در دنیایی که همه از پوچانگاری و نیهیلیسم رنج میبرند و از آن طرف حقیقت در شخصیت حضرت امام به صورت اجمالی ظهور کرده، اگر آن حقیقت از مقام جامعیت به تفصیل در آید و توسط عقل انسانها تصدیق شود و انسانها شکل عملی آن حقیقت را در زندگی خود لمس کنند، حتماً آن حقیقت - به جهت آنکه قلبها را جهت میدهد- تمدنساز و حرکتآفرین میشود و ارزش واقعی آن در ساختن تاریخ ملت معلوم میگردد، چون با فضای آزاداندیشی که ایجاد میکند موجب همفکری و همدلی و اتحاد حقیقی میگردد و این گوهر اصلی تمدن اسلامی است.
در راستای نظر به تمدن اسلامی، این وظیفهی ما است که از اندیشهی حضرت امام چشم برنداریم و به آدابی که امکان ارتباط تفصیلی با آن شخصیت را برقرار میکند مجهز شویم. باید از جریانهایی که به بهانههای مختلف تلاش میکنند تا افراد متدین به انقلاب را با انواع تهمتها از انقلاب بیرون کنند و فضای آزاداندیشی در ذیل شخصیت امام را تنگ کنند، و ما را از اهداف عالیهی انقلاب اسلامی محروم گردانند، فاصله گرفت. حضرت امام میفرمایند:
مسئولین نظام ایرانِ انقلابی باید بدانند كه عدهای از خدا بیخبر برای از بینبردن انقلاب، هركس را كه بخواهد برای فقرا و مستمندان كار كند و راه اسلام و انقلاب را بپیماید فوراً او را «كمونیست» و «التقاطی» میخوانند. از این اتهامات نباید ترسید. باید خدا را در نظر داشت، و تمام همّ و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و كمك به فقرا به كار گرفت و از هیچ تهمتی نترسید. امریكا و استكبار در تمامی زمینهها افرادی را برای شكست انقلاب اسلامی در آستین دارند، در حوزهها و دانشگاهها مقدسنماها را كه خطر آنان را بارها و بارها گوشزد كردهام. اینان با تزویرشان از درون محتوای انقلاب و اسلام را نابود میكنند. اینها با قیافهای حق به جانب و طرفدار دین و ولایت همه را بیدین معرفی میكنند. باید از شرّ اینها به خدا پناه بریم.(153)
اراده و تلاش برای همفکری، اساسیترین کاری است که از طریق رجوع به شخصیت حضرت امام میتوانیم به جامعه برگردانیم تا از سوء تفاهمهای موجود که از تنگناهای مهم تاریخی ما است عبور کنیم، با نظر به چنین هدفی کار ما شروع میشود و متوجه برکاتی میشویم که در رجوع به اندیشهی حضرت امام پیش میآید.
وقتی باورمان آمد که تفاهمِ لازم را نداریم و بیشتر به دنبال آن هستیم که ثابت کنیم هرکس به غیر از ما فکر میکند، منحرف است، معنی تفکر در متونی که حضرت امام به یادگار گذاشتهاند روشن میشود. اگر ما روی آثار امام تمرکز کنیم نه تنها عالَم را عالم دیگری مییابیم بلکه همدیگر را هم طوری دیگر مینگریم. در ابتدای امر فکر میکنیم چون خیلی خوب هستیم بقیه را قبول نداریم. در حالی که اگر در ذیل شخصیت امام قرار گرفتیم بدون آنکه در دام لیبرالیته و اباحهگری بیفتیم، افراد را بر اساس مبانی فکری که دارند ارزیابی میکنیم و جایگاه افراد را با اندیشه و شخصیت جامعِ حضرت امام مشخص میکنیم و نه با اندیشهو شخصیت خودمان.
ابتدا باید بدانیم هر چقدر ما ضربه خوردیم به جهت آن است که شخصیتهایی را نادیده گرفتیم که میتوانستند مبنای تفکر و تفاهم و وحدت جامعه باشند، در دعای ندبهی عزیز - دعایی که انسان حیرت میکند چگونه به بشریت هدیه شده است تا جامعهی خود را دریابد- بعد از اینکه با اعتقادِ کامل، اظهار میدارید که خداوند وعدهی خود را - مبنی بر پیروزی متقین- حتماً عملی میکند، اظهار میدارید: «فَلْیبْکِ الْبَاکُون» باید آنهایی که میتوانند اشک بریزند - به جهت آنچه پیش آمده - اشک بریزند. در ادامه اظهار میدارید: «اَینَ الْحَسَنُ اَینَ الْحُسَین» امام حسن و امام حسین(ع) کجایند؟ چرا سنت آن بزرگان در تاریخِ امروز ما حاضر نیست؟ یعنی متوجه هستید نگذاشتند اسلام از طریق امامان معصوم به تفصیل در آید و آن طور که شایسته است از تئوری به عمل بپیوندد.