تربیت
Tarbiat.Org

سلوک ذیل شخصیت امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه)
اصغر طاهرزاده

عقلی برای حضور در تاریخ

عرض بنده این است كه وقتی با اهل البیت(ع) روبه‌رو می‌شوید متوجه می‌گردید از طریق همه‌ی ابعادِ شما با شما صحبت می‌كنند ولی وقتی با سخنان انتزاعی روبه‌رو می‌شوید، بدون آن‌که آن سخنان را غلط بدانید نمی‌توانید تمام خودتان را به آن‌ها بدهید و با تمام وجود آن‌ها را تصدیق کنید، همین‌طور که نمی‌توانید تمام خودتان را به فرهنگ مدرنیته بدهید - فرهنگی كه با شما از طریق عقل تكنیكی صحبت می‌كند- حتی نمی‌توانید همه‌ی خود را به گالیله بدهید. نمی‌دانم کلیسا با گالیله چه باید می‌كرد ولی شعوری كه می‌فهمد گالیله دارد معنویت دین را زیر پا می‌گذارد قابل ملامت نیست. عقل ریاضی در دین هست ولی دین مغلوب عقل ریاضی نیست در حالی که گالیله کاری کرد که همه‌چیز مغلوب عقل ریاضی شد.
سؤال این است که برای فهم تاریخ‌مان به چه عقلی نیاز داریم تا بتوانیم همه‌ی زوایای تاریخ خود را بنگریم؟ مسلّماً عقلی كه اهل البیت(ع) براساس آن ما را مخاطب قرار می‌دهند، عقلی است که همه‌ی ابعاد ما را در نظر می‌گیرد. آن عقل می‌فهمد از کدام وجه با ما صحبت کند تا ما به انتهایی مطلوب برسیم. بر همین اساس است که آن‌ها در حدّ تفکرِ انتزاعی با ما سخن نمی‌گویند تا سایر استعدادهای ما به حاشیه برود. آن فهمی که ما برای فهم انقلاب اسلامی نیاز داریم از آن نوع عقل است، همان عقلی که از دل جدا نیست. برای فهم قرآن و برای فهم فرهنگ اهل البیت(ع) اگر آن عقل را پیدا نكنیم در تاریخ حقیقی خودمان حاضر نمی‌شویم و در بیرون تاریخ به‌سر می‌بریم.
با نظر به شخصیت و سلوک حضرت امام(ره) می‌توان به آن نوع از مبادی دست یافت که در بستر آن مبادی عقلی قدسی طلوع کند، عقلی که به «وجود» نظر دارد. سخن ملاهادی سبزواری در مورد فکر به ما کمک کرد تا بفهمیم، فکر به کمک مبادی، به مطلوبِ خود دست می‌یابد و اگر مبادی درست نباشد رجوع ما به حقیقت میسر نمی‌شود و به چیزی می‌رسیم که عقل و قلب از آن گریزان‌اند، مثل آنچه شما در گروه طالبان در افغانستان ملاحظه کردید. آن‌ها با مبادی مخصوص به خود به چیز زشتی رسیده‌اند و به اسم اسلام، موجب تنفر مردم از اسلام می‌شوند. حضرت امیرالمومنین(ع) این نوع اسلام را به پوستینی توصیف کرده‌اند که وارونه بپوشند، در آن صورت سخت ترسناک می‌شود. می‌فرمایند: «لَبِسَ الْإِسْلَامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوبا»(34) با تغییر مسیر ولایت پوستین اسلام را وارونه به تن کردند. کودکان از پوستین وارونه می‌ترسند ولی اگر پوستین درست در تن شود نه‌تنها ترسناک نیست بلکه ظاهری جذاب دارد. اسلامِ طالبانی مبادی‌اش طوری است كه تربیت‌شدگان آن بیش از آن‌که خُلق محمدی(ص) داشته باشند، خشونت اُموی دارند.
عرض شد در اندیشه‌ی انتزاعی به مبادی همه‌جانبه‌ای نمی‌رسیم که نتیجه‌ی آن روبه‌رو شدن انسان با حقیقت باشد. وقتی در منطق ارسطویی می‌گوئید: حسن مسلمان است، هر مسلمانی نماز می‌خواند، پس حسن نماز می‌خواند. ذهنِ خود را متوجه واقعیتی کردید که یا از ابتدا در همان صغرای قضیه معلوم بود و یا وقتی در آن قضیه به نتیجه دست یافتید به مفهومی که منسوب به موضوع است آگاهی یافتید و این در عین آن که مفید است همه‌ی مطلب نیست.(35) قرآن بدون آن‌که از این قاعده خارج شود، ابعاد دیگری از حقیقت را به روش‌های دیگر به میان می‌آورد، طوری سخن می‌گوید که به‌راحتی نمی‌شود آن سخن را در یک قالب ریاضی قرار داد و اگر هم بخواهیم این کار را بکنیم به نتیجه‌ای که می‌خواهیم نمی‌رسیم.