پرسش:
آیا مقتضاى مقام «خلیفة اللّهى» انسان این نیست كه زمین و حكومت را هر گونه كه خود بخواهد اداره كند؟
پاسخ: برخى به انگیزه نفى حكومت دینى و لزوم تبعیّت از قوانین و دستورات الهى در مسائل حكومتى، به طرح این سخن پرداختند كه، انسان به تعبیر قرآن «خلیفة الله» است و معناى آن جانشینى خدا در زمین است و چون خدا به دلخواه خودش زمین را اداره مىكند انسان هم باید بتواند به دلخواه خودش زمین و حكومت را اداره بكند.
در پاسخ این سخن باید گفت: در قرآن كریم، فى الجمله، «خلیفة الله» بودن انسان ذكر شده است.
«و اِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ اِنّى جاعِلٌ فِى الْاَرْضِ خَلیفَةً قالُوا اَتَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِكُ الدِّمآءَ و نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ اِنّى اَعْلَمُ ما لا تَعْمَلُونَ.»(40)
به خاطر بیاور هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روى زمین جانشینى [= نمایندهاى]قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند (پروردگارا،) آیا كسى را در آن قرار مىدهى كه فساد و خونریزى كند؟ ما تسبیح و حمد تو را بجا مىآوریم و تو را تقدیس مىكنیم پروردگار فرمود: من حقایقى را مىدانم كه شما نمىدانید.
ولى باید معناى خلافت الهى را به درستى شناخت و توجه داشت عنوان «خلیفة الله» كه در قرآن براى حضرت آدم ذكر شده براى همه فرزندان او ثابت نیست. چرا كه قرآن بعضى از فرزندان آدم را شیاطین مىنامد و بىتردید اینها «خلیفة الله» نیستند.
«وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نبىٍّ عَدُوّاً شَیاطینَ الاِنْسِ وَ الْجِنِّ»(41)
این چنین در برابر هر پیامبرى دشمنى از شیاطین انس و جنّ قرار دادیم.
( صفحه 70)
بلكه به دست آوردن مقام خلافت با توجه به آیات قرآن داراى شرایطى است، از جمله:
1ـ علم به اسماء «وَ عَلَّمَ آدَمَ الاَْسْماءَ كُلَّها»(42)
2ـ خلیفه الهى باید صلاحیّت اجراى عدالت در زمین را داشته باشد. پس انسان درندهخویى كه عالم را به خاك و خون مىكشد و از هیچ جنایتى فروگذار نیست و كسى كه بهرهاى از عدالت نبرده نمىتواند خلیفة اللّه باشد؛ و مگر خداوند ظالم است كه خلیفه او نیز ظالم باشد؟ كسى خلیفه خدا است كه در زندگى فردى و اجتماعى صفات خدا را به ظهور برساند، نه هر كسى كه روى دو پا راه مىرود بنابراین كسانى كه سعى در گمراه كردن مردم و براندازى حكومت اسلامى دارند. نه تنها اشرف مخلوقات نیستند، بلكه همان شیاطین انسى هستند كه خداوند آنها را از حیوانات پستتر مىداند و درباره آنها مىفرماید: «اِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِنْدَاللّهِ الصُّمُّ البُكْمُ الَّذینَ لا یَعقِلون»(43)
بعلاوه، در همین قرآنى كه به خلیفة اللّه بودن انسان ـ البتّه با شرایطى كه گفته شد ـ اشاره شده است، دهها حكم الزامى خداوند در مسائل حكومتى و سیاسى و اجتماعى وجود دارد كه باید به آنها عمل شود. حال، چگونه است كه طرّاحان شبهه پیش گفته، تنها یك آیه از قرآن را مىبینند و از باقى آیات صرفنظر مىكنند؟!
( صفحه 71)