تربیت
Tarbiat.Org

سلوک ذیل شخصیت امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه)
اصغر طاهرزاده

خطر برگشت به تاریخ بی‌فکری

شخصیت حضرت امام به عنوان شخصیت اشراقی، یک شخصیت جامعی است. اگر کسی مکتب ایشان را به صورتی جامع نپذیرد، امام را نپذیرفته و عملاً در فضای امروز جهان گرفتار یک نوع غرب‌زدگی شده است و در حال حاضر این نوع افراد که جنبه‌ای از شخصیت امام را پذیرفته‌اند، کم نیستند. اگر امام را به طور جامع نپذیریم و مثلاً به فلسفه و عرفان و تفسیر، در آینه‌ی شخصیت امام رجوع نکنیم عملاً با ذهنیات خود به‌سر می‌بریم و نه با حقیقتی که در مظاهر مختلف به صورت فلسفه و عرفان و تفسیر و حماسه و استکبارستیزی، ظهور کرده است. اندیشه‌ی حضرت علامه‌ی طباطبائی از آن جهت به حضرت امام نزدیک است که ایشان به خوبی روشن می‌کنند جامعه برای خود اصالت و حیات دارد و حضرت امام با نظر به وحدت الهیه‌ای که باید در جامعه محقق شود به جامعه نظر دارند. با توجه به این نکته است که می‌توان در ارزیابی افراد و گروه‌ها روشن کرد که آیا آن افراد یا گروه‌‌ها در حیات اسلامی در ذیل شخصیت امام هستند یا نه. در این‌که با آن‌هایی که در ذیل شخصیت امام نیستند چطور باید برخورد کرد و باید رعایت حق شهروندی آن‌ها را رعایت نمود، بحثی نیست. بحث بر سر آن است که راه‌کار وحدت در جامعه‌ی اسلامی باید بر چه مبنایی باشد و در ذیل چه مبنایی آزاد‌اندیشی معنا می‌دهد و سیر به سوی وحدت حقیقی در جامعه محقق می‌شود.
آنچه جامعه‌ی اسلامی را تهدید می‌کند و از سیر به سوی تمدن اسلامی باز می‌دارد، از یک طرف عدم تأکید بر روی عوامل وحدت است و از طرف دیگر غفلت از چهره‌های گوناگونی است که عامل تفرقه‌اند، چه عوامل تفرقه، در لباس روشنفکر وارد جمع مسلمانان شوند و چه با ظاهری مقدس مآب و مخالف فلسفه و عرفان.
آن کسی که فقط بر فقه حضرت امام تأکید می‌کند هرگز نمی‌تواند در اتحادی وارد شود که نیروهای معتقد به انقلاب به آن فکر می‌کنند. آن افراد به عنوان شهروند محترمند ولی باید مواظب بود در بین نیروهای انقلاب نفوذ نکنند و جامعه را از اصیل‌ترین مبادی که همان شخصیت حضرت امام است بیرون ننمایند و دومرتبه هزارسال بی‌فکری به تاریخ ما برگشت ‌کند. از این‌گونه افراد باید پرسید: از آن جایی که انسان از تفکر فلسفی و عرفانی ناگزیر است، شما فلسفه و عرفانتان را از کجا می‌آورید؟ و جامعه‌ی اسلامی را با حاکمیت چه تفکری اداره می‌کنید؟ این‌ها بخواهند و یا نخواهند جامعه را از نظر تفکر فلسفی یا گرفتار سوسیالیست می‌کنند، همراه با کفری پنهان و یا گرفتار لیبرالیسم می‌نمایند، همراه با اندیشه‌ی سکولاریستی، لیبرالیستی که شما در ملی مذهبی‌های نهضت آزادی ملاحظه کردید. بازرگان با یک خدای ذهنی، کتاب می‌نوشت و عبادت می‌کرد و حضرت امام را هم به عنوان مرجع تقلید قبول داشت ولی معتقد بود جامعه باید با الگوی لیبرال دموکراسی غربی اداره شود. ما می‌گوئیم از آن‌جایی که اصالت با حضرت اَحد است و حضرت اَحد در هر مظهری که ظهور کند آن مظهر اصالت می‌یابد، جامعه هم باید به نور اَحدی منور شود تا ما در جامعه نیز با حضرت حق یعنی اساس هر اصالتی، زندگی کنیم. و بحمدالله فلسفه‌ی صدرایی در منظر حضرت امام، ما را متوجه این حقیقت بزرگ می‌کند و هرکس بخواهد به مکتب حضرت امام رجوع داشته باشد رجوع به حکمت صدرایی را جزء وظایف خود قرار می‌دهد.