امتیاز دوم نظام ما بر سایر نظامها وجود ضمانت اجرایى درونى و روانى است كه در آحاد مردم وجود دارد و این ضمانت اجرایى درونى در پرتو احساس وظیفه شرعى در اطاعت از مقررات و قوانین این نظام و دولت اسلامى به وجود مىآید.
چنین ضمانت و كنترل درونى در سایر نظامها وجود ندارد و در اكثر قریب به اتفاق نظامها قوانین با قدرت و زور بر مردم تحمیل مىشود و هر كجا كه مردم احساس آزادى بیشتر و كنترل كمترى كنند، از زیر بار قوانین شانه خالى مىكنند.
ممكن است گفته شود كه افراد در باب رعایت مقررات و نظم در كشورهاى اروپایى بسیار دقیقند زیرا مردم بصورت خودكار و اتوماتیك وار قوانین و مقررات را اجرا مىكنند و مالیات مىپردازند. با كمى توجه متوجه مىشویم كه این نظم و انضباط ظاهرى در سایه حاكمیت سیستم كنترلى حاصل آمده كه مردم را ملزم به رعایت قوانین مىكند و مالیاتها را وصول مىكند و كمتر كسى مىتواند تخلف كند. سیستم وصول مالیات در سایه تجربیات چند قرنه غرب از مكانیسم دقیق و پیچیدهاى برخوردار شده است و بر این اساس به صورتهاى مختلف مالیات را از مردم وصول مىكند و اجازه تخلف به آنها نمىدهد. گر چه بازهم شركتهاى بزرگ با زد و بند با مسؤولان مملكتى و روابطى كه با نظام قدرت دارند سعى مىكنند از پرداخت مالیات جلوگیرى كنند. پس اگر در كشورهاى غربى نظم در رعایت قوانین وجود دارد به خاطر ترس از عوامل كنترل كنندهاى همچون پلیس، ماهواره و سیستمهاى الكترونیكى بسیار پیشرفته است كه اكثر تخلّفات را كشف مىكند، نه به علت عامل درونى و روانى. یعنى آنها امكان تخلف را ندارند. والا شناگران ماهرى هستند.
( صفحه 164)
اما در نظام اسلامى غیر از این عامل كنترل بیرونى و ترس از مجازات و جریمه كه البته وجود دارد عامل مهم دیگرى نیز وجود دارد كه اگر در مردم تقویت شود توانایى بالایى در رفع بسیارى از مشكلات اجتماعى و حل آنها دارد. آن عامل عبارت است از كنترل درونى و نظارت درونى افراد در انجام مقررات و قوانین. این عامل ناشى از ایمان مردم به لزوم اطاعت از مقررات و قوانین دولت اسلامى است و به واقع مردم انجام مقررات را وظیفه شرعى خود مىدانند كه در نظام غیر اسلامى چنین انگیزهاى وجود ندارد.
این كه حضرت امام خمینى(رحمه الله) به عنوان مقتدا و پیشوا و مرجع تقلید مردم مىفرماید: «اطاعت از مقررات دولت اسلامى شرعاً واجب است» موجب مىگردد مردم قوانین دولت اسلامى را قوانین خدا و مورد رضایت او بدانند و در نتیجه، با احساس وظیفه الهى و شرعى به آنها گردن نهند و تخلف از آن مقررات را موجب مجازات الهى و اخروى بدانند. البته ما انكار نمىكنیم كه در نظام ما نیز تخلفاتى صورت مىگیرد، اما این تخلفات نسبت به موارد تبعیت و اطاعت از قوانین ناچیزند، و اگر بنا بود كه شمار تخلفات از موارد اطاعت از قانون بیشتر باشد، دیگر سنگ روى سنگ بند نمىشد و نظام از هم گسسته مىشد.