حال، در ادامه بحث، این سوال مطرح مىشود كه بر اساس بینش اسلامى آزادى چگونه است و قلمرو و حد و مرز آن چیست؟
مسلّماً اسلام آزادى مطلق را به رسمیّت نمىشناسد و هرگز هم معتقد نیست كه آزادى فوق قانون است و هیچ قانونى نمىتواند آن را محدود كند. در اسلام زندگى انسان به دنیا خلاصه نمىشود بلكه زندگى اصلى و جاویدان در جهان دیگرى به نام آخرت ادامه خواهد یافت، و نیز مصالح انسان به مصالح مادّى محدود نمىگردد و مصالح بسیار مهمتر معنوى و دینى كه در واقع مصالح مادّى نیز مقدمه آنهاست براى انسان مطرح است و صد البته مقدّم بر هر مصلحت مادّى است.
بنابراین در اسلام آنچه براى مصالح معنوى انسانها و براى شخصیت، روح الهى، مقام خلیفة اللهى و انسانیّت ایجاد مزاحمت مىكند و همچنین آنچه به مصالح مادى و سلامتى و امنیت انسانها ضرر مىرساند نیز ممنوع است و از حد و مرزهاى آزادى است زیرا علاوه بر حقوق مالى، جانى و حیثیتى، حقوق معنوى و رشد روحانى انسان
( صفحه 60)
نیز جزء حقوق انسان مسلمان است و به هیچ روى تعرض به آنها مجاز نمىباشد. بنابراین در جامعه اسلامى محدوده آزادى صرفاً مصالح مادى نیست بلكه علاوه بر آن و مهمتر از آن و مقدم بر آن مصالح معنوى انسانها محدوده آزادى ـ به هر شكل آن ـ را تعیین مىكند.
پس، آزادى در بین همه ملل و همه عقلا محدود است، اما از دیدگاه اسلامى حدّش مصالح مادّى و معنوى جامعه است. همه انسانها آزادند، تا آنجا كه به مصالح مادّى و معنوى جامعه لطمهاى نرسد.
( صفحه 61)