پرسش:
با عنایت به پیشرفتهاى بشر و تغییر شرایط زمان و مكان، آیا مىتوان گفت: هر آنچه كه رنگ ارزشى دارد بوسیله پیامبر(صلى الله علیه وآله) و در همان صدر اسلام بیان شده است؟
پاسخ: همانگونه كه بارها اشاره كردهایم، دین اسلام دینى جامع است كه قلمرو آن در برگیرنده تمام عرصهها و شؤون زندگى بشر است و مسائل گوناگون زندگى اعم از فردى، اجتماعى، خانوادگى، سیاسى، اقتصادى، حكومتى و غیره را شامل مىشود. با این حال همچنان كه پیشتر(171) نیز گفته شد باید بین دو جنبه از رفتارهاى انسانى تفكیك قائل شد: جنبه ارزشى و جنبه ماهوى و كیفیّت انجام اعمال.
آنچه دین روى آن دست مىگذارد بیان جنبه ارزشى رفتار است، و این كار را نسبت به هر رفتارى از رفتارهاى بشر انجام مىدهد و حتّى اندیشه و فكر انسان را نیز از این امر مستثنى نمىكند. و باز چنان كه گذشت،(172) جنبه ارزشى اعمال از تأثیرى كه رفتارهاى انسان در تكامل یا انحطاط او دارند پیدا مىشود و از آنجا كه شناخت رابطهاى كه هر رفتارى با مصالح یا مفاسد معنوى، و بویژه سعادت نهایى و مصالح اخروى انسان دارد با ابزارهاى شناختى انسان ـ اعم از حسّ، عقل و تجربه ـ ممكن نیست، باید به سراغ وحى رفت و از آن استمداد كرد. و هر روز كه انسان در پرتو پیشرفتها و دستاوردهاى نوین علمى روشها و ابزارهایى جدیدتر كشف و اختراع مىكند و در واقع رفتارهایى تازهتر از خود بروز مىدهد، باز چون این رفتارها ـ بمانند همه رفتارهایى كه تا به حال انجام مىداده است ـ در تأمین سعادت و خوشبختى اخروى و ابدى او نقش دارند باید به دین رجوع كرده و جنبه ارزشى آنها را بشناسد تا در پرتو آن راه صحیح را بیابد و به وظیفهاى كه خداوند متعال بر دوش او نهاده عمل، و راه رستگارى خود را هموار نماید.
( صفحه 301)
اما پرسشى كه در اینجا باقى مىماند آن است كه: مگر نه این است كه دین همان چیزى است كه در كتاب و سنّت آمده، و باز مگر جز این است كه رفتارهاى انسانى در عصر نزول كتاب و بیان سنّت بسیار محدودتر از امروز بوده است؛ پس آیا مىتوان گفت همه آنچه رنگ ارزشى دارد در همان عصر ظهور اسلام بیان شده است، و تغییر شرایط زمان و مكان هیچ تأثیرى در تحوّل جنبه ارزشى رفتارها ندارد؟
در پاسخ باید گفت: جنبههاى ارزشى داراى عناوین و قوانینى كلّى هستند كه از سوى خداوند متعال ـ كه داراى حكمت بىنهایت و علم بى كران است و به تمام آنچه در سعادت ابدى یا شقاوت انسان نقش دارد آگاه است ـ به پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نازل و توسط ایشان بیان شده است. و البته این قوانین و عناوین كلّى هرگز قابل تغییر و تحوّل نیستند.(173) زیرا بین افعال و رفتار ما و نتایج اخروى آنها كه به سعادت یا شقاوت ما مىانجامد رابطه علّى و معلولى حقیقى برقرار است و همانگونه كه هر محصول و فرآوردهاى در اثر پارهاى علل و عوامل بدست مىآید و حصول آن گُسترهاى و بدون حساب نیست، حصول كمال نهایى و خوشبختى جاویدان نیز در اثر رفتارها و اعمال ویژهاى با شرایطى خاصّ است. و گرنه با انجام عمل از هر نوع و به هرگونه و قصدى كه خود خواستیم نمىتوان انتظار رسیدن به سعادت ابدى را داشت و اساساً خاستگاه بایدها و نبایدهاى دینى و جنبه ارزشى رفتارهاى انسان هم از همینجاست و اگر قرار باشد هر روز و هر زمان رفتارهاى خودمان را به میل و دلخواه خود و بدون در نظر گرفتن رضایت و پسند الهى انجام دهیم قطعاً از كمال واقعى و ابدى خود باز خواهیم ماند.
و اما متعدّد شدن رفتارها ـ در اثر گذر زمان و پیچیدهتر شدن تعاملات انسانى و اجتماعى و نیز امكان تصرّف بیشتر در طبیعت و محیط پیرامون در اثر پیشرفتهاى علمى كه همگى رفتارهایى نو، پیچیده و متنوّع به ارمغان مىآورند ـ تنافى با ثابت بودن عناوین و قوانین كلى اسلام و همینطور بیان شدن آن در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) ندارد. زیرا كلیّه رفتارهاى انسانى علیرغم تغییر در جنبه ماهوى و كمّى و كیفیّت انجام آنها به عنوان مصادیق و موضوعاتى از آن عناوین و قوانین كلّىاند و هر قدر هم كه این اعمال گستردهتر
( صفحه 302)
شوند از دایره شمول آن عناوین و قوانین خارج نخواهند بود. و به همین دلیل پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) فرمودند:
«مَا مِنْ شَىْء یُقَرِّبُكُمْ اِلَى الْجَنَّةِ وَ یُبَاعِدُكُمْ عَنِ النّارِ اِلاّ وَقَدْ اَمَرْتُكُمْ بِهِ وَ مَا مَنْ شَىء یُقَرِّبُكُمْ من النّار وَ یُباعِدُكُمْ عَنِ الْجَنَّةِ اِلاّ وَ قَدْ نَهَیْتُكُمْ عَنْهُ»(174)
هیچ چیزى نیست كه شما را به بهشت نزدیك كند و از جهنّم دور گرداند، مگر آن كه من شما را به آن فرمان دادهام؛ و هیچ چیزى نیست كه شما را به جهنّم نزدیك كند و از بهشت دور گرداند، مگر آن كه شما را از آن بازداشتم.
البته چگونه حكم جزئیّات و رفتارهایى كه امروزه با آنها مواجهیم و دیگران یا خود ما آن را انجام مىدهیم باید شناخت؛ امرى كاملا تخصّصى است كه نیازمند شناخت همه جانبه و عمیق از اسلام و قوانین و ارزشها و ملاكهاى آن است. این امر تخصصى كه وابسته به سالهاى متمادى تلاش بى وقفه علمى در شناخت دین است، باید توسط افرادى كه داراى صلاحیّت و شرایط علمى و اخلاقى هستند صورت پذیرد تا احكام جزئى و حلال و حرام مترتّب بر مصادیق و موضوعات را از آن عناوین كلّى استخراج كنند و آنها را تحت عناوین اولیّه یا عناوین ثانویّه و گاه به عنوان احكام حكومتى ارائه دهند و بىتردید تشخیص مصادیق و احكام جزئى كه اصطلاحاً «فتوا» نام گرفته است، منطبق بر همان كلیّاتى است كه در قرآن، سنّت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و سخنان ائمه معصومین(علیهم السلام) ذكر شده است.
در واقع اگر چه تك تك موارد، جزئیات و موضوعات در زمان پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) وجود نداشتهاند و بعدها پیدا شدهاند، اما مىتوان گفت: «قضایا، موضوعات و جزئیات بىشمار ـ كه میل به بىنهایت هم دارند ـ داراى دستهبندىهاى بى شمار نیستند.» هر مجموعه از این قضایا مىتواند یك عنوان كلّى داشته باشد و آن عنوان مىتواند داراى حكم ویژهاى باشد؛ پس «حكم كلى ثابت و محدود و مصادیق آن بىشمار و متغیّر است».
( صفحه 303)