تربیت
Tarbiat.Org

سلوک ذیل شخصیت امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه)
اصغر طاهرزاده

شاخصه‌های اصول‌گرایی حقیقی

مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» با توجه به این امر تعریف حکیمانه‌ای از اصول‌گرایی دارند که در آن تعریف مشخص می‌شود همه‌ی ابعاد را در نظر گرفته‌اند. متأسفانه ما متوجه نیستیم که اصول‌گرایی یك فكر و فرهنگ است و پشتوانه‌ی آن تنها شخصیت امام می‌تواند باشد و این اصول‌گرایی با اصول‌گراییِ خطی و حزبی و سیاسی که بعضی از گروه‌ها مدعی آن هستند فرق دارد.
مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» در تبیین اصول‌گرایی حقیقی می‌فرمایند:
ایمان و هویت اسلامی و انقلابیِ روشن بینانه، دوری از خرافه و سست‌اندیشی و تمنای دائمیِ عدالت از یك‌سو و ایمان به آینده، برخورداری از روحیه‌ی مجاهدت علمی، اعتقاد به آزاداندیشی وكرامت انسانی، به‌كارگیری اصل تصحیح روش‌ها در مدیریت و تلاش برای شكوفایی اقتصادی - اجتماعیِ كشور، ایمان به مردم، ایمان به خود، ایمان به استقلال و وحدت ملی از سوی دیگر، از مهم‌ترین شاخص‌ها در اصول‌گرایی است.(40)
إن‌شاءالله روشن خواهد شد که این اصول‌گرایی فقط و فقط با مكتب حضرت روح‌الله(ره) محقق می‌شود. باید قلب ما متوجه شود بستر تحقق چنین صفاتی که تحت عنوان اصول‌گرایی حقیقی مطرح است در هر شرایطی پدید نمی‌آید مگر در مکتب حضرت امام. وقتی توانستیم در عالَمی قرار گیریم که شخصیت امام با سیره‌ی علمی و عملی‌شان متذکر آن عالَم بودند و وقتی این نسل حس کرد آن اصول‌گرایی غذای جان اوست و سخت به آن نیاز دارد، متوجه می‌شود تحقق این موضوع آن قدر هم ساده نیست که در هر شرایطی و با هر فکری ایجاد شود، در نتیجه به دنبال راه‌کاری می‌گردد که می‌تواند صورت عملی اصول‌گرایی حقیقی را پدید آورد و می‌بیند آن راه‌کار، عالَم حضرت روح الله است.
رسیدن به عالَمی که مطلوبِ انسان، اصول‌گرایی حقیقی باشد چیزی است بالاتر از آن که شما با استدلال کسی را قانع کنید تا حرف شما را بپذیرد، باید عالَم او عالَمی شود تا روح اصول‌گرایی را غذای جان خود بداند. اثر استدلال به تنهایی مثل اثر دلیلی است که یک پزشك درباره‌ی مضرّات سیگار دارد و در عین حال خودش سیگار می‌کشد. رابطه‌ی شما با دین مثل رابطه‌ی علمیِ آن پزشك با مضرات سیگار نیست، یک مسلمان، «دین» را غذای جان خود می‌داند و در فضای دین زندگی می‌کند. این حالت بالاتر است از این‌که حقانیت دین با دلیل و استدلال روشن ‌شود. آری اگر کسی منکر حقانیت دین شد باید حقانیت دین را با استدلال به او ثابت کرد. مرحوم شهید مطهری سلسله بحث‌های جهان‌بینی اسلامی را در جواب ماركسیست‌ها نوشتند و اساتید معارف اسلامی هم در ابتدای انقلاب به دانشجویان مسلمانِ دانشگاه‌ها همان مباحث را درس می‌دادند. پس از مدتی فراموش کردیم ما برای منكرینِ دین یك شکل بحث داریم و برای معتقدین به دین یک شکل دیگر باید بحث کنیم. متكلمین عزیز ما علم كلام را تدوین کردند تا مخالفین و منكرین دین را با دلایل عقلی مجاب کنند. اگر کسی سؤال كند چرا پیامبر(ص) مثل متكلمین صحبت نكردند، جواب این است که پیامبر می‌خواستند به مردم دین بدهند، بعداً که منکرین و منافقین پیدا شدند و شبهه كردند و متكلمین جواب آن شبهات را دادند، علم کلام شکل گرفت. روش علم کلام روش شکوفاکردن دینداری نیست، برای رفع شبهه و مجاب‌کردن مخالفین است. خواجه نصیرالدین طوسی با تجرید الاعتقاد می‌خواهد شبهات را رفع كند در حالی‌که مسیر دینداری و رسیدن به اصول‌گرایی حقیقی روش کلامی و صرفاً عقلی نیست، باید قلب به میان آید و روحیه‌ی حماسی و مجاهده شکل بگیرد و این امر ادب وآداب خاصی را می‌طلبد. اگر آن اصول‌گرایی كه مقام معظم رهبری تعریف كردند مورد پذیرش ماست نكته بعدی این است كه بدانیم این اصول‌گرایی، معارف و اخلاق و عرفان خاصی را می‌طلبد، بعداً روشن خواهد شد که آن ادب و آدابِ خاص در مکتب حضرت امام(ره) پایه‌گذاری شده و با آن مکتب إن‌شاءالله عالَم مخصوصی رخ می‌نماید که به کمک آن می‌توان در محضر حقیقت قرار گرفت.
آن اصول‌گرایی که مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» شاخصه‌های آن را برشمردند بیش از آن‌كه اراده‌ی معطوف به قدرت و منصب در آن مطرح باشد، اراده‌ای معطوف به فرهنگ و خدمت در آن مطرح است.
وقتی سلمان رشدی در کتاب آیات شیطانی‌ به رسول خدا(ص) توهین کرد و امام او را مهدورالدم دانستند و حکم قتلش را صادر کردند، عده‌ای به امام گفتند این کار در جهانِ مدرن با هیچ عرفی از مدیریت جهانی هماهنگی ندارد، شاید هم راست می‌گفتند ولی حضرت امام خوب می‌دانند که اقتضای رجوع به فرهنگ اسلام این است که مدیریت جهانِ استکباری چنین عكس‌العملی را از خود نشان دهد، اما این‌که وظیفه‌ی امام آن است که چنین حکمی را بدهند برایشان یک فرهنگ است تحت عنوان انجام وظیفه‌ی شرعی، این دنیای مدرن است که باید خود را با آن وظیفه‌ی شرعی و حکم الهی هماهنگ کند. معنی اراده‌ی معطوف به فرهنگ و وظیفه‌ی شرعی به همین معنا است و اصول‌گرایی واقعی بر آن تکیه دارد.
فرهنگ امام(ره) فرهنگ اراده‌ی معطوف به قدرت و منصب نیست. این فرهنگِ مدرنیته است که به قول نیچه اراده‌اش معطوف به قدرت و استکبارمنشی است. نیچه معتقد است در دنیای مدرن با حذف خدا از مناسبات بشر، اراده‌ی معطوف به قدرت ظهور می‌کند و در آن حال انسان در ذیل چنین اراده‌ای معنای خود را جستجو می‌نماید و گرفتار استکبارمنشی می‌شود. اگر ما نتوانیم این زمانه را - یعنی زمانه‌ای که اراده‌ها معطوف به قدرت است - درست بشناسیم نمی‌توانیم جایگزین مناسبی در آن پیدا کنیم. هدف اراده‌ی معطوف به فرهنگ آن است كه تاریخ ملت را جلو ببرد و به اهداف متعالی‌اش نزدیك كند و مسیر رسیدن به آن اهداف را در امور فرهنگی ریل‌گذاری کند و از حركت در سطحِ زد و بندهای سیاسی به شدت حذر نماید و این با اراده‌ی معطوف به قدرت و منصب تفاوت اساسی دارد. در اراده‌ی معطوف به فرهنگ، حرف اصلی را قدرتِ نرم می‌زند و شما در حرکات و برنامه‌های حضرت امام آن را به خوبی لمس می‌کنید ولی در اراده‌ی معطوف به قدرت و منصب، حرف اصلی را پول و تکنولوژی و عوامل فریب مردم می‌زنند و البته همیشه با ناکامی روبه‌رو بوده‌اند.
در راستای اراده‌ی معطوف به فرهنگ، حركت به سوی اهداف متعالیِ تشیع و سلوكِ همه‌جانبه به سوی آن اهداف متعالی پیش از آن‌كه نیاز به صاحب منصب داشته باشد، نیاز به انسان‌هایی دارد كه احیاگر روحیه‌ای باشند كه حضرت امام خمینی(ره) در كالبد ملت دمیدند و ملت را احیاء نمودند. در این راستا باید پای در میان گذاشت و تاریخ را با همان شیوه جلو برد تا طعم عبور از لایه‌های باقی‌مانده از عهد غربی و عهد شاهنشاهی، کام ملت را شیرین كند و روحیه‌ی خدمت‌گزاری به ملت را كه قسمتی از سلوك الی الله است، به میان آورد.
در روایت داریم رسول خدا(ص) فرمودند: «أَیَعْجِزُ أَحَدُكُمْ أَنْ یَكُونَ كَأَبِی ضَمْضَمٍ كَانَ إِذَا خَرَجَ مِنْ بَیْتِهِ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّی تَصَدَّقْتُ بِعِرْضِی‏ عَلَی‏ النَّاس‏»(41) آیا كسی از شماها نمی‏تواند مانند ابی ضَمْضَم باشد؟ ابوضمضم مردی از امت‏های گذشته بود، هر روز که صبح می‏كرد، می‏گفت: پروردگارا من آبرو و عنوان خود را برای خدمت به مردم و بندگان تو وقف كرده‏ام.
در ذیل نظام اسلامی و برای پایداری نظام، ثواب و برکات عزم خدمت به مردم بیشتر از اعمال مستحبی است که مردم می‌شناسند حتی اگر آن عمل، طواف به گرد خانه‌ی خدا باشد. یکی از یاران حضرت صادق(ع) همراه با حضرت در حال طواف مستحبی بود شخصی آمد از او درخواست كمك كرد، گفت بگذار طواف را تمام كنم و بیایم، حضرت به او اشکال کردند که چرا طواف را قطع نكردی؟ در ذیل اسلام و در فضای نظام انقلاب اسلامی برداشتن یك سنگ از وسط جاده، عمل صالح است، برای این‌كه در آن صورت مردم راحت تر می‌توانند به حق رجوع داشته باشند.