در اسلام، علاوه بر این كه امنیت، دفاع در برابر دشمنان خارجى، برقرارى عدل و اداى حق كسى كه خدمتى به جامعه ارائه مىدهد از وظایف حكومت محسوب مىشود، احسان یعنى خدمت به مستمندان و كسانى كه فاقد هرگونه توانایى براى خدمت به اجتماع هستند نیز جزء وظایف حكومت است؛ همان گونه كه خداوند در قرآن مىفرماید:
«إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاِْحْسانِ...»(20)
( صفحه 36)
وظیفه مسلمانان تنها رعایت عدل نمىباشد، بلكه بالاتر از آن باید در مواردى احسان نیز بكنند. فقرایى كه توانایى انجام كارى ندارند، از كار افتادگان و معلولینى كه نمىتوانند خدمتى به اجتماع ارائه بدهند، حتى معلولین مادرزاد هم از آن جهت كه انساناند حقى در جامعه انسانى دارند و دولت اسلامى باید نیازهاى اولیه آنها را تأمین كند.(21)
فرق دیگرى كه گرایش اسلامى با برخى گرایشها و مكتبها دارد این است كه در گرایش اسلامى نیازهاى انسانها تنها به نیازهاى مادى و بدنى منحصر نمىشود و نیازهاى روانى و بالاتر از آن، نیازهاى معنوى و اخروى هم مدّ نظر است؛ دولتهاى لیبرال منطقاً جز تأمین نیاز مادى افرادى كه به جامعه خدمت مىكنند وظیفه دیگرى ندارند، اما دولت اسلامى علاوه بر تأمین نیازهاى افراد خدمتگزار در جامعه، باید به افراد معلول و ناتوان نیز كمك كند. علاوه بر آن، باید نیازهاى معنوى، روحانى و اخروى انسانها را نیز فراهم كند. و از همین جاست كه قوانینى باید در دولت اسلامى وضع و به اجرا گذاشته شود كه بتواند همه مصالح فردى، اجتماعى، مادى، معنوى، دنیوى و اخروى انسانها را تأمین كند، نه این كه فقط از منافع مادى افراد فعال جامعه حمایت كند.(22)
( صفحه 37)