اولین امتیازى كه نظام ما بر سایر نظامها دارد، انسجام درونى آن است. در سایر نظامهاى دموكراتیك، شاخص اصلى پیشرفت و دموكراتیك بودن را تفكیك قوا، و عدم دخالت قوا در یكدیگر معرفى مىكنند اما عملا نظامى را سراغ نداریم كه در آن، قوا كاملا از یكدیگر مستقل باشند و در یكدیگر دخالت نكنند و قانون تا حدى به قوا اجازه دخالت در یكدیگر را نداده باشد. البته همه اینها علاوه بر دخالتهاى غیر قانونى و تخلفات و اعمال فشارهایى است كه برخى از قوا دارند.
در این نظامها عملا قدرت در اختیار یك قوه قرار مىگیرد و آن قوه با استفاده از قدرت و امكانات گستردهاى همچون نیروهاى نظامى و انتظامى، امكانات مالى و اقتصادى و بودجه یك مملكت كه جهت پشتیبانى همه قوا در اختیار دارد عملا همه اهرمهاى فشار را تصاحب مىكند و هر وقت كه بخواهد مىتواند از قدرت خود سوء استفاده كند.
این زمینهها، یك نوع ناهماهنگى درونى در نظامهاى دموكراتیك ایجاد مىكنند اما در نظام ما، در عین تفكیك قوا و استقلال آنها، آن ناهماهنگى وجود ندارد؛ چون در نظام ما یك عامل وحدتبخش و هماهنگ كنندهاى وجود دارد به نام ولایت فقیه كه با اشرافى كه بر قواى حكومتى دارد، بین آنها هماهنگى و انسجام ایجاد مىكند و به عنوان محور نظام از ایجاد بحران جلوگیرى مىكند، حتى ما مشاهده كردهایم كه چگونه مقام معظم رهبرى در مقاطعى از ایجاد تنش بین مسئولین قوا جلوگیرى كردهاند و گاهى كه زمینه بحران فراهم مىشد، رسماً رئیس قوه مجریه از ایشان مىخواست كه با اعمال
( صفحه 163)
قدرت جلوى بحران را بگیرد و ایشان به خوبى بحران را مهار مىكردند. ولى فقیه گرچه مستقیماً مسؤول هیچ یك از قوا نیست، اما مسؤولین قواى سه گانه یا مستقیماً توسط ایشان نصب مىگردند، و یا به تعبیر قانون اساسى ایشان رأى مردم را تنفیذ مىكنند و با نصب و تنفیذ ایشان مسؤولیت و مقام سران قوا اعتبار و مشروعیت مىیابد. پس یكى از امتیازات نظام ما انسجام درونى آن است كه توسط عامل هماهنگ كننده بین قوا یعنى ولىفقیه ایجاد مىشود ولى نظامهاى دموكراتیك دنیا از این عنصر بىبهرهاند.