تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد3
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

فرمان عفو عمومی

گرچه در این آیه یک سلسله دستورهای کلی به پیامبر صلی اللّه علیه و آله داده شده و از نظر محتوی مشتمل بر برنامه های کلی و اصولی است ولی از نظر نزول درباره حادثه ((احد)) است زیرا بعد از مراجعت مسلمانان از احد کسانی که از فرار کرده بودند، اطراف پیامبر (صلی اللّه علیه و آله را گرفته و ضمن اظهار ندامت تقاضای عفو و بخشش ‍ کردند.

خداوند در این آیه به پیامبر صلی اللّه علیه و آله دستور عفو عمومی آنها را صادر کرد و پیامبر صلی اللّه علیه و آله با آغوش باز، خطاکاران توبه کار را پذیرفت.


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 165@@@

در آیه فوق، نخست اشاره به یکی از مزایای فوق العاده اخلاقی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله شده و می فرماید: ((در پرتو رحمت و لطف پروردگار، تو با مردم مهربان شدی در حالی که اگر خشن و تندخو و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده می شدند)) (فبما رحمة من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لا انفضوا من حولک).

((فظ)) در لغت به معنی کسی است که سخنانش تند و خشن است، و ((غلیظ القلب)) به کسی می گویند که سنگدل می باشد و عملا انعطاف و محبتی نشان نمی دهد بنابراین، این دو کلمه گرچه هر دو بمعنی خشونت است اما یکی غالبا در مورد خشونت در سخن و دیگری در مورد خشونت در عمل به کار می رود و به این ترتیب خداوند اشاره به نرمش ‍ کامل پیامبر صلی اللّه علیه و آله و انعطاف او در برابر افراد نادان و گنهکار می کند.

سپس دستور می دهد که: ((از تقصیر آنان بگذر، و آنها را مشمول عفو خود گردان و برای آنها طلب آمرزش کن)) (فاعف عنهم و استغفر لهم)

یعنی نسبت به بی وفائی هائی که با تو کردند و مصائبی که در این جنگ برای تو فراهم نمودند از حق خود درگذر و من برای آنها نزد تو شفاعت می کنم، و در مورد مخالفت هائی که نسبت به فرمان من کردند، تو شفیع آنها باش و آمرزش آنها را از من بطلب!

به عبارت دیگر آنچه مربوط به حق تو است عفو کن و آنچه مربوط بحق من است من می بخشم پیامبر صلی اللّه علیه و آله به فرمان خدا عمل کرد و آنها را بطور عموم مشمول عفو خود ساخت.

روشن است که اینجا یکی از موارد روشن عفو و نرمش و انعطاف بود و اگر پیامبر صلی اللّه علیه و آله غیر از این می کرد زمینه برای پراکندگی مردم کاملا فراهم بود، مردمی که گرفتار آن شکست فاحش شده بودند و آن همه کشته و مجروح داده بودند (اگر چه عامل اصلی همه اینها خودشان محسوب می شدند) چنین مردمی نیاز شدید به


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 166@@@

محبت و دلجوئی و مرهم گذاشتن بر جراحات قلبی و جسمی داشتند، تا به سرعت همه این جراحات، التیام پذیرد و آماده برای حوادث آینده شوند.

موضوع مهم دیگر اینکه آیه فوق به یکی از صفات مهم که در هر رهبری لازم است شده و آن، مساءله گذشت، و نرمش و انعطاف، در برابر کسانی است که تخلفی از آنها سرزده و بعدا پشیمان شده اند، بدیهی است شخصی که در مقام رهبری قرار گرفته اگر خشن و تندخو و غیر قابل انعطاف و فاقد روح گذشت باشد بزودی در برنامه های خود مواجه با شکست خواهد شد و مردم از دور او پراکنده می شوند و از وظیفه رهبری باز می ماند و بهمین دلیل علی (علیه السلام) در یکی از کلمات قصار خود می فرماید: ((آلة الریاسة سعة الصدر؛ وسیله رهبری گشادگی سینه است)).


بعد از فرمان عفو عمومی، برای زنده کردن شخصیت آنها و تجدید حیات فکری و روحی آنان دستور می دهد که: ((در کارها با آنها مشورت کن و راءی و نظر آنها را بخواه)) (و شاورهم فی الامر).

این دستور بخاطر آن است که پیامبر صلی اللّه علیه و آله همانطور که اشاره کردیم قبل از آغاز جنگ ((احد)) در چگونگی مواجهه با دشمن با یاران خود مشورت کرد و نظر اکثریت بر این شد که اردوگاه، دامنه احد باشد و دیدیم که این نظر، محصول رضایت بخشی نداشت. در اینجا این فکر به نظر بسیاری می رسید که در آینده پیامبر صلی اللّه علیه و آله نباید با کسی مشورت کند. قرآن به این طرز تفکر پاسخ می گوید و دستور می دهد که باز هم با آنها مشورت کن هر چند نتیجه مشورت در پاره ای از موارد، سودمند نباشد زیرا از نظر کلی که بررسی کنیم منافع آن روی هم رفته بمراتب بیش از زیانهای آن است و اثری که در آن برای پرورش فرد و اجتماع و بالا بردن شخصیت آنها وجود دارد از همه اینها بالاتر است.

اکنون ببینیم پیامبر صلی اللّه علیه و آله در چه موضوعاتی با مردم مشورت می کرد. گرچه


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 167@@@

کلمه ((الامر)) در ((شاورهم فی الامر)) مفهوم وسیعی دارد و همه کارها را شامل می شود ولی مسلم است که پیامبر صلی اللّه علیه و آله هرگز در احکام الهی با مردم مشورت نمی کرد بلکه در آنها صرفا تابع وحی بود.

بنابراین مورد مشورت، تنها طرز اجرای دستورات و نحوه پیاده کردن احکام الهی بود و بعبارت دیگر پیامبر صلی اللّه علیه و آله در قانونگزاری، هیچ وقت مشورت نمی کرد و تنها در طرز اجرای قانون نظر مسلمانان را می خواست و لذا گاهی که پیامبر صلی اللّه علیه و آله پیشنهادی را طرح می کرد مسلمانان نخست سؤال می کردند که آیا این یک حکم الهی است؟ و یک قانون است که قابل اظهار نظر نباشد و یا مربوط به چگونگی تطبیق قوانین می باشد اگر از قبیل دوم بود اظهار نظر می کردند و اگر از قبیل اول بود تسلیم می شدند.

چنانکه در جنگ بدر لشکر اسلام طبق فرمان پیغمبر صلی اللّه علیه و آله می خواستند در نقطه ای اردو بزنند یکی از یاران بنام ((حباب بن منذر)) عرض کرد: ای رسول خدا صلی اللّه علیه و آله این محلی را که برای لشگرگاه انتخاب کرده اید طبق فرمان خدا است که تغییر آن جایز نباشد و یا صلاحدید خود شما می باشد.

پیامبر صلی اللّه علیه و آله فرمود: فرمان خاصی در آن نیست، عرض کرد: اینجا به این دلیل و آن دلیل جای مناسبی برای اردوگاه نیست دستور دهید لشکر از این محل حرکت کند و در نزدیکی آب برای خود محلی انتخاب نماید پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله نظر او را پسندید و مطابق راءی او عمل کرد.**تفسیر (المنار)، جلد 4، صفحه 200.***