مقابل حقیقت، ماهیت است و ماهیت حدِّ وجود است و به عبارت دیگر تعریفی ذهنی از موجود، میباشد و از آن جهت رجوع به خارج ندارد. میزی که شما به آن اشاره دارید عنوانی است که شما در یک ساختار ذهنی برای چند تکه چوب گذاشتهاید، میز بودن این چند تکه چوب، ربطی به واقعیتِ خارج ندارد، انعکاس ذهن شما است. بنده یا جنابعالی فکر میکنیم این چند تکه چوب را اگر به این شکل در آوریم و به هم متصل کنیم میشود میزی که در ذهن داریم و بعد هم که ساختیم با چیزی جز انعکاس آن چه در ذهن داشتیم روبهرو نیستیم. در خارج به معنای یک حقیقتِ وجودی، میز نداریم. هر ماهیتی تعریفی ذهنی است از وجودی که در خارج هست و به خودی خود حدّ وجود است، آن چه در خارج هست، «وجود» است، یا در مرتبهای مادی و یا در مرتبهای مجرد.
نه ماهیت به خودی خود حقیقت دارد و نه آتشِ موجود در ذهن به خودی خود میتواند گرمایی به ما بدهد. آنچه در خارج است، عالم ماده است، میز، صورت یك نسبتی است از عالم ماده با ما که مثل همهی نسبتها در ذهن ما جای دارد. از این جهت میتوانید از فلسفهی صدرایی استفاده كنید و جایگاه ماهیت و وجود را تفکیک نمایید و حکمت متعالیه از این جهت به خوبی میتواند زبان آدم را بازكند تا فكرها در این امر جلو برود.
وقتی بحث در رابطه با وجود درست مطرح شد موضوعِ حضرت مهدی(عج) به عنوان «سبب متصل بین ارض و سماء» به میان میآید. وقتی موضوع حضرت مهدی(عج) به میان آمد رابطهی انقلاب اسلامی و نهضت حضرت مهدی(عج) خود را نشان میدهد. از این جهت عرض میکنیم راه تفصیلی شخصیت اشراقی حضرت امام، نظر به «وجود» است تا از این طریق افق انقلاب اسلامی که نهضت حضرت مهدی(عج) است به خوبی ظهور کند.
حقیقتاً «انتظار»، كه فرهنگ رجوع به حقیقت «وجودِ» حضرت صاحب الأمر(عج) است، در هر مرحلهای بهترین اندیشه و عمل را به همراه میآورد، زیرا انسان را با واقعیترین واقعیات عالم آشنا میکند.
در این بحث دو نکته مدّ نظر است. یکی این که متوجه هستیم فرهنگ انتظار، فرهنگی است که نظر به یک حقیقت دارد و باید به جنبهی وجودی آن حضرت که منشأ همهی موجودات است، نگاه کرد و تلاش نمود موانع تجلی نورِ وجودی آن حضرت برطرف بشود و آن نور در عالم تجلی کند. دیگر این که سعی کنیم از این زاویه انتظار را معنا نماییم. به راستی اگر انتظار، رجوع به حقیقتی در جمال انسان کامل نیست، پس چیست؟ در نگاه حضرت روح الله(ره)، انتظار، فرهنگ رجوع به حقیقتِ «وجود» حضرت صاحب الأمر(عج) است و تنها در دل چنین فرهنگی صحیحترین اندیشه و صحیحترین عمل ظهور میکند و در این راستا رسول خدا(ص) فرمودند: «أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِی انْتِظَارُ الْفَرَجِ»(280) افضل اعمال امت من انتظار فرج است. زیرا وقتی شما از ماهیت و کثرت عبور کنید و به «وجود» رجوع نمائید، اندیشهتان به جای سرگردانشدن در اعتبارات، به حقایق دست مییابد و آرام میگیرید. به همین جهت عرض میشود تنها در فرهنگ انتظار است که در امور اجتماعی نیز بهترین عمل انجام میگیرد. حضرت امام(ره) میفرمایند: «از خداوند تعالی مسألت میكنم كه ظهور ولی عصر(عج) را نزدیك فرماید و چشمهای ما را به جمال مقدسش روشن. ما همه انتظار فرج داریم، و باید در این انتظار خدمت بكنیم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است، و ما باید كوشش كنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا بكند، و مقدمات ظهور إنشاءالله تهیه بشود».(281)
وقتی معلوم شد باید به «وجود» رجوع کنیم، آنهم به وجود متعینی که به عنوان واسطهی فیض، بین خالق و مخلوق است، و آن جز انسان کامل نیست، روشن میشود چرا باید به معرفت نفس نظری ویژه داشت و آن را از یک علم عادی بالاتر دانست. در آن فضا است که میفهمیم انسان کامل به اعتبار حقیقتِ وجود در موطن عالم امکان، چه نقشی در سرنوشت آیندهی جهان دارد و چرا میگوییم شخص امام تجلی آن حقیقت است. هیچ اندیشهای زیر این آسمان غیر از اندیشهی انتظار، اندیشه نیست و انسانها به هر جا رجوع کنند منهای رجوع به حضرت مهدی(عج) رجوعی است به مقصدهای وَهمی و اعتباری. آیا میتوان خدشهای به این استدلال و راهکار وارد کرد؟
به این دلیل صحیحترین عمل در ازای صحیحترین اندیشه از طریق حضرت امام(ره) سرزد که رجوع اصلی ایشان به حضرت مهدی(عج) بود و فرهنگ انتظار با آن خصوصیات که عرض شد، بهخوبی در متن انقلاب اسلامی محقق شد، زیرا مبنای صدرایی حضرت امام بستر لازم برای رجوع به «وجود» را هموار کرده بود تا بتوانند به حقیقیترین «وجود» در عالم امکان نظر کنند.