پرسش:
معتقدان به نظریه «قبض و بسط شریعت» چه دلیلى بر مدّعاى خود دارند؟
پاسخ: بىتردید نقد و برسى نظریه «نسبیت معرفت» كه مدّتى نسبتاً طولانى از طرح آن در كشور ما مىگذرد و در باب آن كتابها و مقالات فراوانى نگاشته شده است، زمانى طولانى مىطلبد و در این مجال ما به اختصار بدان پاسخ مىگوییم:(198) ابتدا این سؤال را مطرح مىكنیم كه آیا در نظر معتقدان به نظریه «قبض و بسط شریعت» هر گزارهاى كه در دین مطرح مىشود، مىتواند چند تفسیر، برداشت و قرائت داشته باشد؟ یا تنها برخى از گزارههاى دینى داراى تفاسیر و قرائتهاى مختلف هستند؟ غالب دلایلى كه آنها بدان تمسك جستهاند، تنها اختلاف برداشت و تفسیر را در برخى از گزارههاى دینى اثبات مىكند؛ اما آنها این دلیل خاص را تعمیم مىدهند و آن را به كلّ حوزه دین و همه گزارههاى دینى سرایت مىدهند و نتیجه مىگیرند كه همه گزارههاى دینى قابل قرائتها و برداشتهاى متفاوت هستند. از جمله دلایل ایشان اختلاف فتاواى مجتهدان و فقها است.
ایشان مىگویند: در حوزه اسلام و فقه، فتاواى مجتهدان متفاوتاند. یكى مىگوید نمازجمعه واجب است و دیگرى مىگوید واجب نیست. یكى مىگوید بازى شطرنج حرام است، امّا دیگرى آن را حلال مىداند. یكى مىگوید فلان موسیقى حرام است و دیگرى مىگوید حلال است. پس فتواها و برداشتهاى فقهاء و مجتهدان نسبى و متغیّر است تا آنجا كه ممكن است حتّى یك مجتهد دو فتواى متفاوت داشته باشد؛ چنان كه برخى از فقها زمانى فتوایى مىدهند و پس از مدّتى از آن فتوى منصرف مىشوند و
( صفحه 327)
فتواى جدیدى عرضه مىكنند. پس این تفاوت فتاوى و برداشتها دلیل آن است كه معرفت و قرائت ما از دین نسبى و قابل تغییر است و امكان ندارد كه معرفت و شناختى از دین ثابت و مطلق باشد.
در پاسخ باید گفت: همه و حتى اشخاص بىسواد جامعه ما مىدانند كه فتاواى مجتهدان در حوزه تكالیف دینى و احكام شرعى متفاوت است. اما این تفاوت فتاوى دلیل نمىشود كه شما ادعا كنید كه حتى معرفت پیغمبر(صلى الله علیه وآله) از وحىاى كه به او شده مطلق نیست؛ چون معرفت پیغمبر نیز از مقوله معرفتهاى بشرى است و خطابردار است!. یعنى وقتى خداوند در قرآن مىفرماید: «قل هو الله احد» و یا «و الهكم اله واحد لا اله الا هو الرحمن الرحیم»(199)، گفته شود نمىدانیم كه وحى خداوند و ماهیت آن چیست. آنچه را پیامبر به عنوان وحى خداوند به ما ارائه كرده، حقیقت وحى خداوند نیست، بلكه حاصل معرفت و فهم او از وحى است؛ و چون فهم او انسانى و خطابردار است، احتمال مىدهیم كه او در تلقى و گرفتن وحى اشتباه كرده باشد.(200) خداوند چیز دیگرى را مىخواسته بیان كند و او عوضى و اشتباهى فهمیده است و معرفت خود را به عنوان وحى خداوند تلقى كرده است. حاصل چنین نگرشى این است كه فهم هیچ كس از هیچ یك از آیات قرآن معتبر نیست و در همه آنها احتمال خطا و اشتباه وجود دارد!
آیا لازمه وجود اختلاف در فتاوى آن است كه هیچ گزاره مطلق و ثابتى در دین نداشته باشیم و همه گزارههاى دینى قرائتهاى گوناگون داشته باشد؟ آیا وجود خدا نیز قابل تشكیك است و مىتوان پذیرفت كه به نام اسلام و محتواى وحى قرآنى كسى وجود خدا را اثبات، و دیگرى نفى كند و هر دو ادّعا به نام دو معرفت دینى معتبر باشد؟! به راستى دایره قرائتها تا چه حدى گسترده است؟(201)
پاسخ این سؤال آن است كه وجود قرائتهاى مختلف تنها در حوزه «مسائل ظنّى»
( صفحه 328)
قابل پذیرفتن است نه در مسائل ضرورى و قطعى و اجماعى و اتّفاقى. بعلاوه، در حوزه مسائل ظنى دین هم تنها نظر متخصصان و صاحبنظران دینى معتبر است، كه با روش صحیح تحقیق به استنباط به اظهار نظر مىپردازند، نه هر كسى كه چند صباحى درسى خوانده است و خود را كارشناس دینى معرفى مىكند.
نتیجه آن كه اختلاف نظر و وجود قرائتهاى مختلف تنها در حوزه مسائل ظنّى و متشابهات دین پذیرفته است، امّا در مسائل قطعى اسلام، محكمات، ضروریات، بیّنات اسلام تنها یك قرائت وجود دارد و آن قرائت خداوند و پیامبر اوست و در آن عرصه مجالى براى اختلاف نظر و تشكیك و ارائه قرائتهاى متفاوت نیست، همانطور كه در طىّ هزار و چهارصد سال كه از عمر اسلام مىگذرد، اختلافى در آنها رخ نداده است. و البتّه عقلاى عالم نیز تنها براى نظر كسانى ارزش و اعتبار قائل هستند كه در حوزه معرفتى مربوط، صاحبنظر باشند و از شیوه درست تحقیق براى استنباط خود بهره گرفته باشند. چنانكه صاحبنظران مسائل فیزیك و شیمى حق ندارند درباره فلسفه و علوم انسانى اظهار نظر كنند مگر آن كه در آن زمینه هم تحصیلات كافى داشته باشند و با روش تحقیق ویژه آنها به تحقیق بپردازند همچنین در علوم اسلامى هم فقط صاحبنظرانى كه تحصیلات كافى داشته و با استفاده از روش تحقیق ویژه علوم دینى به تحقیق بپردازند حق اظهار نظر دارند و این مطلب به هیچ وجه بمعناى اختصاص فهم دین به روحانیین نیست.
( صفحه 329)