حق امر و نهى اصالتاً از آن خداست و هیچ شخص دیگرى این حق را اصالتاً ندارد، زیرا
( صفحه 131)
كسى كه امر و نهى مىكند باید حقى بر دیگران داشته باشد و مردم بر دیگران چه حقى دارند؟ همه در پیشگاه الهى یكسان هستند و خداست كه مالك همه انسانهاست و انسانها با همه وجود به او تعلق دارند و اوست كه بر همه انسانها حق امر و نهى دارد.
در توضیح این مطلب متذكر مىشویم كه بىتردید نه تنها شعار اصلى اسلام، بلكه شعار محورى همه ادیان آسمانى، «توحید» است، و معناى توحید تنها اعتقاد به یگانگى خالق و آفریننده این جهان نیست چرا كه مشركین مكه و شیطان هم به توحید در خالقیت اعتقاد داشتند. حتى چنانكه از مكالمه ابلیس با خداوند بر مىآید او، علاوه بر توحید در خالقیت و ربوبیت تكوینى، به معاد و قیامت هم اعتقاد دارد:
«وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الاَْرْضَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ ...»(95)
و هرگاه از آنان (= مشركین مكه) سؤال كنى: «چه كسى آسمانها و زمین را آفریده است؟» مسلماً مىگویند: «الله».
«قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ إِلى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی لاَُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الاَْرْضِ وَ لاَُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ»(96)
گفت: پروردگارا، مرا تا روز رستاخیز مهلت ده. (و زنده نگهدار.) فرمود: تو از مهلت یافتگانى، (اما نه تا روز رستاخیز، بلكه) تا روز و وقت معینى. گفت: پروردگارا، چون مرا گمراه ساختى، من (نعمتهاى مادى را) در زمین در نظر آنها زینت مىدهم و همگى را گمراه خواهم ساخت.
بنابراین نصاب توحید پذیرفته شده در اسلام ـ توحیدى كه منشأ سعادت اخروى و موجب نجات از عذاب ابدى مىشود ـ تنها اعتقاد به وحدت خالق و یگانگى رب تكوینى نیست بلكه اعتقاد به یكتایى رب تشریعى و وحدت معبود نیز لازم است یعنى انسان باید هم خالق را یگانه بداند و هم او را كردگار و صاحب اختیار جهان و قانونگذار اصیل بداند و به علاوه، معتقد به توحید در الوهیت و عبودیت (معتقد به یگانگى معبود) باشد و تنها خداوند را شایسته پرستش بداند.
بنابراین انسانها باید خدا را به ربوبیت بشناسند و توحید در ربوبیت تشریعى اقتضاء
( صفحه 132)
مىكند كه انسان احكام را فقط از خدا بگیرد، قانون را از او بگیرد و مجرى قانون هم آن را به اذن خدا در جامعه اجرا كند. و اگر كسى ربوبیت تشریعى الهى را رعایت نكند، مرتكب كفرى چون كفر ابلیس شده است.
كوتاه سخن آن كه هم بدان جهت كه خدا نسبت به همه مصالح ما آگاهى كامل دارد و هم بدان جهت كه خدا نفعى در قانونگذارى ندارد و هم از آن رو كه حق ربوبیت تشریعى بر انسان دارد، باید در مرحله اول قانون خدا رعایت شود، سپس مقررات كسانى كه از طرف خدا مأذون هستند؛ آن هم در محدودهاى كه به آنها اجازه مىدهد.
( صفحه 133)