تربیت
Tarbiat.Org

پاسخ استاد به جوانان پرسش گر
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

اندیشه جدایى دین و سیاست و انگیزه طرح آن

پرسش:
اندیشه جدایى دین از سیاست كى و توسّط چه كسانى مطرح شد؟ انگیزه صاحبان این تفكّر چه بود؟
پاسخ: همان گونه كه بارها گفته‌ایم، اسلام دینى است فراگیر كه علاوه بر جنبه‌هاى فردى درباره عرصه‌هاى اجتماعى و بویژه سیاست و حكومت داراى دستورالعمل و برنامه است. این حقیقت با نگاهى گذرا به متن قرآن و سنّت معتبر، یعنى منابع دین اسلام، به روشنى نمایان است و عملكرد پیامبران الهى و نیز پیغمبر اسلام و ائمه طاهرین ـ علیهم السلام ـ نیز گواه اهتمام و توجّه ایشان به امر سیاست و حكومت است. با این همه همواره طواغیت تلاش كرده‌اند كه معیارها و احكام دینى در حكومت دخالت داده نشود و صالحان بر جامعه حاكم نگردند.
از ریشه‌دارترین و دل‌پسندترین امیال و هوس‌هاى انسانى، حبّ ریاست و به خدمت گرفتن انسان‌هاى دیگر است: افراد جاه‌طلب در طول تاریخ كوشیده‌اند كه به هر قیمتى ـ گر چه به بهاى فدا كردن پیامبران و اولیاى خدا و حكومت‌هاى الهى ایشان ـ به مسند قدرت تكیه زنند. در عین حال هرگاه جامعه، جامعه‌اى دینى بوده و اكثریت افراد آن معتقد به دینى بوده‌اند، حكومت‌هاى جور(19) با استفاده از رنگ و لعاب دینى در پى كسب قدرت و حاكمیت بر مردم برآمده‌اند‌؛ و چنانچه وجود شخصیت‌هاى والایى چون پیامبران و ائمه طاهرین(علیهم السلام) را مانع اقبال عمومى نسبت به خود دیده‌اند، به انواع نیرنگ‌ها و حیله‌ها، سعى در كاستن نفوذ ایشان كرده، و با ابزارى چون تخریب شخصیت، محصور كردن، تبعید، هم‌پایه معرفى كردن شخصیت خود با آنها، و در
( صفحه 28)
صورت لزوم قتل آن بزرگواران پایه‌هاى قدرت خویش را مستحكم نموده‌اند. یا آن كه با جذب و همراه كردن برخى عالمان و روحانیونِ دین به دنیافروش سعى در تأیید حكومت خویش بوسیله آنان، و جلوگیرى از شورش متدیّنان كرده‌اند و به هر حال جامعه را از حكومت واقعى دین و دین‌مداران محروم ساخته‌اند‌؛ و گرچه دین را از سیاست جدا نموده‌اند اما سیاست شیطانى آنها دین را چونان اسیرى به خدمت گرفته و از آن بهره‌كشى كرده است.
از این رو، پیشینه جدایى دین از سیاست در صحنه عمل به نخستین حكومت‌هاى طاغوتى و شیطانى باز مى‌گردد و ریشه در دوردست‌هاى تاریخ زندگى بشر بر روى زمین دارد. اما از دیدگاه نظرى عواملى باعث شكل‌گیرى اندیشه جدایى دین از سیاست در مغرب زمین شد:
بازیچه قرار گرفتن دین در دست اربابان و قدرت‌طلبان كلیساى قرون وسطى، كه دینى تحریف شده و خودساخته را جایگزین تعالیم مسیح(علیه السلام) كرده بودند، و در حقیقت حكومتى دنیوى و فاقد ارزش‌هاى معنوى به نام مسیحیت و به نام حكومت خدا و دعوت به آسمان و ملكوت حاكم كرده و تحت لواى آن جنایات بسیارى نموده بودند، یكى از اصلى‌ترین عوامل زمینه‌ساز سكولاریزم در اروپا شد. از طرف دیگر كسانى كه به هر دلیل وجود دین در عرصه‌هاى اجتماعى را به سود خود نمى‌دیدند با دستاویز قرار دادن پاره‌اى عملكرد سران كلیسا به تلاشى گسترده جهت حذف دین از عرصه حكومت و اجتماع دست زدند.
نفوذ وسیع و خودسرانه كلیسا در شؤون گوناگون زندگى مردم، و روا داشتن ظلم و تبعیض، مقابله با نوآورى، نداشتن بنیه علمى و خالى بودن از درون مایه اصیل و محكم شرایطى فراهم آورد كه از آن به عصر تاریكى یاد مى‌شود. عاقبت فساد دستگاه كلیسا و عواملى چند دست به دست هم داد و نهضت بزرگى علیه كلیسا و پاپ رقم زد و به دنبال آن و به دلیل انگیزه‌هایى خاص، ریشه تمام مشكلات و مصائب و عقب‌ماندگى‌ها دین شناخته شد. و شعار كلیسا كه «خدا، آسمان و ملكوت» بود جاىِ خود را به شعار «انسان، زمین و زندگى» داد.
طبیعى است كه اگر انسان به زمین چسبید و رابطه‌اش با ملكوت گسست، او خود را
( صفحه 29)
به جاى خدا خواهد نشاند و زندگى خود را به همین دنیا، و هدفش را التذاذ هر چه بیشتر مادى تعریف خواهد كرد كه هیچ قیدى از جمله «دین» حق محدود كردن او را ندارد. اینعوامل بهمراه نهضت اصلاح دینى مارتین لوتر (= پروتستانتیسم) باعث شكل‌گیرى و گسترش سكولاریزم و اندیشه جدایى دین از سیاست در مغرب زمین شد و پس از رنسانس به اوج خود رسید.
اما دین اسلام با منشور جاوید آن‌؛ یعنى قرآن كریم، و گنجینه عظیمى از معارف بلند، دین كامل و زنده و پویایى است كه برنامه زندگى‌ساز بشر تا انجام تاریخ است و تعالیم و سیره عملى اولیاى دین و علماى راستین به گونه‌اى بوده است كه هرگز قابل مقایسه با مسیحیت و عملكرد بزرگان آن نیست. از این‌رو، پس از آن كه قدرت‌هاى شیطانى و سلطه‌جوى برخاسته از فرهنگ غرب پدیدار شدند و در صدد تسخیر جهان برآمدند، دین اسلام را مانع عمده در راه بهره‌كشى و قدرت‌طلبى خویش در جوامع اسلامى دیدند و دانستند كه قدرت و توسعه اسلام اساس آنها را تهدید مى‌كند. لذا تلاش وسیعى را براى تهى كردن اسلام از معناى اصلى خود و حذف آن از صحنه اجتماع و سیاست انجام دادند و در این راستا به هدایت و حمایت افراد ناآگاه و فریب‌خورده و جریان‌هاى وابسته پرداختند.
در اوان حكومت قاجاریه، همراه با تهاجم فرهنگ غرب به جوامع اسلامى، عده‌اى از دانش‌آموختگان فرنگ كه فریفته آن دیار شده و در برابر زرق و برق تمدّن غرب خود را باخته بودند پس از بازگشت درصدد برآمدند تجربه دین‌زدایى غرب را در جهان اسلام هم بیازمایند و با همراهى گروهى ناآگاه و برخى افراد بى‌بندوبار، كه شرایط جامعه اسلامى براى آنان قابل تحمّل نبود، و نیز غرض‌ورزان دین‌ستیز شروع به ترویج اندیشه جدایى دین از سیاست و حذف دین از عرصه باور مردم نمودند. اوج این حركت در نهضت مشروطیّت و به دار آویختن شیخ شهید، شیخ فضل الله نورى(رحمه الله)، خود را نشان داد.
على‌رغم تمام فعالیت‌هاى دشمنان و دورنگاه‌داشتن دین از صحنه‌هاى اجتماعى و جایگاه واقعى آن، نفوذ و تأثیر اسلام بر جوامع اسلامى هرگز رو به افول ننهاد و این امر غرب و غربزدگان را به سختى مى‌آزرد و آنها را وامى‌داشت تا با انگیزه‌هاى دنیاپرستانه خود هر بار به گونه‌اى به ستیزه با دین روى آورند تا آثار دین را از جامعه و عقل و دل مسلمانان برچینند.
( صفحه 30)
پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و برپایى نظامى مبتنى بر دین در كشور ما بسیارى معادلات و محاسبات دشمنان را بر هم زد و نه‌تنها تلاش دراز مدّت و طولانى آنان براى دین‌زدایى را ناكام گذاشت بلكه مى‌رود تا افقى نو فراروى سایر مسلمانان و حتّى بشریت براى بازگشت به دین بگستراند. به همین دلیل طبیعى خواهد بود كه مبارزه دشمنان با چنین نظام مبتنى بر دین روزافزون، و هر نوبت در شكلى جدید صورت پذیرد.
بنابر این، دشمنان براى رسیدن به منافع حیوانى و شیطانى خویش با همراهى دنباله‌هاى داخلى خود، كه گاه خود را اسلام‌شناس نیز معرّفى مى‌كنند، تا سخنانشان در مردم مسلمان ما مؤثر افتد، سعى در ترویج تفكّر فرسوده و ارتجاعى جدایى دین از سیاست دارند تا به این وسیله مطامع خویش را برآورده كنند و راه سلطه مجدّد بر ایران، و انزوا و حذف اسلام را از مسائل جدّى زندگى فراهم نمایند و سیاست جهانى‌سازى و یكسان‌سازى فرهنگى خود، و حاكمیّت نظام لیبرال دمكراسى بجاى نظام سعادت‌ساز اسلامى را به پیش برند.
امید آن كه هوشیارى و شور اسلامى و انقلابى مردم مسلمان ما هرگز اجازه تحقق اهداف پلید دشمن، و به هدر رفتن ثمره تلاش و زحمت اولیاى الهى و شهداى گرانقدر را ندهد. ان شاءالله.
( صفحه 31)