اگر بحثهای گذشته را بازخوانی کنید و معلوم شود چرا مقام معظم رهبری خود را یک مجتهدِ در عرض امام نمیدانند و میگویند: امام روحی در کالبد مردهی زمانه بود و حقیقتی بود در این دوران. روشن میشود چرا عرض میکنم شکوفایی عقل در این زمان با تفصیل حقیقت اشراقی اندیشهی حضرت امام محقق میشود، زیرا همانطور که به گفتهی «فریتیوف شوان»: عقل با تدبّر در قرآن شکوفا میشود، با تدبّر در سیرهی اشراقی حضرت امام میتوان عقل خود را در شناخت مسائل امروز و در انجام بهترین عمل، شکوفا کرد. عقلِ خودبنیادِ غربزده به جای تلاش برای فهم حقایق قرآنی، تلاش میکند خودش مستقلاً در میدان باشد. ظهور آن نوع عقل را در امثال «ژان ژاک روسو» و «جان لاک» و «هیوم» و «کانت» مییابید و حاصل آن عقل بحرانهایی است که جهان غرب گرفتار آن است، این عقل کجا و عقل شکوفا شده با تدبّر در قرآن کجا، که همیشه حرف برای گفتن و پیشنهاد برای رفتن دارد. اگر عقل بشر امروز در ذیل شخصیت علمی و عملی حضرت امام قرار بگیرد، راحت میتواند زندگی خود را معنا کند و جای خود را پیدا نماید.
تنها مسئولانی در نظام اسلامی موفق به خدمت خواهند بود و انقلاب را به شکوفایی میرسانند که سعی دارند در امور اجرایی و فرهنگی، حقیقت امام را به تفصیل در آورند. در حال حاضر غیر از این راه، راهی نیست. همینطور که در علوم انسانی باید به آثار حضرت امام رجوع کنیم تا از ظلمات این دوران رهایی یابیم. کسی که جایگاه حضرت امام را بشناسد میفهمد او عقل زمانه است، عاقلانهترین کار آن است که خود را در ذیل عقل زمانه قرار دهیم، همچنان که علی(ع) به عقل محمدی(ص) رجوع کردند و فرمودند: «صَارَ مُحَمَّدٌ صَاحِبَ الْجَمْعِ وَ صِرْتُ أَنَا صَاحِبَ النَّشْرِ»(185) خداوند محمد را در مقام جمع و مرا در مقام نشر و تفصیل قرار داد. ممکن است از حضرت بپرسید پس خودتان چی؟ جواب حضرت علی(ع) آن است که در مقابل حضرت محمد(ص)، من هیچ چیزی نیستم. حضرت امیرالمؤمنین(ع) تماماً خودشان را در مقابل وجود مقدس نبی الله(ص) هیچ کردهاند تا به نور محمد(ص) چیزی شدهاند، در حالی که اگر گفته بودند: «انا زمیل محمد» و خود را همردیف حضرت محمد(ص) پنداشته بودند برای همیشه هیچ میشدند. حرف امثال شهید چمران نسبت به امام این بود که:
اصل تویی من چه کسم، آینهای در کف تو
هر چه نمایی بشوم آینهی ممتحنم
تو به صفت سَرْوِ چمن، من به صفت سایهی تو
چونکهشدمسایهیگل،پهلویگلخیمه زنم
زانکه دلم هر نفسی، دنگ خیال تو بود
گر طربی در طربم، گر حَزَنی در حَزَنم
تلخ کنی تلخ شوم، لطف کنی لطف شوم
با تو خوش است ای صنم لب شکر خوش ذقنم
دولتهایی که در نظام اسلامی متوجه حقیقت انقلاب اسلامی به عنوان حقیقت اجمالی نباشند و عملاً در صدد تفصیل آن برنیایند، دچار ناهمزبانی با امام و رهبری و مردم میشوند و در امور اجرایی گرفتار رجوعِ به غرب میگردند. این دولتها ناخواسته مبانی آن غربی که فرانسیس بیکن شکل داده، مبنای کار خود قرار میدهند، غافل از اینکه امروز روح مکتب حضرت امام باید راهنمای امور باشد تا موجب تفاهمِ جامعه و وحدت امور گردد در حالیکه با رجوع به غرب انواع سوءتفاهمها و دوگانگیها در جامعه ظهور میکنند. از جنگ بین حق و باطل گریزی نیست ولی چرا دولت اسلامی در طرف باطل قرار گیرد. آیا کسی شک دارد که فرهنگ غربی در ذیل شوق شیطانی جلو میرود و نظام اسلامی - در راستای دین محمدی(ص)- در جبههی تقابل با شیطان قرار دارد؟
قبل از انقلاب اسلامی روح غربی به راحتی تمام ملل را در ذیل روح شیطانی خود قرار داده بود. بعضی از مسئولان نمیدانند اگر خواستند کشور ما را به بهانهی نزدیکی به تکنولوژی، در ذیل غرب قرار دهند تقابل خود را با انقلاب اسلامی دامن زدهاند و حتماً چنین مسئولانی منزوی میشوند و در همین رابطه عرض میکنم این افراد اگر در ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام قرار نگیرند بیتاریخ خواهند شد.
بعضی از افرادِ دلسوز سؤال میکردند چهکار کنیم که گروههای مذهبی متحد شوند؟ عرض بنده به آنها این بود که باید تلاش کنیم خود را در ذیل شخصیت امام بپرورانیم و روح آزاداندیشی را به همدیگر متذکر شویم، در آن حال بدون آنکه همه یک طور فکر کنیم، همه در کنار همدیگر به تفاهم و وحدت میرسیم. مگر دو مجتهد که از نظر فقهی در ذیل اسلام فکر میکنند چه کار میکنند؟ در عین آنکه هر کدام نظر فقهی خود را دارند و بر همان اساس دینداری میکنند، بدون آنکه از هم تقلید کنند، احترام همدیگر را دارند، در حالیکه اگر بخواهیم آن دو مجتهد یکطور فکر کنند عملاً یکی باید از اجتهاد و تفکر دست بردارد.
وقتی فهمیدیم چرا در دولتهای سازندگی و اصلاحات گرفتار رجوعِ به غرب شدیم، تا آنجا که مقام معظم رهبری زبان به گلایه گشودند، میفهمیم قرار گرفتن در ذیل شخصیت حضرت امام(ره) چقدر اهمیت دارد. ما در مرحلهای از انقلاب خود، از مسیری که خداوند برای ملتهای مسلمان تقدیر کرده بود، بیرون افتادیم و از نتایج بزرگی که برایمان قابل دسترسی بود محروم شدیم، ولی اگر معنی حضور تاریخی براساس اشراق حضرت امام را بفهمیم با نظر به شخصیت ایشان، میتوانیم گذشته و آیندهی خود را درست تحلیل نمائیم،. خیلی نباید دنبال این بود که جمعیتی را جذب کنیم، باید به دنبال این باشیم که حقیقت اشراقی حضرت روح الله را تفصیل دهیم، در آن صورت این حقیقت هرچه زودتر عالمگیر خواهد شد.
در بحث بعدی إنشاءالله روشن خواهد شد که شخصیت حضرت امام نهتنها در امور اجتماعی، سیاسی میتواند مبنای جامعهی ما جهت تفاهم و وحدت باشد، بلکه عرض خواهم کرد که آثار علمی ایشان نیز مبنای خوبی جهت علوم انسانی و تغذیهی علمی جامعه خواهد بود. وقتی متوجه باشیم زمانه نیاز به معارف حضوری و وجودی دارد و اندیشهی حضرت امام از همین نوع است، جایگاه آثار علمی ایشان روشن میشود. صاحب اصلی اندیشهی اشراقی اهل البیت(ع) هستند و از آنجایی که فرهنگ آنها در جلوبردن عقل عملی و عقل نظری جامعه نقش اساسی داشته، امروز هم جهت جلوبردن عقل نظری و عقل عملی جامعه باید به حضرت امام رجوع کرد. اگر امروز تلاش کردیم تا تفسیر قرآن و عرفان و روایتهای اخلاقی اجتماعی و سیاست را در ذیل شخصیت حضرت امام معنا ببخشیم، به فتوح تاریخی همه جانبهای نزدیک خواهیم شد. مقام معظم رهبری در رابطه با ایجاد تحول در حوزههای علمیه فرمودند: اگر این آیندهنگری امروز در حوزهی قم انجام نگیرد و به وضع موجود راضی باشیم ... فردا یا حوزهای نداریم یا حوزهای رو به انحطاط خواهیم داشت.(186) و در همین رابطه در سفر خود به قم بر روی فلسفهی اسلامی تأکید کردند، چون ایشان معتقدند: مکتب فلسفی صدرالمتألهین همچون شخصیت و زندگی او، مجموعهای در هم تنیده و به وحدت رسیدهی چند عنصر گرانبهاست، در فلسفهی او از فاخرترین عناصر معرفت یعنی عقل منطقی و شهود عرفانی و وَحی قرآنی در کنار هم بهره گرفته شده(187) و از آن طرف میفرمایند: دوران ما با دمیدن خورشیدی چون امام خمینی، که یگانهی دین و فلسفه و سیاست و خود یکی از صاحب نظران برجسته در حکمت متعالیه بود ... دورهی با برکتی برای فلسفه الهی است.(188)
با ظهور حضرت امام(ره) روحی جهت تعالی علوم انسانی به صحنه آمده و مقام معظم رهبری تذکر میدهند که چرا حوزه آن طور که شایسته است در ذیل اندیشهی امام قرار نگرفته. هنوز ما در دروس اصول عقاید، در حدّ کلامی که مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی تدوین کرده قرار داریم، خواجه این کتاب را تدوین کرد تا شبهات مخالفان را جواب دهد، در حالیکه آثار حضرت امام برای متعالیکردن انسانهاست تا منور به لقاء الهی شوند. اینها آثار گرانبهایی است برای همهی مردم، به قول خودشان در مقدمهی کتاب آداب الصلاة این کتاب را برای عوام مؤمنین نوشتهاند، فلسفه و عرفان در ذیل شخصیت امام رجوع به آن اصالت وجودی دارد که منجر به توجه به مقام واسطهی فیضی امام زمان(عج) میشود و موجب عبور از غرب میگردد.
خداوند به حقیقتی که به اهل البیت(ع) هدیه فرموده، تا بشریت در رجوع الی الله سرگردان نباشد، توفیق بهترین رجوع به اهل البیت(ع) را از طریق حضرت روح الله به ما مرحمت فرماید.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»