از جمله مستندات و دلایلى كه براى اعتبار نظریه هرمنوتیك و تأویل و تفسیر متون ذكر مىكنند این است كه مسلمانان، در طول تاریخ، دست به تأویلات و تفسیراتى زدهاند و عرفا كتابهایى در باب تأویل و تفسیر نوشتهاند؛ معلوم مىشد كه قرآن نیز تأویلات گوناگونى دارد. همانطور كه عرفا تأویلات و تفسیراتى را ذكر كردهاند، ما نیز حق داریم تأویلات و تفسیرات جدید ذكر كنیم؛ گرچه برآیند و نتیجه تأویلات ما كاملا متفاوت و متضاد با تأویلات عرفا باشد. بعلاوه، در روایات نیز به وجود تأویلات و بطون قرآن اشاره شده كه بر خلاف معنایى هستند كه ظاهر آیات اقتضا مىكند، و وجود بطنها و تأویلهاى مختلف براى قرآن دلیل آن است كه تفسیرها و تأویلات گوناگونى مىتوان براى آیات ارائه كرد؛ ما نیز به این كار دست مىزنیم و چون نمىتوان تشخیص داد كه كدام تأویل صحیح و كدام تأویل نادرست است باید همه آنها را معتبر بدانیم!
در پاسخ مىگوییم: بله قرآن نیز بر وجود آیات متشابه در خود اشاره دارد امّا در همان آیه(211) كه سخن از وجود آیات متشابه در قرآن مىگوید، مىفرماید: آیات متشابه را باید بر اساس محكمات آیات تفسیر كرد، نه هر گونه كه خود خواستیم و پسندیدیم. در روایاتى نیز آمده است كه قرآن داراى بطون و لایههاى گوناگونى است، امّا در هیچ كجا نیامده است كه ظاهر آیات و كلمات و الفاظ حجیّت ندارند و حقایقى را براى ما آشكار نمىسازند. درست است كه بطون قرآن چه بسا متفاوت با ظاهر آن باشد، امّا هرگز متضاد و نافى ظاهر آیات نیست. وقتى خود ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ در روایات وارد شده از سوى ایشان بیان مىكنند كه اگر روایتى از سوى ما به شما رسید براى آن كه
( صفحه 344)
بدانید واقعاً ما آن را گفتهایم یا خیر آن را به ظاهر قرآن و محكمات آیات عرضه كنید، چنانچه با آنها سازگارى داشت از ماست وگرنه به طور قطع بدانید ما آن روایت را نگفتهایم و آن روایت هیچ ارزش و اعتبارى ندارد؛ آیا باز جاى تردیدى براى حجیّت ظواهر و الفاظ آیات قرآن باقى مىماند؟ و اگر سخن ائمه اطهار(علیهم السلام) نیز چنانچه با ظاهر آیات نمىساخت ارزش ندارد، آیا سخنان دیگرانى كه با ظواهر آیات قرآن بیگانه است ارزش و اعتبارى خواهد داشت؟!
فرق است بین این كه بگوییم علاوه بر ظاهر آیات و اعتبار آنها، مطالب عمیقترى در قرآن وجود دارد به نام بطون و تأویلات آیات، با این كه ادعا شود كه اصلا ظواهر آیات اعتبار ندارند و تنها تأویلات و برداشتهایى كه ما مىتوانیم از آیات داشته باشیم معتبرند، آن هم برداشت و تأویلاتى كه بر اساس ذهنیّات تأویل كننده به دست مىآیند و زاییده ذهن او هستند.
همین شبهات و انحرافاتى كه امروزه با روشهاى علمى مطرح مىشوند و نظاممند شدهاند، در زمان حضرت على(علیه السلام) كار را به جایى رساند كه مسلمانان رو در روى هم قرار گرفتند و در جنگ جمل و نهروان عدهاى بر اثر پذیرش شبهات و تأویلات انحرافى در مقابل مفسر راستین قرآن، على(علیه السلام)، ایستادند و در نتیجه عده زیادى كشته شدند؛ حضرت در این باره مىفرمایند:
«به خدا شكایت مىكنم از مردمى كه عمر خود را به نادانى سپرى مىسازند و با گمراهى از این دنیا رخت مىبندند. كالایى خوارتر و بىمقدارتر از كتاب خدا نزد آنان نیست اگر آن را چنان كه باید خوانده شود و تغییر در آن داده نشود، و متاعى پرسودتر و گرانبهاتر از آن نباشد، اگر آن را از معناى خویش برگردانند و در آن تغییراتى ایجاد كنند؛ و نزد ایشان چیزى زشتتر از معروف و نیكوتر از منكر نیست.(212)
و نیز در پایان خطبه 147 مىفرمایند:
«پس رستگارى و وفاى به عهده و میثاق با قرآن را از اهل آن (خاندان پیامبر) درخواست كنید، زیرا ایشان زنده دارنده علم و دانش و میراننده جهل و نادانى هستند. آنان كه حكمشان شما را از دانش آنها خبر دهد و خاموشى آنها از گفتارشان و نهان آنها از
( صفحه 345)
ظاهرشان پدیدار شود. نه با دین مخالفت دارند و نه در آن با یكدیگر اختلاف دارند. پس دین در بین آنها گواهى است راستگو و خاموشى است گویا.»
ملاحظه مىشود كه حضرت از مردم مىخواهند كه تنها دین را از مسیر اهل بیت بشناسند، چون تنها برداشت و تفسیر آنها از قرآن و دین، صحیح و حق است و سایر برداشتها باطل و بیگانه با دین و قرآن و رهزن پویندگان راه خدا و جویندگان حق و حقیقت است و فرجامى جز گمراهى و سیهروزى نخواهد داشت.
( صفحه 346)