تربیت
Tarbiat.Org

سلوک ذیل شخصیت امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه)
اصغر طاهرزاده

نقش مردم در مکتب اشراقی امام خمینی(ره)

شاید در ابتدای امر پذیرفتن این نکته مشکل باشد که نظر به مردم در ذیل نظام انقلاب اسلامی، یکی از ابعاد آن اشراقی است که بر حضرت امام(ره) جلوه کرده و تصور کنیم در معادلات کسب قدرت اگر طرف مردم را بگیریم می‌توانیم اهدافمان را جلو ببریم، در حالی که در مکتب امام مردم ابزار قدرتِ احزاب نیستند بلکه جایگاهی اساسی دارند و در آن رابطه می‌فرمایند: «میزان رأی مردم است» و در ذیل همین نگاه است که مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» در صحبت‌هایشان با مردم کرمانشاه بر مردم تأکید می‌کنند و می‌فرمایند:
مسئله‌ی اصلی ما، مسئله‌ی مردم است؛ حضور مردم، میل مردم، اراده‌ی مردم، عزم راسخ مردم... در طول تاریخ ما، هیچ حادثه‌ای مثل حادثه‌ی پیروزی انقلاب اسلامی و حوادث بعد از آن نبوده است كه مردم در آن، نقش مستقیم داشته باشند. در انقلاب اسلامی مردم آمدند؛ همه‌ی مردم، همه‌ی قشرهای مردم، از شهری و روستائی، از زن و مرد، از پیر و جوان، از تحصیل‌كرده و بی‌سواد، همه و همه در كنار هم حضور پیدا كردند. با این‌كه متكی به قدرت و زور هم نبودند، سلاح هم نداشتند، اگر هم داشتند، به كار نمی‌بردند، اما در عین حال توانستند یك رژیمِ تا دندان‌مسلحِ متكی به قدرت‌های استكباری را به‌كلی از پا در بیاورند و انقلاب را پیروز كنند. منتها نكته‌ی اساسی در انقلاب ما این بود كه نقش مردم با پیروزی انقلاب تمام نشد؛ و این از حكمت امام بزرگوار ما و ژرف‌نگری آن مرد حكیم و معنوی و الهی بود. او ملت ایران را به‌درستی شناخته بود، ملت ایران را باور كرده بود، به سلامت و صداقت و عزم راسخ و توانائی‌های ملت ایران ایمان داشت. همان روزها بعضی‌ها بودند كه می‌گفتند خیلی خوب، انقلاب پیروز شد، مردم برگردند بروند خانه‌هاشان. امام محكم ایستاد و كارها را به مردم سپرد. یعنی پنجاه روز بعد از پیروزی انقلاب، نظام سیاسی كشور به وسیله‌ی رفراندوم مردم تعیین شد. شما به انقلابهای گوناگون نگاه كنید تا معلوم شود كه اهمیت این حرف چقدر است. پنجاه روز بعد از پیروزی انقلاب، مردم فهمیدند چه نظامی را می‌خواهند. خودشان پای صندوق‌های رأی آمدند و با آن رأی عجیب و تاریخی مشخص كردند كه نظام جمهوری اسلامی را می‌خواهند. در این دویست سال اخیر - كه سال‌های انقلاب‌های بزرگ است- در هیچ انقلابی چنین اتفاقی نیفتاده است كه با این فاصله‌ی كم، نظام جدید به وسیله‌ی خود مردم، نه به وسیله‌ی یك عامل دیگر، تعیین شود. بعد بلافاصله امام بزرگوار دنبال قانون اساسی بود. من فراموش نمی‌كنم؛ در ماه‌های اردیبهشت یا خرداد سال 58 - یعنی سه ماه چهار ماه بعد از پیروزی انقلاب - امام شورای انقلاب را كه ماها بودیم، برای یك كار مهمی به قم خواستند. ما خدمت امام رفتیم. من از یاد نمی‌برم چهره‌ی خشمگین امام را كه نظیر آن را من در امام كم دیدم. حرفشان این بود كه چرا برای قانون اساسی فكری نمی‌كنید. این در حالی بود كه هنوز سه ماه از پیروزی انقلاب بیشتر نگذشته بود. همان جلسه تصمیم‌گیری شد كه انتخابات مجلس خبرگان برگزار شود... مردم در یك انتخاباتِ سراسری شركت كردند، نمایندگان خود را - كه خبرگان قانون اساسی بودند - معین كردند. خبرگان هم در ظرف چند ماه قانون اساسی را تدوین كردند. بعد امام باز دوباره فرمودند كه این قانون اساسی‌ای كه تدوین شده است، باید به رأی مردم برسد. با این‌كه نمایندگان مردم آن را تدوین كرده بودند، اما امام فرمود باز هم بایستی رأی مردم باشد. لذا آمدند رفراندوم قانون اساسی كردند، مردم هم با رأی بالائی قانون اساسی را تصویب كردند. بنابراین نقش مردم بعد از پیروزی انقلاب تمام نشد. در خصوصیات اداره‌ی كشور، این نقش ادامه پیدا كرد. هنوز یك سال از پیروزی انقلاب نگذشته بود كه رئیس جمهور بر طبق قانون اساسی انتخاب شد. بعد از چند ماه، مجلس شورای اسلامی انتخاب شد. از آن تاریخ تا امروز، در طول این سی و دو سال، مرتباً خبرگان رهبری، رئیس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، نمایندگان شوراها، به وسیله‌ی مردم انتخاب شدند. مردم خودشان هستند كه تصمیم می‌گیرند، شركت می‌كنند، انتخاب می‌كنند؛ كار دست مردم است. حضور مردم، یك چنین حضور برجسته‌ای است. در طول این سال‌های متمادی، دولت‌های گوناگون و ذائقه‌های سیاسی گوناگون بر سر كار آمدند - چه در مجلس با سلائق سیاسی مختلف، چه در قوه‌ی مجریه- بعضی‌ها حتّی با اصول نظام زاویه هم داشتند؛ لیكن ظرفیت عظیم نظام، بدون این‌كه ناشكیبائی نشان بدهد، توانسته است همه‌ی این مسائل را از سر بگذراند؛ توانسته است همه‌ی این مشكلات را در خود حل و هضم كند؛ به خاطر حضور مردم، به خاطر ایمان مردم، به خاطر پایبندی مردم به نظام اسلامی؛ یعنی خودشان را صاحب كشور دانستن. در گذشته همیشه می‌گفتند كشور صاحب دارد؛ منظورشان این بود كه فلان امیر و فلان حاكم و فلان سلطان صاحب كشور است! مردم نقشی نداشتند، كاره‌ای نبودند. امروز به بركت انقلاب اسلامی، مردم می‌دانند كشور صاحب دارد؛ صاحب كشور هم خود مردمند. ما وقتی تجربه‌ی سی و دو ساله‌ی انقلاب را بازخوانی می‌كنیم، ژرفِ ژرفائی حكمت امام و تدبیر امام را درمی‌یابیم؛ چرا؟ چون هر نظامی مثل نظام جمهوری اسلامی، با این آرمان‌های بلند، با این ضدیت و مخالفتی كه با استكبار و بی‌عدالتی بین‌المللی دارد، با ایستادگی‌ای كه در مقابل شیاطین قدرت در سرتاسر جهان دارد، دشمن‌های گردن‌كلفتی دارد. چالش ایجاد می‌كنند، مشكل به وجود می‌آورند. اگر این‌چنین نظامی بخواهد بماند، باید یك نیرو و ظرفیت عظیمی از او نگهبانی كند، تا بتواند ایستادگی كند، تا بتواند پیشرفت كند و متوقف نماند. در انقلاب اسلامی، با تدبیر امام - كه از متن اسلام گرفته شده بود - این نیروی نگهبان عبارت است از اراده‌ی مردم، عزم مردم، حضور مردم. جنگ به وسیله‌ی مردم اداره شد. هم ارتش و هم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و هم نیروهای گوناگون، متكی به مردم بودند؛ به ایمان مردم، به عشق مردم، به صفای مردم... در فتنه‌ی 88 ، دو روز بعد از حوادث عاشورا، آن قضیه‌ی عظیم نهم دی به راه افتاد. همان وقت بعضی از ناظران خارجی كه از نزدیك دیده بودند، در مطبوعات غربی نوشتند و ما دیدیم، كه گفته بودند آنچه در نهم دی در ایران پیش آمد، جز در تشییع جنازه‌ی امام، چنین اجتماعی، چنین شوری دیده نشده بود. این را مردم كردند. حضور مردم اینجوری است. مسئله‌ی هسته‌ای، یكی دیگر از چالش‌هاست. آن حصار مستحكمی كه توانست به مسئولان جرأت بدهد، قدرت بدهد و آن‌ها در مقابل زورگوئی و تحمیل دشمنان در قضیه‌ی هسته‌ای بایستند، اراده‌ی مردم بود، پشتیبانی مردم بود؛ پایگاه اقتدار مردمی بود كه توانست این موفقیت بزرگ را نصیب كشور كند... من از این بخش از عرایضم می‌خواهم دو نتیجه بگیرم: اولاً همه‌ی دنیا بداند، دشمنان غربی ما بدانند كه این نظام به خاطر حضور مردم، یك نظامِ دارای استحكام و اقتدار است... مردم در بخش‌های مختلف كشور و از طبقات مختلف در این انقلاب ذی‌سهمند، ذی‌نظرند، اراده و عزم آن‌ها تأثیر می‌گذارد. اگر یك مسئولی هم بخواهد كجروی كند، بخواهد حركت دیگری در قبال حركت انقلاب به راه بیندازد، مردم او را حذف می‌كنند. این آن چیزی است كه همه‌ی مردم دنیا و سیاست‌گذاران كشورهای گوناگون باید این را بدانند... نتیجه‌ی دومی كه می‌خواهم بگیرم، در واقع خطاب به همه‌ی مسئولین محترم كشور است. هر جائی كه مسئولین كشور توانائی‌های مردم را شناختند و به‌كار گرفتند، ما موفق شدیم. هر جائی كه ناكامی هست، به خاطر این است كه ما نتوانستیم حضور مردم را در آن عرصه تأمین كنیم.(95)
باز مقام معظم رهبری در تبیین همان روحانیت اشراقی حضرت امام و توجه به نقش مردم می‌فرمایند:
من اقرار می‌كنم، اعتراف می‌كنم؛ اول كسی كه این نقش را [زن را] فهمید، امام بزرگوار ما بود - مثل خیلی چیزهای دیگری كه اول او فهمید، در حالی‌كه هیچ‌كدام از ماها نمی‌فهمیدیم - همچنان كه امام نقش مردم را فهمید. امام تأثیر حضور مردم را درك كرد، آن وقتی كه هیچ‌كس درك نمی‌كرد... امام قدر مردم را دانست، مردم را شناخت، توانائی‌های آنها را درك كرد، كشف كرد، فراخوان داد.(96)
ملاحظه کنید چگونه روحی که خداوند به این انقلاب داده در ازای رجوع به مردم زنده است، به همین جهت مقام معظم رهبری به مسئولان تأکید می‌کنند؛ «اگر از مردم منقطع بشوید دیری نمی‌پاید که حرکت شما بی‌نتیجه می‌شود» و سخن ایشان به این معنا نیست که از مردم استفاده‌ی ابزاری بشود و مسئولان بخواهند اهداف خودشان را دنبال کنند. رجوع به مردم به این دلیل است که روح مردمِ مسلمانی که در ذیل انقلاب اسلامی قرار گرفته‌اند، زمینه‌ی فیضان امداد‌های الهی است. پس باید بگذاریم مردم انقلاب را جلو ببرند و مسئولان در کنار مردم خدمت‌گذار مردم باشند، به همان معنایی که امام عمل می‌کردند و رهبری عمل می‌کنند.
با نظر به مردم است که روح اشراقی امام به نهادهایی که توسط روح استکبار پایه‌گذاری شده اعتنایی نمی‌کند و این رویکرد در دنیایی که نهادهای استکباری به بهانه‌ی نظر به مردم به جای مردم تصمیم می‌گیرند، نوری است که در شخصیت اشراقی زعیم بزرگ این دوران تجلی کرده و در نتیجه‌ی اشراق چنین نوری، حضرت امام قدرت روحانی مردم را ماورای ساختاری که قدرت زمانه پدید آورده می‌یابد. به گفته‌ی یکی از اصحاب رسانه؛ حضرت امام ماورای حاکمیت رسانه و ماورای ولایت تکنولوژی، دقیقاً همان کاری را که حق می‌دانست انجام می‌داد و در قید و بندهای قواعد رسانه‌ای نبود. گوینده‌ی این سخن به عنوان متخصصِ حاکمیت رسانه در دنیا، خوب می‌فهمد امام تمام قواعد نظام استکبار را به هیچ می‌گیرد، زیرا رسانه‌ها با فرهنگ نامرئی خود جاده‌ای را مقابل مسئولانِ دنیا می‌گذارند تا به همان جائی بروند که حاکمان رسانه می‌خواهند. می‌گوید امام مطلقاً قواعد حاکم بر رسانه‌های دنیا را رعایت نمی‌کرد و در رویارویی با رسانه، عملاً حاکم بر رسانه می‌شدند، در واقع در رسانه تصرف می‌کردند. آنچه نباید فراموش کرد مبنای این نوع برخورد با قواعد رسانه‌های استکباری است، که این همان روح اشراقی است که بر قلب حضرت امام تجلی کرده و پوچ بودن آن قواعد را نمایانده است.