت از پیامبر صلی اللّه علیه و آله صادر شده بود اثر عجیبی در تربیت مسلمانان گذاشت و آنچنان پرورش یافتند که غالبا کمترین خیانت، مخصوصا در غنائم جنگی و اموال عمومی از آنها سر نمی زد و چنان بود که غنائم گرانبها و در عین حال کم حجم را که خیانت در آن، چندان مشکل نبود کاملا دست نخورده به خدمت پیامبر صلی اللّه علیه و آله و یا زمامدارانی که بعد از آنحضرت روی کار آمدند، می آوردند بطوری که مایه اعجاب هر بیننده ای بود، اینها همان عرب وحشی و غارتگر زمان جاهلیت بودند که در پرتو تعلیمات اسلام به این درجه از تربیت انسانی رسیده بودند.

گویا صحنه قیامت را در برابر چشم خود می دیدند در حالی که مردم خیانتگر اموالی را که در آن خیانت کرده اند در برابر چشم همگان بر دوش می کشند و همین ایمان به آنها هشدار می داد که از فکر خیانت نیز، صرفنظر کنند.

طبری در تاریخ خود، نقل می کند هنگامی که مسلمانان وارد مدائن شدند، و به جمع آوری غنائم پرداختند یکی از مسلمانان، غنیمت بسیار گران قیمتی نزد مسئول جمع غنائم آورد آنها از مشاهده آن تعجب کردند و گفتند: ما هرگز چیزی این چنین گرانبها ندیدیم، سپس از وی پرسیدند آیا چیزی از آن


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 178@@@

برگرفته ای؟ گفت: به خدا قسم اگر بخاطر ((الله)) نبود هرگز آن را نزد شما نمی آوردم، آنها فهمیدند که این مرد، شخصیت معنوی خاصی دارد و از او خواستند که خود را معرفی کند، او در پاسخ گفت: نه به خدا سوگند هرگز خود را معرفی نمی کنم که مرا ستایش کنید و برای دیگری نمی گویم که مرا تمجید کند ولی خدا را شکر می کنم و به پاداش او راضیم.**تاریخ طبری، جزء 4، صفحه 16.***


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 179@@@