پرسش:
ولایت مطلقه فقیه را بطور مختصر توضیح دهید. دیدگاه امام خمینى(رحمه الله) در این باره كدام است؟ منظور از واژه «ولایت» و واژه «مطلقه» چیست؟
پاسخ: ولایت مطلقه فقیه یعنى كسى كه از دیدگاه اسلام واجد شرایط حكومت است و از نظر علم، تقوا و مدیریت جامعه، شباهت بیشترى به معصوم دارد و مىتواند حكومت تشكیل دهد، در تدبیر امور جامعه همه اختیارات امام معصوم(علیهم السلام) را خواهد داشت.(121) و هیچ قانونى بدون اجازه او اعتبار و مشروعیت ندارد و هیچ كس بدون اجازه او حق اجراى قوانین را هم نخواهد داشت و تمام شؤون حكومت با اجازه او اداره مىشود.
در خصوص محدوده ولایت فقیه گروهى از فقیهان معتقدند كه فقیه فقط مىتواند در امور ضرورى و اصطلاحاً «امور حسبیه» اعمال ولایت كند مثل قضاوت بین طرفین دعوا و از این قبیل موارد، اما گروهى دیگر از فقها محدوده ولایت را بسیار وسیعتر از این موارد مىدانند، در بین بزرگان ما، كسى كه علاوه بر تصریح به تئورى «ولایت مطلقه فقیه» به عنوان یك فرض فقهى، آن را عملا نیز قابل تحقق مىدانست حضرت امام(رحمه الله)بود. حدود چهل سال پیش ایشان در درسهایشان اشاره داشتند كه این امكان وجود دارد كه فقیهى بتواند در محدوده خاص جغرافیایى تشكیل حكومت دهد و در این صورت او همه اختیارات حاكم شرعى را خواهد داشت و اختیارات او منحصر به امور حسبیه و ضرورى نمىگردد. او هر جا مصالح جامعه اسلامى ایجاب كند مىتواند در چارچوب موازین شرع و مبانى اسلامى اِعمال ولایت كند. به عبارت دیگر همان اختیاراتى را كه امام معصوم(علیهم السلام) در اداره جامعه اسلامى دارد ولى فقیه نیز دارد و این است معنى ولایت مطلقه فقیه.
( صفحه 217)
كراراً امام مىفرمود: اگر حكومتى به اجازه و اذن ولى فقیه شكل نگیرد، طاغوت است.(122) مفاد این سخن این است كه ما دو نوع حكومت بیشتر نداریم: یكى حكومت حق و دیگرى حكومت طاغوت. حكومت حق حكومتى است كه در رأس آن ولى فقیه است و او بر همه امور و مسائل حكومتى اشراف دارد و همه امور در پرتو اذن و اجازه او مشروعیّت مىیابند. اگر چنین نبود، حكومت باطل و طاغوت است و به فرموده قرآن: «... فَماذا بَعْدَ الْحَقِّ إلاَّ الضَّلالُ»(123)
براى روشنتر شدن نظر و دیدگاه امام خمینى(رحمه الله) مناسب است گزیدهاى از بیانات و عملكرد ایشان را نقل كنیم؛ امام مىفرمایند:
«اگر فرد لایقى كه داراى این دو خصلت [آگاهى به قانون الهى و عدالت]باشد، بپا خاست و تشكیل حكومت داد، همان ولایتى را كه حضرت رسول اكرم(صلى الله علیه وآله) در امر اداره جامعه داشت دارا مىباشد و بر همه مردم لازم است كه از او اطاعت كنند».(124)
معمار بزرگ نظام اسلامى، امام خمینى(رحمه الله)، علاوه بر مقام اندیشه و دیدگاه علمى، در مقام عمل نیز جلوههایى از «ولایت مطلقه فقیه» را به منصه ظهور رساندند، كه موارد زیر از آن جمله است:
الف) «منصوب كردن» مهندس بازرگان به عنوان نخستوزیر و رئیس دولت موقت. امام در تنفیذ حكم نخستوزیرى وى مىنویسند:
«... من كه ایشان را نصب كردم یك نفر آدمى هستم كه به واسطه ولایتى كه از طرف شارع مقدس دارم، ایشان را قرار دادم. ایشان را كه من قرار دادم واجب الاتباع است...».(125)
ب) تصریح به «نصب» در متن احكام تنفیذ ریاست جمهورى بنىصدر، شهید رجایى(رحمه الله) و مقام معظم رهبرى (مد ظله) از سوى حضرت امام(رحمه الله)؛ با این كه مطابق اصل ششم قانون اساسى، رئیس جمهور با اتكاء به آراء عمومى انتخاب مىشود، با این حال امام(رحمه الله)به مقتضاى «ولایت مطلقه فقیه» مىفرمایند كه: این افراد را به این سمت «منصوب» نمودم.
( صفحه 218)
به عنوان نمونه، امام خمینى(رحمه الله) در حكم ریاست جمهورى شهید رجایى مىنویسند:
«... ملت شریف و متعهد ایران... با اكثریت قاطع افزون از دوره سابق، جناب آقاى محمد على رجایى ایده الله تعالى را به ریاست جمهورى كشور اسلامى ایران برگزیده و این مسئولیت بزرگ و بار سنگین را به عهده او گذاشته است و چون مشروعیت آن باید با نصب فقیه ولى امر باشد، این جانب رأى ملت را تنفیذ و ایشان را به سمت ریاست جمهورى اسلامى ایران منصوب نمودم»(126).
ج) فرمان تشكیل مجمع تشخیص مصلحت نظام از سوى امام راحل(رحمه الله)(127) در تاریخ 17/11/1366، در حالى كه وجود چنین مجمعى و یا اختیارات تشكیل آن در قانون اساسى و در ضمن اختیارات رهبر ـ تا قبل از بازنگرى 1368 ـ پیشبینى نشده بود.
بنابر این امام خمینى(رحمه الله) هم در مقام نظر معتقد به «ولایت مطلقه فقیه» بودند و هم در مقام عمل آن را اعمال نمودند.