تربیت
Tarbiat.Org

پاسخ استاد به جوانان پرسش گر
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

اسلام و آزادى اندیشه

پرسش:
آیا انسان در شنیدن و یا مطالعه هر سخن و دیدگاهى آزاد است؟ و اگر پاسخ منفى است، آیا این نوعى محدود كردن فكر و اندیشه به حساب نمى‌آید؟
پاسخ: تضارب اندیشه‌ها و شنیدن سخنان و دیدگاه‌هاى گوناگون وسیله‌اى است كه به جویندگان حقیقت كمك مى‌كند تا در پرتو آن بهترین را انتخاب كنند و در نتیجه برنامه‌هاى رفتارى خود را نیز به برترین صورت تنظیم نمایند. اسلام نیز این وسیله ارزنده را مى‌پسندد و كسانى را كه پس از شنیدن سخنان و آراء مختلف، بهترین آنها را بر مى‌گزینند، «هدایت شدگان» و «خردمندان» لقب مى‌دهد:
«الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الاَْلْبابِ»(67)
همان‌گونه كه از ظاهر آیه پیداست این تجلیل قرآن ویژه كسانى است كه أحسن قول (= بهترین سخن) را بر مى‌گزینند. امّا این كه بهترین سخن كدام است و چگونه مى‌توان آن را از میان دیدگاه‌هاى متفاوت باز شناخت‌؛ مطلبى است بسیار مهم و اساسى كه به هیچ عنوان نمى‌توان از آن غفلت كرد. طبعاً تشخیص و تعیین بهترین دیدگاه براى كسانى امكان دارد كه از جهت داشتن اطّلاعات و قدرت تحلیل و نقد سخنان مختلف به حدّى رسیده باشند كه توان شناخت دیدگاه بد، دیدگاه خوب، دیدگاه برتر و دیدگاه برترین را داشته باشند. و اگر گزینش بهترین مربوط به سرنوشت سازترین مسائل زندگى انسان، یعنى مربوط به مبدأ و منتهاى انسان و راهى كه او را مى‌تواند به خوشبختى كامل و سعادت جاویدان برساند، بود مسلماً از اهمیّت بیشترى برخوردار خواهد بود، و ضمن آن كه نیازمند آمادگى‌هاى ذهنى و اطّلاعات كافى در زمینه مسائل مورد بحث است، انحراف در این مسائل و گزینش نگرش و راه اشتباه سعادت ابدى انسان را به مخاطره مى‌افكند.
( صفحه 91)
دین اسلام نیز كه به دنبال پاسخگویى به اساسى‌ترین پرسش‌هاى انسان درباره مسائل انسان و جهان و نشان دادن هدف اصلى و نهایى بشر از زندگى، و همین‌طور ترسیم راه رسیدن به آن هدف است همواره آدمى را از كجروى‌ها برحذر مى‌دارد و به او توصیه مى‌كند مادام كه اندوخته‌هاى علمى و بنیه فكرى و عقلانى خود را به حدّ كفایت نرسانده و قدرت تجزیه و تحلیل و پاسخگویى را براى خود فراهم نیاورده، به تشكیكات و شبهاتى كه راجع به دین و محتواى آن مطرح مى‌گردد گوش فراندهد:
«وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْكُمْ فِی الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللّهِ یُكْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّى یَخُوضُوا فِی حَدِیث غَیْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ...»(68)
و خداوند (این دستور را) در قرآن بر شما نازل كرده كه هرگاه بشنوید افرادى آیات خدا را انكار و استهزا مى‌كنند، با آنها ننشینید تا به سخن دیگرى بپردازند وگرنه شما هم مثل آنان خواهید بود.
اصولا یقین در اسلام جایگاهى بس رفیع دارد زیرا در پرتو نورافشانى آن است كه انسان دیندار با تمام قوا و با انگیزه‌اى بسیار بالا به عمل به دین و تأمین سعادت این جهانى و اخروى خود روى مى‌آورد وگرنه چنانچه انسان دچار شك و تردید شود ایمانش فرو خواهد كاست و توجه او به دین و عمل به آن كمرنگ خواهد شد. از این روست كه اسلام گوش فرادادن یا شنیدن هر سخنى را براى هر كسى مُجاز نمى‌داند.
اسلام نمى‌گوید در میدان كشتى وارد نشو، بلكه مى‌گوید با هم توان خود كشتى بگیر و اگر مى‌خواهى با سنگین وزن و قهرمان كشتى بگیرى، اول بر وزن و تمریناتت بیفزاى آنگاه روى تشك برو. اسلام نمى‌گوید به حرف‌ها و شبهات دیگران گوش فرانده، بلكه تا حدى به آنها بپرداز كه قدرت تجزیه و تحلیل و تشخیص دارى. در درجه اول به كسب معارف الهى و فراگیرى طریق پاسخگویى به شبهات اهتمام بورز و سپس با دیگران بحث كن و به سخنانشان گوش ده، تا نكند تو را خلع سلاح كنند و هرچه خواستند بر تو تحمیل كنند.
این به هیچ روى محدود كردن اندیشه نیست، زیرا محدود كردن اندیشه در صورتى است كه در هیچ حالى اجازه مطالعه و شنیدن سخنان مختلف داده نشود حتّى اگر
( صفحه 92)
خواننده یا شنونده از اطلاعات و قدرت كافى براى تحلیل و نقد برخوردار باشد. در حالى كه اسلام براى كسانى كه از توان لازم در شناخت اندیشه‌ها برخوردارند و ایمان آنها در اثر شنیدن برخى سخنان سست نمى‌شود هیچ منعى در شنیدن نمى‌بیند، بلكه در مواردى براى كسانى كه قدرت نقد دیدگاه‌ها و نشان دادن دیدگاه درست و نادرست را دارند واجب مى‌داند كه به تبیین و نقد افكار بپردازند و جلوى انحراف در جامعه دینى را بگیرند. به راستى آیا اگر به كشتى‌گیر تازه كارى گفته شود كه تا وقتى خوب ورزیده نشده‌اى با قهرمانان اوّل كشتى كشور و جهان كشتى نگیر وگرنه مغلوب خواهى شد، آزادى او را براى كشتى گرفتن محدود كرده‌اند یا راه صحیح استفاده از آزادى در كشتى گرفتن را به او گوشزد و یادآورى نموده‌اند؟

( صفحه 93)