حق این است كه جایگاه مسائل سیاسى و امور اجتماعى در میان مسائل دینى، بسیار بارز
( صفحه 46)
و برجسته است و نمىتوان معتقد شد كه تأثیرى در سعادت و شقاوت انسانها ندارند. و اگر بناست كه دین درباره ثواب و عقاب، حلال و حرام و ارزشهاى مثبت و منفى رفتارهاى ما نظر داشته باشد(28)، مسائل اجتماعى و سیاسى از بارزترین مسائلى هستند كه دین باید درباره آنها نظر بدهد.
به عبارت دیگر وقتى ما زندگى دنیا را پیوسته با زندگى آخرت دیدیم و معتقد شدیم كه هیچ رفتارى نیست كه در سعادت و شقاوت ما تأثیر نداشته باشد، پس باید بپذیریم كه دین مىتواند درباره همه مسائل زندگى ما نظر دهد و وجه ارزشى (حلال و حرام) آنها را بیان كند؛ همانگونه كه پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود:
«ما مِنْ شَىء یُقَرِّبُكُم اِلى الْجَنَّةِ وَ یُباعِدُكُمْ عَنِ النّارِ اِلاّ وَ قَدْ أَمَرْتُكُمْ بِهِ وَ ما مِنْ شَىء یُقَرِّبُكُمْ مِنَ النّارِ وَ یُباعِدُكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ اِلاّ وَ قَدْ نَهَیتُكُمْ عَنهُ»(29)
نیست چیزى كه شما را به بهشت نزدیك كند و از جهنم دور گرداند، مگر آن كه من شما را به آن فرمان دادم، و نیست چیزى كه شما را به جهنم نزدیك كند و از بهشت دور گرداند، مگر آن كه شما را از آن بازداشتم.
بنابر آنچه گذشت دین باید در امور اجتماعى و سیاسى دخالت كند و نظر خود را اعلام دارد مثلا دین نمىتواند درباره نوع حكومتها، در جهت نفى و اثبات، نظر ندهد و انواع گوناگون حكومتها را به یك چشم ببیند. آیا مىتوان گفت كه حكومت عدلگستر امیرالمؤمنین با حكومت فاسد و ظالمانه معاویه و یزید، از نظر دین برابرند؟ و آیا مىتوان ادعا كرد كه هر كس آزاد است كه شیوه و رفتار مورد پسند خویش را براى حكومت، برگزیند ودین دخالتى ندارد و نوع رفتار حكومتى انسانها هیچ دخالتى در سعادت یا شقاوت آنها ندارد: نه رفتار حكومتى حضرت على(علیه السلام) در آخرت انسان تأثیر دارد و نه رفتار معاویه؟
واقعیت این است كه امور اجتماعى و حكومتى از بارزترین عرصههایى هستند كه دین باید دخالت كند. دین باید ساختار حكومتى مناسب را تبیین كند. دین باید تبیین كند
( صفحه 47)
كه حاكم، در آغازین روزهاى حكومتش، باید به فكر محرومان و مستضعفان باشد یا به فكر تقویت پایههاى حكومت خودش.
از اینرو نوع رفتار اجتماعى و سیاسى كه انسان بر مىگزیند، بمانند رفتارهاى فردى او تأثیر قطعى در سعادت و خوشبختى و یا شقاوت و بدفرجامى اخروى او دارد. و گرنه وضع قوانین اجتماعى و سیاسى دین از سوى خداى متعال ـ كه بخش عمده و گسترده احكام و قوانین دین را در بر مىگیرد ـ و الزام مكلّفین بر انجام آنها لغو و بىفایده خواهد بود و صدور چنین كارى از جانب خداوند حكیم محال است.
( صفحه 48)