قرآن میفرماید: «وَ الَّذِیَ أَیَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ، وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً مَّا أَلَّفتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَكِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَكِیمٌ»(146) ای پیامبر! خداوند است که تو را به کمک خود و از طریق کمک مؤمنین، یاری کرد و بین قلبهای آنها الفت و وحدت ایجاد نمود، اگر تو همهی آنچه در زمین هست را خرج میکردی تا بین آنها وحدت ایجاد شود، ایجاد نمیشد ولکن خداوند بین آنها وحدت و الفت ایجاد کرد، خداوند عزیز و حکیم است.
ملاحظه کنید چگونه از طریق نور الهی، وحدت در جامعه محقق میشود و در آیهی فوق خداوند تأکید میکند که برای وحدت باید به دنبال عوامل معنوی و الهی بود و بر این اساس خدمت عزیزان عرض میشود باید برای ایجاد وحدت در جامعه به شخصیت اشراقی حضرت امام(ره) که تجلی نور معنوی خداوند در این زمان است، نظر کنیم و آن نور اجمالی را به تفصیل درآوریم.
تفصیل آن نوری که بر قلب حضرت امام(ره) تجلی کرده است شاخصههای خود را دارد و کسی میتواند در ذیل آن قرار گیرد که بخواهد به وسعتِ اشراق حضرت امام عمل کند و به همان صورتِ اشراقی و ملکوتی زندگی نماید و جامعه را در وحدت حقیقی قرار دهد. بنابراین کسی که وجهی از مکتب امام را بپذیرد و یا با برخورد آکادمیک و با نگاه حصولی به آن مکتب رجوع کند، از اشراق آن مکتب بهرهای نمیگیرد. بنا نیست حالا که میخواهیم مکتب حضرت امام را تفصیل دهیم آن را به زبان آکادمیک در آوریم و تبدیل به درس کنیم. درست است که هر علمی مقدمات حصولی میخواهد ولی در موضوعات اشراقی باید رویکردها به جنبهی اشراقی موضوع باشد، چیزی که در جبهههای دفاع مقدس ملاحظه کردید. روح اشراقی حضرت امام در جبههها کاملاً حاضر بود اما نه به معنای یک استاد علمی، بلکه به معنای روحی که جوانان را در تاریخ جلو میبرد و تاریخ جدیدی را برای ما شروع کرد. باید بتوانیم آرامآرام جای مکتب امام را در زندگی خود پیدا کنیم.
وقتی نور بیرنگ از منشور عبور کند هفت رنگ ظهور میکند، در این هفت رنگ تفصیل نور بیرنگ را ملاحظه میکنید، مثل ظهور امام در جبههها با نمودهای مختلفی که در بسیجیان ظاهر میشد. از آنجایی که تفصیل یک حقیقتِ نوری همان اجمال است در موطن خاص، پس باید وقتی عدهای از مؤمنین خود را در ذیل شخصیت امام قرار دادند، هرکدام بتواند امام را در دیگری بنگرد، آنهم در ظهوری خاص و این است راز وحدت حقیقی که باید به دنبال آن بود. چرا که اولاً: تفصیل یک حقیقت اشراقی مشهودتر و ملموستر است. ثانیاً: آن تفصیل از اجمالِ خود منقطع نیست. پس همینطور که ما امام حسینِ منهای قرآن نداریم و در جمال حضرت سید الشهداء(ع)، تفصیل قرآن را به صورتی ملموس مییابیم و اختلافی در سیرهی امامان نمییابیم، در سیرهی افرادی که به صورت قلبی در ذیل شخصیت حضرت امام قرار بگیرند، اختلافی نمییابیم، همانطور که رهبری در سیرهی نیروهای وفادار به انقلاب اختلاف نمییابند.
همهی ما معتقدیم قلب امام معصوم با قرآن متحد است. همانطور که قرآن در وصف مطهرون که اهل البیت(ع) باشند میفرماید: «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»(147) با مقام مکنون قرآن تماس ندارند مگر مطهرون و به همین جهتِ تفصیلی که ائمه(ع) از قرآن دارند، عین اجمال در مرتبهی تفصیلاند، یعنی شما در سیره و سخن امیرالمؤمنین(ع) قرآن را تفصیلاً میبینید و معتقدید حضرت به این معنا قرآن ناطقاند، این یک عقیدهی غلوّآمیز نیست، یک عقیدهی کاملاً علمی است که مطابق است با واقعیات و قواعد عالم هستی. از آنجایی که حقایقِ وجودی، همواره در حالت تجلی هستند هرگز نمیشود مقام غیبی قرآن در عالم غیب باشد و به صورت متعین در جمال انسان کامل ظهور ننماید.
علم کلام به ما کمک میکند تا مصداق انسانی را که در مقام نمایاندن حقیقت غیبی قرآن است، بشناسیم. وقتی فهمیدیم حقیقت مکنونِ قرآن حتماً در حال تجلی است و این تجلی باید در جمال یک انسان ظاهر شود که ظرفیت پذیرش همهی اسماء الهی را دارد، باید بگردیم مصداق این انسان را بیابیم. علم کلام به کمک روایاتِ پیامبر خدا(ص) آن مصداق را که ائمه(ع)هستند نشان میدهد. عقیدهی شما در ابتدای امر این است که قرآن به عنوان یک حقیقتِ جامع که خداوند همهی اسمائش را در آن متجلی کرده است، مصداق میخواهد تا از اجمال به تفصیل در آید. از طرفی آن کسی که در مقام تفصیل است هرگز از مقام اجمالی آن منقطع نیست، تا بتواند رابطهی اشراقی بین مقام اجمال و تفصیل برقرار کند، و قلب او بیگانه از مقام اجمالی آن حقیقت نمیباشد. در همین رابطه تأکید میکنیم تا کسی در افقی که حضرت امام در آن افق قرار داشتند قرار نداشته باشد نمیتواند در ذیل شخصیت حضرت امام، این انقلاب را ادامه بدهد. اگر رهبر انقلاب از اشراق امام منقطع باشند و یا کسی رهبری این انقلاب را بخواهد به عهده بگیرد که خود را در عرض امام بداند و بگوید من دوست امام هستم، هرگز نمیتواند این انقلاب را ادامه بدهد. همینطور، مسئولانی میتوانند مدیریتهای نظام را به دست گیرند که بتوانند خود را در ذیل مکتب امام قرار دهند.