پرسش:
تكثر قرائات و سیلان معرفت چه ارتباطى با نظریه هرمنوتیك دارد؟
پاسخ: خاستگاه دیگر شعار تعدد قرائتها، دانش هرمنوتیك(206) و تفسیر متون است. این مبحث امروزه یكى از شاخههاى معرفتى شناخته مىشود كه گروههاى علمى مختلفى در دنیا مشغول تحقیق در آن هستند. زادگاه آن مغربزمین است و ابتدا هرمنوتیك بخشى از تفاسیر مربوط به كلام مسیحیت را شامل مىشد و موضوع آن كشف، تفسیر و كاوش معانى كتاب مقدّس (عهد عتیق و عهد جدید)(207) بود. سپس معناى عامترى از آن به دست دادند و آن را عبارت دانستند از فن و مهارت (یا نظریه) تفسیر و فهم كردارها، گفتارها، آثار و نهادهاى انسانى. در این معناى اخیر، هرمنوتیك از حوزه خداشناسى (الهیات) به حوزه فلسفه كشانده شد و اشاره به حوزه یا رشتهاى دارد كه موضوع آن روشهاى خاصّ مطالعات علوم انسانى یا علوم نفسانى است.
از جمله تئورىها و نظریههایى كه در این علم مطرح كردهاند این است كه اصولا الفاظ براى رساندن مراد و مافىالضمیر گوینده و انتقال آن به دیگران نارسا و قاصر است و الفاظ به هیچ وجه نمىتواند شنونده و خواننده را به فضایى منتقل كند كه مؤلف و نویسنده در آن قرار داشته است و تحت تأثیر آن مطالبى را ارائه كرده است. پس وقتى كسى براى مفاهمه با دیگران الفاظ خاصى را به كار مىبرد، شنونده نمىتواند منظور اصلى گوینده را درك كند. مثلا هر كسى احساسات درونى زیادى دارد؛ مثل محبت، عشق، خشم، نفرت، شگفتى و تعجب. حال اگر او صحنه تعجب برانگیزى را دیده باشد و بخواهد احساس تعجب خود را به دیگرى بگوید، مخاطب سخن او فقط متوجه
( صفحه 339)
مىشود كه او تعجب كرده است، اما به هیچ وجهبا سخن و الفاظى كه گوینده بر زبان آورده است، به حقیقت احساس شگفتى و تعجبى كه در گوینده ایجاد شده پى نمىبرد. به واقع، الفاظ تنها از وجود احساسى خبر مىدهند و از انتقال ماهیّت و كیفیت آن احساس ناتواناند.
بنابراین الفاظ و كلمات از بیان مقصود، و آنچه در وجود گوینده یا نویسنده است قاصرند و نمىتوانند مراد گوینده را آنچنان كه در واقع هست بیان كنند. متون دینى نیز از این قاعده مستثنى نیستند؛ زیرا متون دینى هم از همین الفاظ و كلمات تشكیل شدهاند كه بالطبع در رساندن و انتقال مقصود گوینده خود نارسا و ناكافى هستند و تنها از وجود چیزى در درون گوینده خود خبر مىدهند اما آن چیز دقیقاً چیست الفاظ از بیانش عاجزند. از این رو هر كسى كه این الفاظ و كلمات را مىشنود و یا مىخواند مىتواند بگوید احتمالا مقصود گوینده فلان چیز بوده است و دیگرى ممكن است این متون را بخواند و بگوید مقصود گوینده بهمان چیز بوده است و خلاصه هر كس ممكن است درباره این كه گوینده واقعاً چه منظورى داشته احتمالى بدهد. در نتیجه مىتوان از متون دینى برداشتها و قرائتهاى متنوع و گوناگون داشت و هیچ كس حق ندارد بگوید آنچه من از خواندن این متون برداشت كردم صددرصد و دقیقاً همان چیزى است كه گوینده آن در نظر داشته و به اصطلاح اجازه ندارد برداشت خود را مطلق كند، بلكه باید بر همه برداشتها و تفسیرها احترام بگذارد اگر چه این برداشتها كاملا هم یكدیگر را نفى كنند و اساساً ارتباطى هم به آنچه منظور اصلى گوینده بوده نداشته باشند.