در راستای نظر به ظهور حضرت مهدی(عج) و عبور از ظلمات غرب، شناخت غرب موضوع بسیار حساسی است زیرا شناخت ذات غرب در حالی که ما فعلاً در عالم غربی قرار داریم، مثل احساس هوا است که نه به راحتی احساس میشود و نه میتوان منکر آن بود، چون تمام اطراف ما را فرا گرفته، با توجه به این امر اولاً: سعی شده از طریق مباحثی مثل «فرهنگ مدرنیته و توهّم» و «گزینش تکنولوژی از دریچهی بینش توحیدی» و «علل تزلزل تمدن غرب»، فرهنگ غربی فهمیده شود -که البته بنده انتظار ندارم بهزودی این مباحث تأیید و تصدیق گردد- ثانیاً: با تبیین روح غربی و جهتگیری آن معلوم شود غرب چه چیزی را از ما گرفته و چه چیزی به ما داده است. این موضوعی نیست که به راحتی بتوان تبیین کرد. بهخصوص اگر سیره و سخنان امام(ره) را در منظر خود نداشته باشیم فکر نمیکنم بتوانیم بفهمیم غرب چه چیزی را از ما گرفته است. بسیجیانِ شهید خوب فهمیدند حضرت امام چه اهداف و افقی را بناست به تاریخ ما برگردانند که حاضر شدند خود را فدای آن اهداف بکنند، چون با تمام جانِ خود احساس کردند عالَم غیر غربی، در ذیل اسلام، چه عالَمی است. اگر مردم بفهمند غرب چه چیزی را از ما گرفته است مطمئن باشید به راحتی متوجه عظمت عالَم اسلامی میشوند و برای تحقق آن حاضرند همهی زندگی خود را فدا کنند. مباحثی مثل «تمدنزایی شیعه» و «کربلا؛ مبارزه با پوچیها» و «زن؛ آنگونه که باید باشد» و «عالَم انسان دینی» متکفل تذکر به عالَمی هستند که اسلام در صدد تحقق آن است. ممکن است دوستان در ابتدای امر گمان کنند کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» بحثی صرفاً اخلاقی و توصیههایی است برای زنان و مردانی که بنا است یک زندگی دینی داشته باشند، ولی هدف اصلی ما آن است که معلوم شود خانوادهی ما در فضای اسلامی، چه عالَمی دارد و به کدام بُعد از ابعاد انسانی در عالَم هستی نظر میکند. تماماً تلاش ما در این موضوع آن بوده که بتوانیم روشن کنیم خانواده یک عالَمی است که این عالَم گم شده است و با نشاندادن جایگاه زن در فضای دینی، به آن گمشده اشاره میکنیم. برگشت به آن عالَم مقدمات خود را میخواهد و چیزی نیست که سریعاً محقق شود. ما در بحث «عالَم انسان دینی» سعی کردیم از نظر تئوری عرض کنیم مبانی فلسفی و عرفانی عالَم دینی چیست ولی در مبحث «زن؛ آنگونه که باید باشد» و «کربلا مبارزه با پوچیها» سعی بر این بوده که بهطور عملی نشان داده شود چگونه باید از نیهیلیسم عبور کرد و با حقیقتی که ماوراء گذشته و آینده است، مأنوس شد.
در مباحث مربوط به انقلاب اسلامی، نهتنها متوجه حیات فعّالی خواهیم شد که انقلاب اسلامی بستر آن را فراهم کرده است، بلکه میتوانیم جایگاه تاریخی خود را نسبت به پشت کردن به غرب احساس کنیم و بدانیم اگر ما خود را از انقلاب اسلامی بیرون بکشیم گرفتار پوچترین نحوهی حیات خواهیم شد. انقلاب اسلامی یک تحفهی فوقالعاده ارزشمندی است که زندگی ما با قرارگرفتن در سایهی آن به بهترین نحو هدفدار میشود.
از طریق نظر به انقلاب اسلامی از یک طرف به تاریخ انبیای گذشته متصل میشویم و از طرف دیگر انقلاب حضرت مهدی(عج) را در منظر خود قرار میدهیم. گذشته از اینکه جایگاه تاریخی خود را به عنوان جایگاه عبور از غرب نیز در خود احساس مینمائیم.
سعی بنده در مباحث مربوط به انقلاب اسلامی و حضرت امام خمینی(ره) آن بوده که جدا از مباحث فلسفی در نقد غرب، بتوانم از طریق این مباحث احساس متعالی عبور از غرب را به مخاطب متذکر شوم تا متوجه شود در مسیر انقلاب اسلامی از یک طرف از غرب عبور میکند و از طرف دیگر به حضرت مهدی(عج) وصل میشود. به همین جهت بنده عقیدهام این است که عزیزان میتوانند از طریق موضوع انقلاب اسلامی، یک بحث غربشناسی لطیفی را به مخاطب متذکر شوند به طوری که مخاطب بهخوبی احساس کند غرب؛ ظلماتِ زندگی تعالیبخش است.
از آنجایی که تمام تلاش ما آن است که عالَم مخاطبان به سوی حق تغییر کند و معارف دینی در فضای ابژکتیویتهی حاکم بر اندیشهها طرح نشود، مجبور شدهایم در مباحث متعدد با مثالهای فراوان، عالَمِ مدّ نظر خود را در افق زندگی مخاطبان قرار دهیم. حال اگر مخاطبان نیز با چنین رویکردی مطالب را دنبال نمایند و خود را در عالَم مطرح شده احساس کنند امید است جلوه های حقیقت رخ بنمایاند.
ملاصدرا تقریباً همهی حرف خود را در اسفار اربعهاش زده است ولی با تدوین کتابهای متعدد سعی میکند آن ابوابی را که در اسفار باز کرده به صورتهای مختلف تبیین کند. آنچه در اسفار طرح شده یک انکشاف تاریخی و حکمت عرشی است که به قلب ملاصدرا رسیده و نه یک مجموعهی اطلاعات فلسفی. بنابراین او باید مخاطب را در حضور موضوعی ببرد که به قلب او اشراق شده است، لذا کتاب عرشیه را مینویسد. عرشیه یکی از لایههای بحث اسفار است. برای تبیین لایهی دیگر، مفاتیح الغیب را مینویسد و همین طور سایر کتابهایی که تدوین کرده است با همین قصد نوشته است و میخواهد احساسی را که کشف کرده است به مخاطب خود انتقال دهد و اگر از این نکته غفلت کنیم جایگاه حکمت متعالیه را نیافتهایم، هرچند همهی مطالب اسفار را حفظ باشیم.
میتوان کل مباحثی که در راستای سلوک ذیل شخصیت امام(ره) عنوان شده و کمک میکند که شروعی باشد تا هرچه بیشتر اندیشهی حضرت امام بروز کند را در پنج عنوان طرح کرد، که البته این ترتیب، ترتیب خواندن کتابها نیست بلکه نظر به اولویت مقاصدی است که ما باید دنبال کنیم. پنج عنوانِ مورد نظر عبارتند از:
1- رجوع به حضرت «الله» به عنوان حقیقتی که هم مبدأ همهی عالم است و هم مقصد همه، به همان معنایی که شما در آیهی «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» متذکر آن هستید، این مقصد را باید بتوانیم به صورت کاربردی در زندگی خود پیاده کنیم. حضرت امام(ره) مسیر کاربردی رجوع به حضرت «الله» را در مقابل ملت ما قرار دادند. ما قبل از انقلاب که بیامام بودیم، نمیدانستیم راهکارِ رجوع به حضرت الله چگونه است. عملاً حضرت امام شیخ و راهنمای آگاه به مسیر سعادت ملت ما شدند به طوری که حق و حقیقت را از عالم غیب گرفتند و به صورت کاربردی به این ملت دادند و تأکید ایشان بر روی اصالت وجود و حکمت متعالیه و عرفان محیالدین در همین راستا است.
2- دومین نکتهای که باید در راستای مقصد مورد نظر به آن توجه کنیم نظر به ائمهی معصومین(ع) است به طور خاص و نظر به حضرت مهدی(عج) است به طور اَخص، زیرا که آن ذوات مقدس وسیلهی رجوع به حقاند از طریق اسماء الهی و اسماء الهی در آنها متعین است و بر این مبنا به حضرت مهدی(عج) بهعنوان واسطهی فیض الهی و حقیقیترین واقعیات در عالم امکان نظر میشود. در همین رابطه حضرت باقر(ع)میفرمایند: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ لَا یَكُونَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ حِجَابٌ حَتَّی یَنْظُرَ إِلَی اللَّهِ وَ یَنْظُرَ اللَّهُ إِلَیْهِ فَلْیَتَوَالَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ یَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّهِمْ وَ یَأْتَمَّ بِالْإِمَامِ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ إِذَا كَانَ كَذَلِكَ نَظَرَ اللَّهُ إِلَیْهِ وَ نَظَرَ إِلَی اللَّه»(439) هركس مایل است بین او و خدا حجابی نباشد تا خدا را ببیند و خداوند نیز او را مشاهده كند باید آل محمّد را دوست بدارد و از دشمنانشان بیزار باشد و پیرو امامی از این خانواده گردد. اگر چنین بود خدا را میبیند و خدا نیز او را میبیند.
برای هرچه بیشتر کاربردیشدنِ رجوع به حق باید پس از نظر به وجود، به مظهر کمالی وجود یعنی اسماء الهی نظر کرد و اسماء الهی را در مظاهر کاملی که همان سیرهی اهل البیت(ع) باشد به تماشا نشست، و در همین رابطه از معرفت نفس شروع میکنیم.
3- با نظر به معرفت نفس، راه شناخت و ادراکِ «وجود» گشایش مییابد تا راهِ رجوع به حضرت حق معلوم شود و همانطور که عرض شد در راستای رجوع به حضرت حق است که با مقام حضرت مهدی(عج) به عنوان واسطهی فیض الهی، روبهرو میشویم.
در یک دستگاه مطمئن میتوان با معرفت نفس و ادراکِ «وجود» شروع کرد تا امکان ادراک مقام واسطههای فیض که مظهر اسماء الهی است فراهم شود و با نظر به آینهی وجودِ مظاهر الهی، به حضرت حق نظر شود.
برای رجوع به حضرت مهدی(عج) دو نکته باید مدّ نظر باشد؛ یکی نظر به انقلاب اسلامی به عنوان واسطهای که ما را به شرایط ظهور حضرت مهدی(عج) میرساند و دیگر عزم عبور از غرب که حجاب رجوع به مهدی(عج) است، زیرا در راستای رجوع به حق باید از جایگاه انقلاب اسلامی با رویکردِ رجوع به حضرت مهدی(عج) غافل نبود و از جایگاه فرهنگ مدرنیته به عنوان حجابِ رجوع به حق آگاهی کامل داشت.